قرآن کریم ، مسلمانان را از اینکه دوستی و سرپرستی غیر مسلمانان را بپذیرند سخت بر حذر داشته است، نه از باب اینکه دوست داشتن انسان های دیگر را بد بداند و طرفدار بغض مسلم نسبت به غیر مسلم در هر حال و مخالف نیکی با آنها باشد، قرآن صریحا می گوید: «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ، ان الله یحب المقسطین؛ خداوند باز نمی دارد شما را از کسانی که با شما در دین مقاتله و جنگ نکرده اند و شما را از خانه هاتان بیرون نرانده اند که نیکی کنید نسبت به آنان و دادگری کنید، همانا خداوند دادگران را دوست دارد.» (ممتحنه/ 8)
اسلام نمی گوید کار محبت آمیز و کار نیکتان منحصرا باید درباره مسلمین باشد و به هیچ وجه خیری از شما به دیگران نرسد ، دینی که پیغمبرش به نص قرآن «رحمة للعالمین» است، کی میتواند چنین باشد؟ ولی یک مطلب هست و آن اینکه مسلمانان نباید از دشمن غافل شوند، دیگران در باطن، جور دیگری درباره آنان فکر می کنند، تظاهر دشمن به دوستی با مسلمانان، آنان را غافل نکند و موجب نگردد که آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمینان کنند. مسلمان همواره باید بداند که عضو جامعه اسلامی است، جزئی است از این کل جزء یک کل و عضو یک پیکر بودن خواه ناخواه شرایط و حدودی را ایجاب می کند غیر مسلمان عضو یک پیکر دیگر است عضو پیکر اسلامی روابطش با اعضای پیکر غیر اسلامی باید به نحوی باشد که لااقل با عضویتش در پیکر اسلامی ناسازگار نباشد، یعنی به وحدت و استقلال این پیکر آسیبی نرسد پس خواه ناخواه نمی تواند روابط مسلمان با غیر مسلمان با روابط مسلمان و مسلمان یکسان و احیانا از آن نزدیک تر باشد.
روابط دوستانه و صمیمانه مسلمانان با یکدیگر باید در حدی باشد که عضویت در یک پیکر و جزئیت در یک کل، ایجاب می کند. یک مسلمان همواره در مواجهه با غیر مسلمان بداند با اعضای یک پیکر بیگانه مواجه است و معنی اینکه نباید ولاء غیر مسلمان را داشته باشد این است که نباید روابط مسلمان با غیر مسلمان در حد روابط مسلمان با مسلمان باشد به این معنی که مسلمان عملا عضو پیکر غیر مسلمان قرار گیرد و یا به این شکل در آید که عضویتش در پیکر اسلامی به هیچ وجه در نظر گرفته نشود. پس منافاتی نیست میان آنکه مسلمان به غیر مسلمان احسان و نیکی کند و در عین حال ولاء او را نپذیرد، یعنی او را عضو پیکری که خود جزئی از آن است نشمارد و بیگانه وار با او رفتار کند، هم چنان که منافاتی نیست میان ولاء منفی و اصل بشر دوستی و رحمت برای بشر بودن لازمه بشر دوستی این است که انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعی همه انسان ها علاقه مند باشد به همین دلیل هر مسلمانی علاقه مند است که همه انسان های دیگر، مسلمان باشند و هدایت یابند، اما وقتی که این توفیق حاصل نشد، دیگران را که چنین توفیقی یافته اند نباید فدای آنان که توفیق نیافته اند کرد و اجازه داد که مرزها در هم بریزد و هر نوع فعل و انفعالی صورت گیرد. فرض کنید گروهی از مردم دچار یک نوع بیماری هستند، بشر دوستی ایجاب می کند که آنها را نجات دهیم و تا وقتی که نجات نیافته اند بشر دوستی ایجاب می کند که به آنها نیکی کنیم، اما بشر دوستی ایجاب نمی کند که هیچ محدودیتی میان آنها -که از قضا بیماریشان مسری است- و افراد سالم و شفا یافته برقرار بکنیم این است که اسلام از طرفی احسان و نیکی به غیر مسلمان را مجاز می شمارد و از طرف دیگر اجازه نمی دهد که مسلمان ولای غیر مسلمان را بپذیرد.
معلی بن خنیس از امام صادق (ع) پرسید: حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ حضرت فرمودند: هفت حق واجب است، هیچ حقی از آنها نیست مگر اینکه بر او واجب است، اگر چیزی از آن را تباه کند، از ولایت و اطاعت خدا بیرون می رود، و برای خدا در او بهره ای نیست، گفتم: فدایت شوم این حقوق چیست؟ فرمود: ای معلی، من بر تو نگرانم می ترسم این حقوق را پاس نداشته ضایع سازی و بدانی و عمل نکنی، می گوید: گفتم: (هیچ نیرویی نیست جز به عنایت خداوند) فرمود: ساده ترین آنها آن است که دوست بداری برای او آنچه را برای خود دوست داری و هرچه را بر خود نمی پسندی بر او نپسندی و حق دوم این است که از خشمگین ساختن او پرهیز داشته و به دنبال خرسندی او باشی و امرش را اطاعت کنی و حق سوم این است که او را با جان و مال و زبان و دست و پایت یاری کنی و حق چهارم آن است که چشم او و راهنمای او و آئینه او باشی (عیوبش را برای خودش منعکس کنی). و حق پنجم آن است که تو سیر نباشی و او گرسنه و تو سیراب نباشی و او تشنه و پوشیده نباشی و او برهنه. و حق ششم این است که اگر خدمتگزاری داری و برادرت ندارد، واجب است خدمتگزارت را بفرستی تا لباسش را بشوید و غذایش را فراهم کند و بستر او را بگستراند و حق هفتم این است که سوگند او را باور کرده و دعوت او را پذیرفته و در حال مریضی عیادتش کنی و در تشییع جنازه اش حاضر باشی، و هرگاه دانستی که نیازی دارد خود به رفع آن اقدام کنی، بدون اینکه صبر کنی تا او از تو بخواهد، در رفع نیازش بکوشی و هنگامی که چنین کردی دوستی خود را به او و دوستی او را به خود متصل ساخته ای.