هماهنگی نظام آفرینش راه واقعی خداشناسی

نظرى به جهان از راه هستى و واقعیت، ضرورت وجود خدا
درک و شعور انسان که با پیدایش او توأم است در نخستین گامى که برمیدارد هستى خداى جهان و جهانیان را بر وى روشن میسازد. زیرا به رغم آنان که در هستى خود و در همه چیز اظهار شک و تردید میکنند و جهان هستى را خیال و پندار می نامند ما میدانیم یک فرد انسان در آغاز پیدایش خود که با درک و شعور توأم است، خود و جهان را می یابد یعنى شک ندارد که (او هست و چیزهاى دیگرى جز او هست) و تا انسان انسان است این درک و علم در او هست و هیچگونه تردیدى برنمیدارد و تغییر نمیپذیرد. این واقعیت و هستى که انسان در برابر سوفسطى وشکاک اثبات میکند ثابت است و هرگز بطلان نمیپذیرد یعنى سخن سوفسطى وشکاک که در حقیقت نفى واقعیت میکند هرگز و هیچگاه درست نیست پس جهان هستى واقعیت ثابتى دربر دارد. ولى هر یک از این پدیده هاى واقعیت دار که در جهان می بینیم دیر یا زود واقعیت را از دست میدهد و نابود میشود و از اینجا روشن میشود که جهان مشهود و اجزاء آن خودشان عین واقعیت (که بطلان پذیر نیست) نیستند بلکه به واقعیتى ثابت تکیه داده با آن واقعیت، واقعیتدار می شوند و بواسطه آن داراى هستى میگردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستى آن هستند و همین که از آن بریدند نابود میشوند در کتاب خدا به این برهان اشاره کرده می فرماید: «قالت رسلهم افی الله شک فاطر السموات و الارض؛ آیا می شود در خدا شک کرد خدایی که آسمانها و زمین را به وجود آورده، عدم را شکافته و آسمانها و زمین را پایدار ساخته است» (ابراهیم/ 10). ما این واقعیت ثابت بطلان ناپذیر را واجب الوجود خدا مینامیم.

نظرى دیگر از راه ارتباط انسان و جهان
راهى که در چند سطر براى اثبات وجود خدا پیموده شد، راهى است بسیار ساده و روشن که انسان با نهاد خدادادى خود آن را می پیماید و هیچگونه پیچ و خم ندارد ولى بیشتر مردم بواسطه اشتغال مداوم که به مادیات دارند و استغراقى که در لذائذ محسوسه پیدا کرده اند رجوع بنهاد خدادادى و فطرت ساده و بی آلایش برایشان بسیار سخت و سنگین میباشد. از این روى، اسلام که آئین پاک خود را همگانى معرفى میکند و همه را در برابر مقاصد دینى مساوى می داند اثبات وجود خدا را با اینگونه مردم از راه دیگر در میان می نهد و از همان راهى که فطرت ساده را از توجه مردم بدور داشته با ایشان سخن گفته خدا را می شناساند.
قرآن کریم خداشناسى را از راههاى مختلف بعامه مردم تعلیم میدهد و بیشتر از همه افکارشان را به آفرینش جهان و نظامى که در جهان حکومت می کند معطوف می دارد و به مطالعه آفاق و انفس دعوت می نماید زیرا انسان در زندگى چند روزه خود هر راهى را پیش گیرد و در هر حالى که مستغرق شود از جهان آفرینش و نظامى که در آن حکومت می کند بیرون نخواهد بود و شعور و ادراک وى از تماشاى صحنه شگفت آور آسمان و زمین چشم نخواهد پوشید. این جهان پهناور هستى که پیش چشم ما است (چنانکه میدانیم) هر یک از اجزاء آن و مجموع آنها پیوسته در معرض تغییر و تبدیل می باشد و هر لحظه در شکل تازه و بی سابقه اى جلوه میکند. و تحت تأثیر قوانین استنثاء ناپذیر لباس تحقق می پوشد و از دورترین کهکشانها گرفته تا کوچکترین ذره اى که اجزاء جهان را تشکیل میدهد هر کدام متضمن نظامى است واضح که با قوانین استثناء ناپذیر خود بطور حیرت انگیزى در جریان می باشد و شعاع عملى خود را از پست ترین وضع بسوى کاملترین حالات سوق می دهد و به هدف کمال می رساند. و بالاتر از نظامهاى خصوصى نظامهاى عمومی تر و بالاخره نظام همگانى جهانى که اجزاء بیرون از شمار جهان را به همدیگر ربط میدهد و نظامهاى جزئى را بهم می پیوندد و در جریان مداوم خود هرگز استثناء نمی پذیرد و اختلال برنمیدارد.
نظام آفرینش اگر انسانى را مثلا در زمین جاى میدهد ساختمان وجودش را طورى ترکیب میکند که با محیط زندگى خود سازش کند و محیط زندگى وی را طورى ترتیب می دهد که مانند دایه اى با مهر و عطوفت به پرورشش پرداخته آفتاب و ماه و ستارگان و آب و خاک و شب و روز و فصول سال و ابر و باد و باران و گنجینه هاى زیر زمینى و روى زمین و بالاخره همه سرمایه نیروى خود را در راه آسایش و آرامش خاطر وى گذاشته بکار می بندد. ما چنین ارتباط و سازشى را میان هر پدیده و میان همسایگان دور و نزدیک و خانه اى که در آن زندگى میکند می یابیم. اینگونه پیوستگى و بهم بستگى در تجهیزات داخلى هر یک از پدیده هاى جهان نیز پیدا است. آفرینش اگر براى انسان نان داده براى تحصیل آن پاى و براى گرفتن آن دست و براى خوردن آن دهان و براى جویدن آن دندان داده است و آن را با یک رشته وسائلی که مانند حلقه هاى زنجیر بهم پیوسته اند بهدف کمالى این آفریده (بقاء و کمال) مرتبط ساخته است.
دانشمندان جهان تردید ندارند که روابط بی پایان که در اثر تلاش علمى چندین هزارساله خود بدست آورده اند طلیعه ناچیزى است که از اسرار آفرینش که دنباله هاى تمام نشدنى بدنبال خود دارد و هر معلوم تازه اى مجهولات بی شمارى را به بشر اخطار میکند. آیا میتوان گفت این جهان پهناور هستى که سرتاسر اجزاء آن جدا جدا و در حال وحدت و اتصال با استحکام و اتفاق حیرت انگیز خود از یک علم و قدرت نامتناهى حکایت میکند، آفریدگارى نداشته و بی جهت و سبب بوجود آمده است؟ آیا این نظامهاى جزئى و کلى و بالاخره نظام همگانى جهانى که با ایجاد رابطه هاى محکم و بیشمار، جهان را یک واحد بزرگ قرار داده و با قوانین استثناء ناپذیر و دقیق خود در جریان است همه و همه بدون نقشه و بحسب اتفاق و تصادف بوده؟ یا هر یک از این پدیده ها و محیط هاى کوچک و بزرگ جهان براى خود پیش از پیدایش نظامی برگزیده و راه رسمی انتخاب کرده و پس از پیدایش، آن را به موقع اجرا می گذارد؟ با این جهان با وحدت و اتصال کاملی که دارد و یک واحد بیش نیست ساخته و پرداخته سببهای متعدد و مختلف می باشد، با دستورهای گوناگون گردش می کند؟
البته فردى که هر حادثه و پدیده اى را بعلت و سببى نسبت می دهد و گاهى براى پیدا کردن سببى مجهول، روزگارها با بحث و کوشش می گذراند و دنبال پیروزى علمى می گردد، فردى که با مشاهده چند آجر که با نظم و ترتیب روى هم چیده شده نسبت آنرا بیک علم و قدرتى می دهد و اتفاق و تصادف را نفى کرده بوجود نقشه و هدفى قضاوت می نماید هرگز حاضر نخواهد شد جهان را بی سبب پیدایش، یا نظام جهان را اتفاقى و تصادفى فرض کند. پس جهان با نظامى که در آن حکومت می کند آفریده آفریدگار بزرگى است که با علم و قدرت و بی پایان خود آن را بوجود آورده و بسوى هدفى سوق می دهد و اسباب جزئیه که حوادث جزئیه را در جهان بوجود می آورند همه بالاخره باو منتهى می شوند و از هر سوى تحت تدبیر وى می باشند، هر چیزى در هستى خود نیازمند باوست و او بچیزى نیازمند نیست و از هیچ علت و شرطى سرچشمه نمی گیرد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- شیعه در اسلام- صفحه 117-122

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27208