رابطه تقوا با آزادی در کلمات امام علی (ع)

لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند اینست که از اصول معین و مشخص پیروی کند، و لازمه اینکه از اصول معین و مشخصی پیروی کند اینست که خود را در چهار چوب همان اصول محدود کند و از حدود آنها تجاوز نکند و آنجا که هوا و هوسهای آنی او را تحریک می کند که از حدود خود تجاوز کند خود را نگهداری کند. نام این خودنگهداری که مستلزم ترک اموری است تقوا است. نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دینداری است از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد.
در قرآن کریم می فرماید: «افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر ام من أسس بنیانه علی شفا جرف هار؛ آیا آن کس که بنیان خویش را بر مبنای تقوای الهی و رضای او بنا کرده بهتر است یا آنکه بنیان خویش را بر پرتگاهی سست مشرف بر آتش قرار داده است؟» (توبه/ 109). به هر حال تقوا اعم از تقوای مذهبی و الهی و غیره لازمه انسانیت است و نه خودبخود مستلزم ترک و اجتناب و گذشتهائی است. تقوا محدودیت نیست، مصونیت است. فرق است بین محدودیت و مصونیت. اگر هم نام آن را محدودیت بگذاریم محدودیتی است که عین مصونیت است. تقوا برای روح مانند خانه است برای زندگی، و مانند جامه است برای تن. اتفاقا در قرآن مجید از تقوا به جامه تعبیر شده.
در سوره مبارکه اعراف آیه 26 بعد از آنکه نامی از جامه های تن می برد می فرماید: «و لباس التقوی ذلک خیر؛ تقوا که جامه روح است بهتر و لازمتر است». آنوقت می توان نام محدودیت روی چیزی گذاشت که انسان را از موهبت و سعادتی محروم کند، اما چیزی که خطر را از انسان دفع می کند و انسان را از مخاطرات صیانت می کند، او مصونیت است نه محدودیت، و تقوا چنین چیزی است. تعبیر به مصونیت یکی از تعبیرات امام علی (ع) است. در یکی از کلماتش می فرماید: «الا فصونوها و تصونوا بها؛ تقوا را حفظ کنید و به وسیله تقوا برای خود مصونیت درست کنید (نهج البلاغه، خطبه 191). خیلی عجیب است! شما تقوا را نگه دارید و تقوا شما را نگه دارد. آیا این دور است؟ نه. مثل این است که انسان لباس را نگه می دارد و لباس انسان را. انسان لباس را نگه می دارد از اینکه گم شود یا دزد ببرد و لباس انسان را نگه می دارد از اینکه سرما یا گرما بخورد این دو با هم منافات ندارند. می فرماید شما تقوا را نگه دارید و تقوا شما را نگه دارد. شما باید نگهدار آن باشید و آن نگهدار شما باشد. «...و ان تستعینوا علیها بالله، و تستعینوا بها علی الله؛ و اینکه از خدا برای رسیدن به تقوا کمک بخواهید و از تقوا برای رسیدن به خدا کمک بگیرید» (همان، خطبه 191) و از این جور تعبیرات.
در جای دیگر درست نشان می دهد که تقوا غیر از ترس و غیر از اجتناب از معاصی است، می فرماید: «ان تقوی الله حمت اولیاء الله محارمه، و الزمت قلوبهم مخافته؛ تقوای الهی دوستان خدا را از گناهان باز داشته، و ترس از خدا را بر دل هایشان نشانده» (خطبه 114). اجتناب از معصیت و ترس از خدا هر دو را به عنوان دو لازم برای تقوا ذکر کرده نه عین تقوا.
امیرالمؤمنین تعبیری بالاتر از این هم دارد که نه تنها تقوا را محدودیت و مانع آزادی نمی داند بلکه علت و موجب بزرگ آزادی را تقوای الهی می شمارد. در خطبه 230 می فرماید: «فان تقوی الله مفتاح سداد، و ذخیره معاد، و عتق من کل ملکة، و نجاه من کل هلکة، بها ینجح الطالب، و ینجو الهارب و تنال الرغائب؛ زیرا تقوای الهی کلید درستکاری، و در معاد ذخیره رستگاری، و آزادی از هر خوی و عادت واهی، و رهایی از هر تباهی است. از این راه است که جویندگان به مطلوب خود دست یابند، و گریزندگان از خطر نجات یابند، و خواسته ها به دست آیند».
تقوا در درجه اول و به طور مستقیم از ناحیه اخلاقی و معنوی به انسان آزادی می دهد و او را از قید رقیت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند، رشته حرص و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمی دارد، ولی به طور غیرمستقیم در زندگی اجتماعی هم آزادیبخش انسان است. رقیتها و بندگیهای اجتماعی نتیجه رقیت معنوی است. آنکس که بنده و مطیع پول و یا مقام است نمی تواند از جنبه اجتماعی، آزاد زندگی کند. به همین جهت درست است که بگوئیم «عتق من کل ملکة؛ تقوا همه گونه آزادی به انسان می دهد». پس تقوا تنها نه اینست که قید و محدودیت نیست بلکه عین حریت و آزادی است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 172-171

  2. مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 30-27

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27065