خود واقعی و خود غیر واقعی از دیدگاه قرآن

آنجا که با نفس باید مجاهده کرد، با کدام نفس باید مجاهده کرد؟ با «خود» باید مجاهده کرد؟ کدام «خود» را نباید گذاشت مطلق العنان و آزاد باشد و میدان به دستش بیفتد؟ آن، همین خود است، خود حیوانی است که در واقع ناخود است نه خود. یعنی تمام جنگ های درون انسان، مبارزه هایی که انسان در درون روح خودش دارد از نظر اخلاقی و ضد اخلاقی،
در واقع مبارزه «خود» با «خود» آنجایی که میل های حیوانی پیروزند و حکومت مطلقه با آن ها است و روی عقل و اراده و فطرت انسانی پوشیده است و یکه تاز شهوات و غضب هاست یعنی همان غرایزی که حیوانات دارند، آنجا که خود اصلی انسان مغلوب شده، فراموش شده، گم شده، باید رفت پیدایش کرد. آن انسانی که در وجود او جز حیوانیات، اموری که مشترکات حیوانی است، چیزی حکومت ندارد، در واقع خود واقعی را، من حقیقی را باخته:
«قل ان الخاسرین الذین خسروا أنفسهم»؛ «بگو زیان کردگان کسانی هستند که خودشان را باخته اند.» (زمر/15)
خودش را در این قمار باخته، بالاترین باخت ها. او خودش را فراموش کرده. آنچه که همیشه در یاد دارد و در نظرش مجسم است چیست؟ چه چیزی بر فکرش حکومت می کند؟ پول، شهوات، مأکولات، مشروبات، ملبوسات. جز این ها چیز دیگری بر وجودش حکومت نمی کند. پس آن «خود» کجا رفت؟ فراموش شد. به جای «خود»، «ناخود» را «خود» می پندارند. خودش فکر نمی کند که خودم را فراموش کرده ام. انسان هیچ گاه باور ندارد که خودش را فراموش کرده. (می گوید) من خودم را فراموش کرده ام؟! من همیشه دم از خودم می زنم:
این خودم هستم که اینقدر پول دارم، این خودم هستم که امروز چنین غذایی خوردم. قرآن کریم می گوید خودت را گم کرده ای، او خود تو نیست، او یک چیز دیگر است، او طفیلی خود تو است، او خود طفیلی تو است نه خود اصیل تو.
«ولا تکونوا کالذین نسوا الله فأنسیهم أنفسهم»؛ «از آن کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و خدا به عکس العمل این فراموشی (که قانون حق، قانون عمل و عکس العمل است) خود آن ها را از یادشان برده، خودشان را فراموش کرده اند.» (حشر/19)


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 173-174

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/2692