خداوند در: آیات 1 تا 3 سوره قمر می فرماید: «اقتربت الساعة و انشق القمر * و إن یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر * و کذبوا و اتبعوا أهواءهم و کل أمر مستقر؛ قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت. و هر گاه نشانه و معجزه اى را ببینند اعراض کرده مى گویند: این سحرى است مستمر! آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هواى نفسشان پیروى نمودند و هر امرى قرارگاهى دارد.» در آیه نخست از دو حادثه مهم سخن به میان آمده: یکى نزدیک شدن قیامت است که عظیم ترین دگرگونى را در عالم آفرینش همراه دارد و سرآغازى است براى زندگى نوین در جهان دیگر، جهانى که عظمت و گستردگى آن براى ما زندانیان عالم دنیا قابل درک و توصیف نیست و حادثه دیگر معجزه بزرگ شق القمر است که هم دلیلى است بر قدرت خداوند بزرگ بر هر چیز و هم نشانه اى است از صدق دعوت پیغمبر گرامیش. مى فرماید: قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت.
ذکر این دو حادثه با هم، همان گونه که جمعى از مفسران گفته اند، به خاطر آن است که اصولا ظهور پیامبر اکرم (ص) که آخرین پیامبران الهى است خود از نشانه هاى نزدیکى قیامت است، به همین جهت در حدیثى از خود پیامبر (ص) مى خوانیم که فرمود: «بعثت انا و الساعة کهاتین؛ مبعوث شدن من و قیامت همچون این دو است.» (اشاره به دو انگشت مبارکش که در کنار هم قرار گرفته). (تفسیر فخر رازى، جلد 29، ص 29) از سوى دیگر شکافتن ماه خود دلیلى است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکى است از حوادث عظیمى که در آستانه رستاخیز در این جهان رخ مى دهد، چرا که تمامى کواکب و ستارگان و زمین در هم مى ریزند و عالمى نو به جاى آنها ایجاد مىشود. طبق روایات مشهور که بعضى ادعاى تواتر آن نیز کرده اند مشرکان نزد رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: اگر راست مى گویى و تو پیامبر خدایى ماه را براى ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را کنم ایمان مى آورید؟ عرض کردند: آرى -و آن شب، شب چهاردهم ماه بود- پیامبر (ص) از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواسته اند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول الله آنها را یک یک صدا مى زد و مى فرمود: ببینید! (مجمع البیان)
در اینکه چگونه ممکن است این کره عظیم آسمانى شکافته شود، و وجود چنین حادثه اى چه تأثیراتى بر کره زمین و منظومه شمسى مى گذارد؟ و چگونگى جذب دو نیمه ماه بعد از شکافتن، و اینکه چگونه ممکن است چنین حادثه اى رخ داده باشد و تواریخ جهان ذکرى از آن به میان نیاورند؟ و سؤالات دیگرى در این زمینه به خواست خدا در بحث نکات مشروحا از آن سخن خواهیم گفت. نکته اى که ذکر آن در اینجا لازم است اینکه بعضى از مفسران که تحت تأثیر پاره اى از القائات سوء قرار گرفته اند، و هر گونه انجام عمل خارق عادتى را (جز قرآن) براى پیامبر اسلام (ص) منکر شده اند، با توجه به وضوح آیه فوق و کثرت روایاتى که در این زمینه در کتب علماى اسلام نقل شده به زحمت افتاده اند که چگونه این خارق عادت را توجیه کنند و طورى از کنار آن بگذرند که جنبه اعجاز آن نفى شود. ولى حق این است که مسئله "شق القمر" به صورت اعجاز انجام گرفته، و آیات بعد شواهد روشنى بر این امر در بر دارد، چه خوب بود آنها در آن اعتقاد نادرست تجدید نظر مى کردند تا بدانند که پیامبر اسلام (ص) نیز معجزات و خارق عادتى داشته و اگر آیاتى از قرآن آن را نفى مى کند اشاره به "معجزات اقتراحى" است که گروهى بهانه جو مطرح مى کردند، نه قصد پذیرش حق داشتند، و نه بعد از انجام آن تسلیم حق مى شدند، ولى معجزاتى که براى تحقیق حقیقت مطالبه مى شد از سوى پیغمبر (ص) انجام مى گرفت، و شواهد فراوانى بر این امر در تاریخ زندگى آن حضرت وجود دارد.
سپس قرآن مى افزاید: «مخالفان لجوج هنگامى که نشان و معجزهاى را بر صدق دعوت تو مى بینند اعراض کرده، مى گویند این سحرى است مستمر» تعبیر به "مستمر" اشاره به این است که آنها معجزات مکررى از پیامبر اسلام (ص) دیده بودند که شق القمر ادامه آن بود، آنها همه را بر تداوم سحر حمل مى کردند، و آن را "سحرى مستمر" مى پنداشتند، هر چند این تهمت بهانه اى بود براى عدم تسلیم در مقابل حق. بعضى از مفسران "مستمر" را به معنى "قوتمند" تفسیر کرده اند (چنان که مى گویند "حبل مریر" یعنى طناب محکم) و بعضى آن را به معنى "گذرا و ناپایدار" تفسیر نموده ولى ظاهر همان تفسیر اول است. در آیه بعد به نکته مخالفت آنها، و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده، مى افزاید: «آنها تکذیب کردند، و از هواى نفسشان پیروى نمودند، و هر امرى قرارگاهى دارد.» سرچشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام (ص) یا تکذیب معجزات و دلایل او، و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت، پیروى از هواى نفس بود، تعصب ها و لجاجت ها و خودخواهی ها به آنها اجازه نمى داد که در برابر حق تسلیم شوند، و از سوى دیگر علاقه به بى بند و بارى براى کامجویى از لذات بدون هیچ قید و شرط، و آلودگى به هر گناه و ستم، مانع از این بود که دعوت حق را پذیرا شوند، چرا که قبول این دعوت مسئولیت آفرین بود. همیشه چنین بوده، و همواره چنان خواهد بود که مانع بزرگ در مسیر حق "هواپرستى" است.
منظور از آیه «و کل أمر مستقر؛ هر چیز قرارگاهى دارد» این است که هر کس به سزاى عمل خویش مى رسد، قرارگاه نیکى نیکانند، و قرارگاه شر بدانند. این تعبیر احتمالا اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمى رود، و هر کار نیک و بدى ثابت و باقى مى ماند تا انسان جزاى آن را ببیند.
شق القمر یک معجزه بزرگ پیامبر اسلام (ص)
گرچه بعضى از کوتاه نظران اصرار دارند که این معجزه را طورى توجیه کنند که از صورت یک خارق العاده خارج شود، چنان که گفته اند: آیه فوق از آینده خبر مى دهد، و مربوط به "اشراط ساعت" یعنى حوادث قبل از قیامت است، ولى قرائن متعددى در آیه وجود دارد که تأکید بر وقوع یک اعجاز مى کند، از جمله ذکر این موضوع به صورت "فعل ماضى" که نشان مى دهد "شق القمر" واقع شده است، همانگونه که نزدیکى رستاخیز با ظهور آخرین پیامبر نیز تحقق یافته. به علاوه اگر سخن از معجزه نباشد هیچ تناسبى با نسبت سحر به پیامبر (ص) که در آیه بعد آمده است ندارد، و همچنین با جمله «و کذبوا و اتبعوا اهوائهم» که خبر از تکذیب آنها مى دهد هماهنگ نیست.
افزون بر اینها روایات فراوانى در کتب اسلامى در زمینه وقوع این اعجاز نقل شده که در حد شهرت یا تواتر است، و به همین جهت قابل انکار نمى باشد. فخر رازى مى گوید: «عموم مفسران معتقدند مراد از آیه این است که ماه شکافته شد، و روایات صحیحى نیز بر این معنى دلالت مى کند، و امکان عقلى آن نیز جاى تردید نیست، و از سوى دیگر پیامبر صادق (ص) از آن خبر داده، بنابراین باید آن را پذیرفت، اما داستان عدم خرق و التیام در افلاک (طبق عقیده ابطال شده بطلمیوسى) مطلبى بى اساس و غیر علمى است، چرا که با دلایل عقلى ثابت شده که خرق و تخریب در آسمان ها کاملا ممکن است.» مرحوم طبرسى نیز در "مجمع البیان" مى گوید: مفسران این آیه مربوط به معجزه شق القمر در زمان پیامبر اکرم (ص) مى دانند، سپس تنها کسى را که در جهت مخالف این عقیده نام مى برد عطا و حسن و بلخى است که با بى اعتنایى از قول آنها مى گذرد. بعضى نقل کرده اند که "حذیفه" صحابى مشهور داستان شق القمر را در حضور جمع کثیرى در مسجد مدائن نقل کرد و هیچکس بر او ایراد نگرفت، با اینکه بسیارى از حاضران عصر پیامبر (ص) را درک کرده بودند (این حدیث را در المنثور و قرطبى در ذیل آیه مورد بحث آورده اند). بنابراین نه با توجه به خود آیه و قرائن موجود در آن و نه از نظر روایات و اقوال مفسران، موضوع شق القمر قابل انکار نیست.