نظر فیلسوفان در مورد محتویات ذهنی و فکری و وجدانی انسان دو دسته اند: یک دسته همه سرمایه های ذهنی و فکری و وجدانی انسان را مأخوذ از احساس و تجارب انسان می دانند. یعنی همه فکرها، اندیشه ها و احساس هایی را که در انسان وجود دارد ابتدا که او دنیا می آید به هیچ شکلی وجود نداشته و انسان هر چه به دست می آورد فقط از راه حواس: چشم، گوش، لامسه، ذائقه و شامه به دست می آورد، هم در قدیم و هم در جدید معتقدند که در ذهن انسان هیچ چیزی وجود ندارد یعنی قبلا در حس او وجود نداشته است و همه محتویات فکری و ذهنی انسان از همین دروازه های حواس وارد ذهن شده اند و غیر از این ها چیزی نیست.
از نظر این افراد ذهن انسان حکم انباری را دارد که در ابتدا خالی محض است، از پنج در یا بیشتر (اگر حواس بیشتر باشد) اشیایی در این انبار ریخته می شود و انبار پر می گردد، ولی این انبار که پر شده است هیچ چیزی در آن نیست مگر این که از یکی از این در ها آمده و در این انبار چیزی که از این در ها وارد نشده باشد وجود ندارد. نظریه دیگر نظریه کسانی است که می گویند آن چه در انبار ذهن انسان هست دو بخش است: بخشی از آن ها از همین درها و روزنه های حواس: چشم و گوش و شامه و لامسه و ذائقه و امثال این ها آمده است و پاره ای از آن ها قبلی است یعنی قبل از احساس در ذهن ما وجود دارد.