تأثیر عظیم قرآن بر سرنوشت بشر

خداوند در آیات 34-32 سوره مدثر پس از سوگند به ماه و شب و صبح می فرماید: سوگند به اینها که آنها یعنی این آیات قرآنی لاحدی الکبر، یکی از بزرگترین مخلوقات عالم است، یکی از بزرگترین حقایق عالم است. در آن زمان و با مقیاس آن وقت چه کسی می توانست این امر را تصور کند؟ (حداکثر این بود که درک کنند) مردی ادعای پیغمبری می کند، آیاتی آورده که ما نمی توانیم با آن برابری و معارضه کنیم و همواره دارد پیش می رود. اما آیا می توانست به فکرشان برسد که چه در مقیاس خلقت و کلی که درک وسیعش کار هر کس نیست و چه در مقیاس اجتماعی و جهانی همین کتاب یکی از بزرگترین داهیه های عالم و یکی از بزرگترین حادثه های عالم باشد؟!

تأثیر عظیم قرآن بر سرنوشت انسان
قرآن بدون شک قطع نظر از مسئله خود دین و حقیقت دین و خدا و قیامت و معنویت، از نظر تاریخی و اجتماعی یعنی از نظر تأثیرش روی سرنوشت بشر و از نظر تغییرش روی مسیر تاریخ، یکی از بزرگترین حادثه های عالم است. گاهی وقتی می گوییم این یکی از بزرگترین هاست، یعنی بزرگترین بزرگترین هاست. از این جمله همین معنا فهمیده می شود. بزرگترین بزرگترین هاست، یعنی در عالم حوادث بزرگ خیلی پیدا شده ولی آن روز که این آیه نازل شد کسی نمی توانست بفهمد که یکی از بزرگترین حادثه های عالم همین حادثه است. گاهی حوادثی رخ می دهد که حجم خیلی کوچکی دارد یعنی به حسب حجم ظاهری دبدبه و طنطنه و سر و صدایی ندارد ولی کسی نمی داند که همین حادثه خیلی بی سر و صدا در سرنوشت عالم مؤثر است.
یک وقتی در روزنامه مطلبی را می خواندم، از این تعبیر خوشم آمد. می دانید که راز اتم، که بعد منجر به ساختن بمب های اتم شد و همین بمب های اتمی معیار قدرت و تسلط بر جهان و استعمار شد و هر کسی که داشت توانست در چاپیدن دنیا سهیم باشد، ابتدا آلمانی ها به این راز پی بردند. بعد در آن جریان نازی ها که عده ای از کسانی که این راز را به دست آورده بودند فراری شدند، یکی از آنها که راز اتم را با خود داشت (در مغز خودش داشت یا شاید یادداشت ها و کتابهایش هم محرمانه همراهش بود) مثل یک مسافر خیلی ساده از آلمان خارج شد و خودش را به آمریکا رساند. او هم مثل هزاران مسافر دیگر با یک چمدان وارد آمریکا شد. در آن مقاله نوشته بود: کسی چه می دانست که این مسافر با همین سادگی که حرکت می کند همراه خودش چیزی را دارد که سرنوشت دنیا را تغییر خواهد داد، و داد.
این مطلب از آن جهت برای من جلب نظر کرد که خیلی قبل از آن یک وقت خودم این مطلب را راجع به هجرت رسول اکرم (ص) فکر و بیان کرده بودم. آن سفر مهاجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه، اگر انسان به حجمش نگاه کند یک حادثه خیلی کوچک است، چیزی نیست. همه مکه به اندازه یک قصبه بیشتر نیست. مردی از همین قصبه دعوتی را آغاز کرده و بزرگان این قصبه سیزده سال با او مخالفت کرده اند، آخرین تصمیمشان این بوده که این را باید معدوم کنند و دسته جمعی بکشند. منجر به مهاجرت می شود. خودش هست و فقط یک نفر همراهش که به تعبیر قرآن «ثانی اثنین» یعنی یک نفر که جز اینکه بگوییم «یک نفر» ارزش بیشتری نداشته است. اینها سوار دو تا شتر می شوند، از مکه حرکت می کنند و به مدینه می آیند. حجم قضیه خیلی کوچک است اما سی سال بعدش بیایید ببینید همین سفر کوچک چه تحولی در دنیای خودش به وجود آورده! اصلا شکل و چهره دنیا را به کلی عوض کرده است. مرزهای جغرافیایی هم بهم خورده است، فکرها همه دگرگون شده است، عقاید همه شکل دیگری به خودش گرفته، اوضاع دنیا عوض شده است.
خیلی حادثه ها هست که حجمش بسیار بزرگ است ولی تأثیری در تاریخ ندارد. مثلا خیلی جنگها رخ می دهد که ممکن است صدها هزار نفر کشته شوند. با اینکه صدها هزار نفر بلکه گاهی دو میلیون نفر آدم کشته می شود ولی اینقدر موجش کم است که در همان اطراف خودش اثر کمی می گذارد. مثلا در همین جنگ هند و پاکستان در چند سال پیش، صحبت از صدها هزار نفر آدم است که کشته شدند. حجم ابعاد جسمانی اش خیلی بزرگ بود اما اثر قابل توجهی روی دنیا نگذاشت. یعنی اینقدر اثرش کم است که گویی جنگی میان دو قبیله رخ داده، شش نفر از این طرف کشته شده اند و هفت نفر از آن طرف. ولی شما بیایید مثلا سراغ جنگ بدر. کفار به هزار تا نمی رسند و مسلمین فقط 313 نفرند، ولی 313 نفری است که سرنوشت دنیا را دارد تعیین می کند. حجمش خیلی کوچک است، اثرش فوق العاده بزرگ. همین طور داستان جنگ خندق حجم ظاهریش چیزی نیست. از یک طرف یک مرد قوی و یک گرد و یک مرد رزمنده به نام عمروبن عبدود آمده، از طرف دیگر جوانی به نام امام علی (ع) آمده است. اما پیغمبر (ص) وقتی که ابعاد واقعی قضیه را در نظر می گیرد، درباره مبارزه کردن این دو فرد که در حجم ظاهری فقط دو نفرند که دارند با یکدیگر مبارزه می کنند می فرماید: تمام اسلام و حقیقت و معنویت در یک طرف قرار گرفته و تمام کفر در طرف دیگر، الآن تمام اسلام با تمام کفر با یکدیگر روبرو شده اند یعنی سرنوشت کفر و اسلام اینجا دارد تعیین می شود. این است که قرآن خودش دو وضع و دو موقعیت دارد: یک وضع و موقعیت از نظر عالم خلقت که آن خودش حساب دیگری دارد: کتاب الله است، کتاب نازل من عندالله است، ریشه ای در غیب ملکوت و حقیقتی در لوح محفوظ دارد؛ از آن جهت یکی از بزرگترین حقایق عالم است. و اگر از جنبه اجتماعی در نظر بگیریم، همین کتاب کوچک یکی از بزرگترین حوادث جهان است. آنها حالا امروز آمده اند می گویند: "ان هذا الا سحر یؤثر"؛ "این (قرآن) جز سحری که (از پیشینیان) نقل می شود، هیچ نیست". (مدثر/ 24) این یک سحر و جادو است، از آن کارهایی که در هر روز صدها هزار تایش صورت می گیرد، مثلا پای در کجا را دعا بخوانند و بریزند، آب کجا بپاشند، بعد هم خیال کنند اثری کرده! یعنی کجایید شما؟!
حالا شما هرچه دلتان می خواهد بگویید ولی این یکی از بزرگترین حوادث عالم است و آینده نشان خواهد داد، و سی چهل سال بیشتر طول نکشید که آینده نشان داد که "انها لاحدی الکبر"؛ "قطعا آن یکی از بزرگترین پدیده هاست". "نذیرا للبشر"؛ "هشداری برای بشر است". (مدثر/ 35و36) گویی می خواهد بگوید که ای ولیدبن مغیره مخزومی بیچاره که سرت را از داخل پوسته خودت بیشتر نمی توانی در بیاوری! و تو هستی و همان مکه و کوههای اطراف مکه و همه جمعیتی که مثلا قریشی هست و بنی تیمی و بنی عدیی و بنی مخزومی و بنی عبدالداری، و تو در بنی مخزوم رئیس هستی و خیال کرده ای که این قرآن فقط آمده برای اینکه آیا جناب ولیدبن مغیره می پذیرند یا نمی پذیرند، اگر جناب ولید پذیرفت که چه بهتر از این، اگر ولید نپذیرفت دیگر شکست قطعی است!
این قرآن سر و کارش با همه بشر است. میلیون ها ولیدبن مغیره هم بیایند از این سخنان بیهوده بگویند برای خودشان گفته اند و رفته اند. "نذیرا للبشر" این آمده است برای اینکه بشر را هدایت کند، بشیر و نذیر بشر باشد. این اعلام خطری است برای بشر به طور کلی، از راه کجی که می رود. حالا یک ولید بن مغیره ای بیاید هر چه می خواهد بگوید.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 164-160

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27160