سیری در اخلاق کریمانه رسول اکرم (ص)

پیغمبر اکرم (ص) در اخلاق کریمه خود، انگشت نمای دوست و دشمن بود. در حسن معاشرت و خوش رویی و بردباری و فروتنی و متانت و وقار، نظیری نداشت. آن همه آزار و شکنجه و بدرفتاری که از دشمنان ستمکار و دوستان نادان خود می دید، هرگز خم به ابرو نمی آورد و اظهار دلتنگی نمی کرد. به زنان و کودکان و زیردستان، در سلام پیشی می گرفت. از هنگامی که از جانب خدا ماموریت تبلیغ دین و هدایت و رهبری مردم را پیدا کرد، لحظه ای در انجام وظیفه غفلت نکرد و در کوشش خستگی ناپذیر خود، از پای ننشست. سیزده سال پیش از هجرت که در مکه بود، با گرفتاری طاقت فرسا که از ناحیه مشرکین عرب داشت، پیوسته به عبادت و تبلیغ دین خدا اشتغال داشت و در ده سال بعد از هجرت، با گرفتاری های روز افزون که از ناحیه دشمنان دین داشت و کارشکنی هایی که یهود و منافقان مسلمان نما می کردند، معارف دین و قوانین اسلام را با وسعت حیرت انگیزی که دارد به مردم رسانید و بیش از هشتاد جنگ با دشمنان اسلام نمود.
علاون بر آن که اداره امور جامعه اسلامی را -که در آن موقع شامل همه شبه جزیره می گردید- به عهده داشت، حتی به شکایت ها و نیازمندی های جزیی مردم، بی حاجب و دربان، شخصا رسیدگی می کرد. در شهامت و شجاعت پیغمبر اکرم، این اندازه بس که یکه و تنها در برابر جهان آن روز که چیزی جز زورگویی و حق کشی حکومت نمی کرد، با دعوت حقه، قد علم کرد و آن همه شکنجه و عذاب که از ستم کاران وقت دید، هرگز در وی سستی و دل سردی ایجاد نکرد و در هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت.
پیغمبر اکرم عفت نفس جالبی داشت، در زندگی خود، زی فقرا را داشت و ساده زندگی می کرد و میان او و خادمان و غلامان او فرقی به نظر نمی رسید و آن همه اموال خطیر که به دستش می رسید، به فقرای مسلمانان بذل می کرد و توشه کمی نیز برای زندگی خود و اهل خانه خود برمی داشت. حتی گاهی روزها می گذشت و از خانه وی، دود بلند نمی شد و غذای پخته ای تهیه نمی گردید. در زندگی، به نظافت و مخصوصا به عطر علاقه زیادی داشت. پیغمبر اکرم (ص) هرگز تغییر حال نداد و با همان تواضع و فروتنی که در اوایل داشت، در اواخر نیز زندگی می کرد و با آن موقعیت باارزشی که داشت، هرگز امتیازی که ارزش اجتماعی او را نشان دهد، برای خود قایل نشد. روی تخت ننشست و صدر مجلس را به خود اختصاص نداد و هنگام راه رفتن، جلو مردم نیفتاد و هرگز قیافه فرمانروایی و حکمرانی به خود نگرفت. گاهی که در مجلس عمومی، در میان یاران خود بود و اشخاص ناشناس برای ملاقات او می آمدند، آن حضرت را نمی شناختند و اهل مجلس را مخاطب ساخته، می گفتند: کدامتان پیغمبر خدا هستید؟ آن گاه مردم، پیغمبر اکرم (ص) را نشان می دادند. پیغمبر اکرم در عمر خود، هرگز به کسی دشنام نداد و سخن بیهوده نگفت و با قهقهه نخندید و عملی سبک و بی ارج انجام نداد، به تفکر و تامل علاقه زیادی داشت و به سخن هر دردمندی و به اعتراض هر معترضی گوش می داد، آن گاه به پاسخش می پرداخت و هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد، فکر آزاد را نمی کشت ولی اشتباه هر مشتبه را روشن ساخته، روی زخم درونی وی مرحم می گذاشت.
پیغمبر اکرم (ص) مهربان و بسیار رقیق القلب بود و از رنج بردن هر گرفتاری متاثر می شد ولی هرگز در مجازات بزهکاران و بدکرداران، خود را نمی باخت و در اجرای قوانین جزا، میان دور و نزدیک و آشنا و بیگانه فرق نمی گذاشت. در سرقتی که از خانه یکی از انصار شده بود، یکی یهودی و یک مسلمان متهم بودند، جمع کثیری از انصار پیش آن حضرت آمده، فشار آوردند که برای حفظ آبروی مسلمانان و بالخصوص انصار و نظر به دشمنی های علنی یهود، مرد یهودی مجازات شود ولی آن حضرت، چون حق را به خلاف آنچه می خواستند تشخیص داد، آشکارا از یهودی طرف داری کرده و مرد مسلمان را محکوم نمود. در گیرودار جنگ بدر که آن حضرت به تسویه صفوف لشکر اسلام می پرداخت، به یکی از جنگ جویان رسید که قدری جلوتر از دیگران ایستاده بود، آن حضرت با عصایی که در دست داشت به شکم آن مرد فشار داد که عقب تر ایستاده، صف را راست نماید. مرد جنگ جو گفت: یا رسول الله! به خدا قسم شکمم به درد آمد، باید قصاص بکشم. حضرت، عصا را به دست وی داد، لباس را از شکم خود کنار زد و فرمود: قصاص خود را بکش. مرد جنگ جو دویده، شکم آن حضرت را بوسید و گفت: من می دانم که امروز کشته می شوم، می خواستم بدین وسیله به بدن مقدست تماس حاصل کنم. پس از آن، به دشمن حمله کرد و شمشیر زد تا شهید شد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- اصول عقاید و دستورات دینی 1 و 4- صفحه 252-254

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27626