رابطه اخلاق و محبت از نظر مکتب محبت

هر کاری در انسان مبدأیی دارد و غایتی. یعنی در انسان یک احساس، یک میل، یک عاطفه هست که محرک او به یک کار است و اگر نبود محال بود که انسان آن کار را انجام بدهد. محال است که انسان کاری را انجام بدهد بدون آنکه محرکی، یک میلی یا یک خوفی در او وجود داشته باشد و هر کاری هدفی دارد. انسان از هر کاری یک منظوری دارد که می خواهد به آن منظور و هدف برسد. کار اخلاقی کاری است که از نظر مبدأ، از میلی ناشی می شود که آن میل مربوط به خود انسان نیست، مربوط به دیگران است و اسمش را می گذاریم عاطفه غیردوستی؛ و از نظر منظور، هدف انسان رسیدن خیر به خودش نیست، رسیدن خیر به دیگران است. طبق این نظریه، فعل طبیعی از دایره خود و من خارج نیست. میلی که مربوط به من و خود هست، می خواهد خیری را به همین من و خود برساند. حیوانات هم این جور هستند. ولی فعل اخلاقی، هم از نظر میل از دایره خود خارج است یعنی آن میل اساسا مربوط به خود نیست مربوط به غیر است و هم از نظر هدف از دایره خود خارج شدن است، چون هدف، رساندن خیر است نه به خود بلکه به غیر خود.
پس انسان اخلاقی انسانی است که از دایره خود پا بیرون گذاشته است و به غیر خود رسیده است. این همان مسلکی است که در اخلاق، محبت را به عنوان پایه اخلاق تبلیغ می کند و اخلاق در نظر او یعنی محبت. معلم اخلاقی که اخلاقش بر این پایه است خودش را پیام آور محبت می داند. بخشی از این نظریه، نظریه مشترکی است لااقل میان همه ادیان و بیشتر مکاتب فلسفی عالم. مکتب محبت کمال انسان را مساوی با خدمت به خلق و محبت کردن به مردم می داند. می گویند اساسا انسان کامل یعنی انسانی که خیرش به خلق خدا برسد، انسانیت یعنی خیر رساندن به خلق. الان هم در مکتبهای فرنگی گو اینکه خود فرنگیها عملا به این حرف پایبند نیستند وقتی می گویند انسانیت و انسانگرائی، مقصودشان همین خدمت به مردم و محبت به مردم است. وقتی می گویند فلان چیز انسانی است یعنی از نظر خلق خدا خیرخواهانه است و انسانی نیست یعنی به نفع مردم نیست.
بنابراین از نظر اینها انسانیت جز خدمت به مردم و خلق خدا چیز دیگری نیست. از نظر اینها فقط در دنیا یک بدی وجود دارد و آن مردم آزاری است و یک خوبی وجود دارد و آن، احسان به مردم است. مکتب محبت حرفش این است که فقط یک کمال و یک ارزش و یک نیکی وجود دارد و آن خیر رساندن به مردم است، و فقط یک نقص و یک بدی وجود دارد و آن آزار رساندن به مردم است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 38-40

  2. مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 289-287

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27067