پرستش یک حقیقتی است که اعمال عبادی که از طرف خدای متعال برای ما معین شده در واقع شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و آن تجلی فطری است که در ما وجود دارد.
به عبارت دیگر، شکل و قالب و اندامی است که برای ما تعیین کرده و ساخته اند برای یک حقیقت که در ما وجود دارد؛ حقیقتی که ما چه بفهمیم و چه نفهمیم، چه توجه داشته باشیم و چه توجه نداشته باشیم در عمق فطرت ما وجود دارد.
آری اگر پرستش این باشد که همین هم هست تعریفش یک تعریف ساده ای هست در عبادت حمد و ستایش به کمالات هست. همان طور که یک بلبل وقتی در مقابل گل قرار می گیرد حالت ستایشگری به خود می گیرد.
انسان، آن حقیقت معبود را در عبادت ستایش می کند. در عبادت خارج شدن از محدوده کوچک خودی، خارج شدن از محدوده آمال و تمنیات کوچک، محدود و موقت است. به عبارت دیگر در عبادت، انسان از دایره تمنیات و آمال کوچک خارج می شود. در عبادت ارتجاع هست، انقطاع هست. در عبادت استعانت و نیرو گرفتن و کمک خواستن هست.
در عبادت واقعاً انسان از محدوده خودخواهی ها، خودپرستی ها، آرزوها، تمنی ها و امور کوچک پرواز می کند و بیرون می رود. معنی تقرب هم همین است. پس ضرورتی ندارد که ما خودمان را خسته بکنیم و بخواهیم عبادت را یعنی آن تجلی خواست روحی بشر را تعریف بکنیم. ولی همه این ها در عبادت وجود دارد. بزرگ ترین، شریف ترین، باشکوه ترین و باعظمت ترین حالت انسان آن حالت پرستشانه ای است که به خود می گیرد.