آزادی اجتماعی انسان از نظر قرآن

یکی از مسائل مهم انسان "آزادی" است. آزادی های انسان در سه جهت می باشد:
1- آزادی از اسارت طبیعت
2- آزادی از اسارت هواهای نفسانی
3- آزادی از حاکمیت انسان های دیگر
انسان که یک موجود خاصی است و زندگی او زندگی اجتماعی است و علاوه بر این در زندگی فردی خود، موجود تکامل یافته ای است و با گیاه و حیوان بسیار تفاوت دارد، گذشته از آزادی هایی که گیاهان و حیوانات به آنها نیازمندند یک سلسله نیازمندی های دیگری هم دارد یکی از آنها آزادی اجتماعی است.
آزادی اجتماعی یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند، به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند. این را می گویند آزادی اجتماعی. خود آزادی اجتماعی هم می تواند انواعی داشته باشد. پس یکی از اقسام آزادی، آزادی اجتماعی است که انسان از ناحیه افراد دیگر آزاد باشد.
یکی از گرفتاری های زندگی بشر در طول تاریخ همین بوده است که افرادی نیرومند و قدرتمند از قدرت خودشان سوء استفاده کرده و افراد دیگری را در خدمت خودشان گرفته اند، آنها را به منزله برده خودشان قرار داده اند و میوه وجود آنان را که باید متعلق به خودشان باشد، به نفع خود چیده اند. می دانید کلمه استثمار یعنی چه؟ یعنی چیدن میوه دیگری. هر کسی وجودش مثل یک درخت پر میوه است. میوه درخت وجود هر کسی یعنی محصول کار و فکرش، محصول فعالیتش، محصول ارزشش، باید مال خودش باشد. وقتی که افرادی کاری می کنند که محصول درخت وجود دیگران را به خودشان تعلق می دهند و میوه های وجود آنها را می چینند، می گویند این فرد، فرد دیگر را استثمار کرده است.
یکی از گرفتاری های بشر در طول تاریخش همین بوده است که فردی، فرد دیگر را قومی، قوم دیگر استثمار می کرده، به بردگی خود می کشیده است، یا حداقل برای اینکه میدان برای خودش باز باشد میدان را از او می گرفته است، او را استثمار نمی کرده، ولی میدان را از او می گرفته است. مثلا فرض کنید زمینی بوده است متعلق به دو نفر، هر دو از زمین استفاده می کرده اند، آنکه قوی تر و نیرومندتر بوده برای اینکه میدان خودش وسیع تر باشد، زمین دیگری را از او می گرفته و او را از زمین بیرون می کرده است، و یا او را هم با زمین در خدمت خود می گرفته که این، اسارت و بردگی نام دارد.
در نص قرآن کریم، یکی از هدف هایی که انبیاء داشته اند این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند یعنی افراد را از اسارت و بندگی و بردگی یکدیگر نجات بدهند. قرآن کتاب عجیبی است! بعضی از معانی و مفاهیم است که در یک عصر به اصطلاح گل می کند، زنده می شود، اوج می گیرد، ولی در عصرهای دیگر اگر نگاه بکنید، آنقدر اوج نداشته است.
در بعضی از عصرها می بینیم که برخی از کلمات به حق اوج می گیرد، وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، می بینیم چقدر در قرآن این کلمه اوج دارد و این عجیب است. یکی از حماسه های قرآنی، همین موضوع آزادی اجتماعی است. جمله ای زنده تر و موج دارتر از جمله ای که در این مورد در قرآن هست پیدا نمی شود، نه در قرن هجدهم، نه در قرن نوزدهم و نه در قرن بیستم، در این قرن هایی که شعار فلاسفه بشر آزادی بوده است، و آزادی بیش از اندازه زبانزد مردم بوده و شعار واقع شده است.
خداوند در قرآن می فرماید: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله»؛ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما مشترک است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و کسی را با او شریک نکنیم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند صاحب اختیار نگیرد.» (آل عمران/64) ای پیغمبر! به این کسانی که مدعی پیروی از یک کتاب آسمانی گذشته هستند، به این یهودی ها، به این مسیحی ها، به این زرتشتی ها و حتی شاید به این صابئی ها که در قرآن اسمشان آمده است و به همه ملت هایی که پیرو یک کتاب قدیم آسمانی هستند اینطور بگو: بیایید همه ما جمع شویم دور یک کلمه، زیر یک پرچم. آن پرچم چیست؟ دو جمله بیشتر ندارد، یک جمله اش این است: «الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا». در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم، نه مسیح را بپرستیم، نه غیر مسیح را و نه اهرمن را پرستش کنیم، جز خدا هیچ موجودی را پرستش نکنیم.
جمله دوم: «و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله». اینکه هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خودش نداند و هیچکس هم یک نفر دیگر را از ارباب و آقای خودش نداند. یعنی نظام آقایی و نوکری ملغی. نظام استثمار، مستثمر و مستثمر ملغی. نظام لا مساوات ملغی. هیچکس حق استثمار و استعباد دیگری را نداشته باشد. تنها این آیه نیست، آیاتی که در قرآن در این زمینه هست زیاد است.
قرآن از زبان حضرت موسی (ع) نقل می کند: که وقتی با فرعون مباحثه می کرد و فرعون به او گفت: «قال الم نربک فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرک سنین* و فعلت فعلتک التی فعلت و انت من الکافرین»؛ «فرعون گفت: آیا تو را از کودکی در میان خود بزرگ نکردیم و سالیانی از عمرت را در میان ما نبودی؟ و آن کرده خویش را کردی (و کسی را کشتی) در حالی که تو از ناسپاسان بودی.» (شعراء/18-19)، موسی به او گفت: «و تلک نعمة تمنها علی ان عبدت بنی اسرائیل»؛ «و آن هم نعمتی است که بر من منت می نهی که فرزندان بنی اسرائیل را بنده خود ساخته ای؟» (شعراء/22)
فرعون به موسی گفت: تو همان کسی هستی که در خانه ما بزرگ شدی، سر سفره ما بزرگ شدی. تو همان کسی هستی که وقتی بزرگ شدی آن جنایت را انجام دادی (به تعبیر فرعون) آن آدم را کشتی. می خواست منت بر سرش بگذارد که در خانه ما بزرگ شده ای، سر سفره ما بزرگ شده ای. موسی به او گفت: این هم شد حرف؟! من در خانه تو بزرگ شدم، حالا که در خانه تو بزرگ شده ام در مقابل اینکه تو قوم من را برده و بنده خودت قرار داده ای سکوت کنم؟ من آمده ام که این بردگان را نجات بدهم. قوم موسی، هرگز فرعون را مثل قبطی ها پرستش نکردند، ولی در عین حال چون فرعون آنها را مانند برده خودش استخدام کرده بود قرآن این را با کلمه "تعبید" از زبان موسی نقل می کند.
یکی از مقاصد انبیاء به طور کلی و به طور قطع اینست که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگی ها و بردگی ها اجتماعی و سلب آزادی هایی که در اجتماع هست مبارزه کنند. دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را یکی از مقدسات خودش می شمارد. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده: علة العلل تمام جنگ ها، خونریزی ها و بدبختی ها که در دنیا وجود دارد اینست که افراد بشر به آزادی دیگران احترام نمی گذارند. آیا منطق انبیاء تا اینجا با منطق امروز موافق است؟ آیا آزادی مقدس است؟ بله مقدس است و بسیار هم مقدس است.
پیامبر اکرم (ص) جمله ای دارد که می گویند متواتر هم هست، فرمود: «اذا بلغ بنوابی العاص ثلاثین اتخذوا عبادالله خولا و مال الله دولا و دین الله دخلا؛ اولاد ابی العاص اگر به سی نفر برسند بندگان خدا را بنده خود و مال خدا را مال خود حساب می کنند و در دین خدا هم آنچه بخواهند بدعت ایجاد می کنند.» (مجمع البحرین طریحی). پیغمبر اکرم همیشه از اموی ها بیم داشت و از آینده آنها بر امت نگران بود.
پس این مطلب هم درست که آزادی اجتماعی مقدس است. بنابراین آزادی اجتماعی یعنی رهایی از قیود، محدودیت ها، اختلاف ها، سخت گیری ها و مانع ایجاد کردن هایی که افراد بشر خودشان برای خودشان به وجود می آورند. این است که گفته اند با ارزش ترین موهبت های الهی برای بشر آزادی است و حال آنکه واقعا این جور نیست! در میان موهبت ها و احتیاجات انسان این چنین نیست که آزادی از همه با ارزش تر و مادر تمام موهبت های دیگر باشد؛ فرهنگ و عوامل تربیتی که آنها عوامل مثبت است -شرایط اعدادی است- خیلی مهم تر است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- پانزده گفتار- صفحه 278

  2. مرتضی مطهری- فلسفه تاریخ- صفحه 264 - 278

  3. مرتضی مطهری- آزادی معنوی- ص 20 -17

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26850