اوضاع اندلس پس از بنى امیه

مسلمانان طى فتوحات خود، سرزمینهاى بسیارى را تصرف کردند. همه سرزمینهایى که به تصرف مسلمانان در آمد، تبدیل به سرزمینهایى مسلمان نشین شدند و تا امروز نیز جزو قلمرو مسلمانان محسوب مى شوند. در این میان اندلس وضعیتى استثنایى داشت. اندلس تنها سرزمینى بود که هم از دست مسلمانان خارج شد و هم امروزه منطقه اى مسلمان نشین محسوب نمى شود.
یکى از عواملى که در این امر نقش داشته، موقعیت جغرافیایى اندلس است. این سرزمین داراى پیوستگى خاک با جهان اسلام نیست و میان آن و جهان اسلام، دریا حائل شده است. جنوب اسپانیا که در دست مسلمانان بود، با شمال افریقا تنها از طریق دریا ارتباط مى یابد. در حالى که شمال آن، که در دست مسیحیان بود، با خاک اروپا پیوستگى داشته و با مردمان و دولتهاى مسیحى اروپا داراى ارتباط کافى بوده است. اندلس با توجه به این وضعیت جغرافیایى و دولتهاى تجزیه طلبى که در آن جا به قدرت رسیدند (مانند بنى امیه)، عملا از جهان اسلام جدا شده بود؛ در حالى که دولتهاى مسیحى شمال اسپانیا، کاملا با جهان مسیحیت در ارتباط بودند و از هم کیشان خود کمک دریافت مى کردند.
اوضاع اندلس پس از بنى امیه
در اوایل قرن پنجم هجرى، دولت بنى امیه، در اندلس دچار ضعف و سستى بسیار شده بود. علت اصلى این امر گرایشهاى استقلال طلبانه امیران نواحى مختلف بود. به طورى که بزودى تا سال 422 هـ. سلسله امویان اندلس منقرض شد و به جاى آن، دولتهاى متعددى در سراسر اندلس به وجود آمد. این دولتها که هر کدام شهرى را در اختیار داشتند، در حقیقت دولت شهرهایى (ملوک الطوایف)، بودند که انگیزه اصلى تحرکاتشان رقابت با یکدیگر بود. شهرهاى اندلس به دلیل برخوردارى از رونق اقتصادى، دارا بودن استحکامات دفاعى، داشتن صنعتگران و هنرمندان و جمعیتى مرکب از اقوام و ادیان مختلف، کلیه شرایط لازم براى کسب استقلال را داشتند. در همان حال، در سراسر اندلس مقام سیاسى و دینى عالی رتبه اى وجود نداشت که بر گرد وجود او وحدتى هر چند ظاهرى شکل بگیرد و هیچیک از دولت شهرها نیز توانایى برقرارى وحدت سیاسى را با (غلبه بر دیگران) نداشت. در این احوال، مسیحیان اسپانیایى که در شمال آن سرزمین مستقر بودند، پى در پى به شهرهاى مسلمانان حمله ور مى شدند. نواحى کوهستانى شمال اسپانیا محل سکونت گروههاى از مسیحیان بود. آنان با استفاده از موانع طبیعى (کوهستان)، در برابر سپاهیان مسلمان فاتح اندلس ایستادگى کردند. در سالهاى بعد نیز امیران مسلمان، به دلیل درگیریهاى داخلى و یا جنگهاى خارجى، براى پایان دادن به مقاومت ساکنان مسیحى این نواحى اقدامى اساسى نکردند و فقط به عقب راندن حملات آنان و یا محدود و محصور نمودنشان اکتفا مى کردند. لازم به تذکر است که انگیزه اولیه مسیحیان کوه نشین شمال اسپانیا حفظ استقلال قلمرو خویش بود و اقدامات نظامى آنان جنبه دینى نداشت، اما گذشت زمان و اینکه توانستند براى مدتى طولانى به حیات خود ادامه دهند، کم کم آنان را از صورت یک گروه محلى به دولتى کوچک تبدیل نمود. دولتهاى کوچک مسیحى شمال اسپانیا مانند کاستیل، لئون و ... براى استقرار قدرت و تحکیم موقعیت خود، بیش از پیش به انگیزه هاى دینى مسیحیان توجه نشان دادند. بخصوص با اتکاى به مسیحیت توجه مسیحیان اروپایى را هم به خود جلب مى کردند؛ وجود چندین زیارتگاه مسیحى در نواحى کوهستانى شمال اسپانیا نیز به این سیاست کمک مى کرد. در حالى که دولتهاى مسیحى شمال اسپانیا به جنگ دینى علیه مسلمانان اندلس روى مى آوردند، دولت شهرهاى مسلمان در تفرقه فوق العاده اى بسر مى بردند. در نتیجه در زیر فشار جنگجویان مسیحى هر روز قسمتى از قلمرو خود را از دست مى دادند. از آنجا که پیشروى مسیحیان، دولت شهرهاى اندلس را به اتحاد با یکدیگر متقاعد نساخت؛ بعضى از آنها چاره را در کمک خواستن از بربرهاى مسلمان شمال افریقا دیدند.
مرابطون به یارى اندلس مى شتابند
در همان زمانى که دولت شهرهاى مسلمان اندلس زیر فشار مسیحیان اسپانیایى قرار گرفته بودند، در شمال افریقا و در میان قبایل بربر، جنب و جوش تازه اى آغاز شده بود. این جنب و جوش در اصل بر اثر آزادى آنان از اطاعت دولتهاى منطقه بود. دولت فاطمى مصر در این زمان با دولت بنى حماد در الجزایر، درگیر کشمکش بودند؛ در نتیجه قبایل بربر ساکن صحرا و نیز نواحى دور دست مغرب (مراکش) فارغ از سلطه هر حکومتى بودند. این فراغت مصادف با پیدایش تعدادى رهبر دینى پرشور در میان بربرها بود. بربرها که قبل از آن با قبول رهبرى رؤساى عرب در منازعات سیاسى و دینى شمال افریقا وارد مى شدند، اکنون خود داراى رهبرانى دینى شدند. انگیزه هاى دینى و روح آزادمنشى و ساده زیستى، از بربرها مجاهدانى پرشور ساخته بود. رهبران بربر در قدم اول از این مجاهدان براى گسترش اسلام در میان قبایل سیاه پوست کافر در جنوب صحراى افریقا استفاده کردند.
در جریان گسترش اسلام در میان سیاهان، نهضتى در بین بربرها به وجود آمد که مرابطون نامیده شده است. مرابط به معناى جنگجوى مرزنشین است. نهضت سیاسى و دینى مرابطون پس از موفقیتهاى اولیه در جنوب صحرا، متوجه شمال شد و فرمانده آنان به نام یوسف بن تاشفین مراکش را تصرف کرد و دولت قدرتمندى به وجود آورد. چون آوازه مرابطون به گوش مسلمانان اسپانیا رسید، از آنان در برابر مسیحیان کمک خواستند. یوسف بن تاشفین نیز با سپاهیان خود به کمک آنان شتافت. او در سال 479 هـ. (5) در جنگ زلاقه توانست آلفونس پادشاه مسیحى را شکست دهد. دلاورى و ایستادگى مرابطون در این جنگ، شور و شوق بسیارى در مسلمانان اندلس به وجود آورد. در نتیجه آنان نیز به مرابطون پیوستند و طى چندین جنگ مسیحیان اسپانیایى را وادار به عقب نشینى کردند. پس از عقب راندن مسیحیان، یوسف بن تاشفین به شمال افریقا بازگشت، اما چون مسیحیان حملات خود را از سر گرفتند و مسلمانان اندلس مجددا تقاضاى کمک کردند، مرابطون بار دیگر عازم آن سرزمین شدند. این بار پس از عقب راندن مسیحیان، مرابطون در اندلس باقى ماندند و به مطیع ساختن دولت شهرهاى آن سرزمین اقدام کردند. بعضى از این دولتها، مقاومتهاى سختى از خود نشان دادند، اما سر انجام مجبور به اطاعت شدند. فرمانروایان شهرهاى اندلس اگر چه به وسیله مرابطون از خطر دشمنان مسیحى خود نجات یافته بودند، اما از اینکه مرابطون استقلالشان را سلب کرده بودند، رضایتى نداشتند. مرابطون هم که به دلیل پرورش در صحرا شجاع و صبور بودند، کم کم بر اثر زندگى در شهرهاى خوش آب و هواى اندلس و بهره مندى از زندگى راحت، به گروهى آسایش طلب تبدیل شدند.
آسایش طلبى مرابطون در مدت کوتاهى دولت مقتدر آنان را ضعیف کرد. آنان دیگر سد محکمى در برابر مسیحیان اسپانیایى نبودند. در شمال افریقا هم دولتهاى کوچک، کم کم بر قدرت خود افزودند. ساکنان شهرهاى اندلس نیز به مقاومت در برابر آنان دست زدند. از آنجا که مرابطون علاوه بر ساکنان مسلمان این شهرها، بر مسیحیان و یهودیان نیز فشار وارد مى کردند، بنابراین همه ساکنان شهرهاى اندلس از هر قوم و مذهبى که بودند با آنان به مخالفت برخاستند و براى تجدید استقلال خود تلاش کردند. در چنین شرایطى دولت مرابطون در برابر نهضت جدید بربرهاى شمال افریقا موسوم به موحدون از پاى در آمد و حیات آن به پایان رسید.

موحدون در شمال افریقا و اندلس
آسایش طلبى مرابطون و انحطاط دولت آنان، در میان قبایل بربر شمال افریقا، ایجاد نارضایتى نمود و باعث پیدایش نهضت دینى جدیدى شد. رهبران نهضت دینى جدید، از آنجا که با اندیشه هاى مغایر با توحید بعضى از بربرها مخالف بودند، به موحدون (موحدان)، معروف شدند. فرمانده معروف موحدون، به نام عبدالمؤمن توانست با کمک قبایل بربر طرفدار خود، دولت مرابطون را سرنگون و مراکش را تصرف کند. او نیروهایى را به اندلس فرستاد و به مقابله با مسیحیان پرداخت. نیروهاى موحدون، اندلس را ضمیمه قلمرو دولت عبدالمؤمن نمودند. در سالهاى ضعف مرابطون، مسیحیان بار دیگر به سوى مرزهاى مسلمانان پیشروى کرده و دولتهاى کوچک مسلمان نیز احیا شده بودند. سپاهیان موحدون ضمن مقابله با مسیحیان، این دولتهاى کوچک را هم مطیع خویش ساختند و تصرف سراسر اسپانیا حدود 5 سال طول کشید. پس از آن، موحدون متوجه الجزایر و تونس شدند و این نواحى را نیز تصرف کردند. از آنجا که در این زمان دولت فاطمیان اواخر عمر خود را مى گذراند، دست موحدون براى هر اقدامى در شمال افریقا باز شد. دولت بعدى مصر یعنى ایوبیان نیز تا مدتها درگیر جنگ با صلیبیون در فلسطین بود و توجهى به مرزهاى خود با موحدون نداشت. دولت وسیع و قدرتمند موحدون تا یک قرن با نظم و تدبیر، متصرفات خود را در شمال افریقا و اندلس حفظ کرد. این دولت همچنین تلاشهایى براى گسترش اسلام در میان قبایل سیاه پوست جنوب صحرا نیز انجام داد، اما کم کم، از دو سمت تحت فشار قرار گرفت. در ابتدا ایوبیان مصر به سوى غرب پیشروى کردند و این اقدام موجب از دست رفتن طرابلس (لیبى) شد. در همین سمت حکام محلى در تونس نیز فرصت یافتند که خود را مستقل سازند. موحدون سپس در برابر فشار مسیحیان اسپانیا در سال 632 هـ. در جنگ لاس ناواس متحمل شکست شدند. در نتیجه این شکست، اندلس کم کم از دست آنان خارج شد و دولت شهرهاى مسلمان بار دیگر قدرت و استقلال خود را احیا کردند.

دولتهاى شمال افریقا از قرن یکم تا دهم هجرى
سال (هجرى) / تحولات دولتها / رخدادها
تا سال 80 / امویان / تصرف سراسر شمال افریقا به وسیله مسلمانان
132 / به قدرت رسیدن بنى عباس / شورشهاى شمال افریقا به وسیله خوارج
172 / ادریسیان / ادریس بن عبدالله، با استقرار در مراکش، دولت شیعى ادریسیان را بنیاد نهاد.
184 / بنى اغلب / ابراهیم بن اغلب، حاکم عباسى تونس اعلام استقلال کرد و بر الجزایر و تونس حکومت کرد.
217ـ 212 / تصرف سیسیل به وسیله بنى اغلب.
297 / فاطمیان / تشکیل دولت فاطمیان در تونس و الجزایر و انقراض بنى اغلب.
/// انتقال دولت فاطمیان به مصر، پس از آن شمال افریقا از دست فاطمیان خارج شد.
375 // انقراض دولت ادریسیان به دست امویان اسپانیا امویان اسپانیا براى مدتى بر مراکش سلطه یافتند.
362 / بنى زیرى / تشکیل دولت بنى زیرى در تونس
405 / بنى حماد / تشکیل دولت بنى حماد در الجزایر
448 / مرابطون / تشکیل دولت مرابطون
479 // مرابطون وارد اندلس شدند و مسیحیان را عقب راندند.
524 / موحدون / دولت موحدون در شمال افریقا تشکیل شد و دولتهاى مرابطون، بنى زیرى و بنى حماد را از بین برد.
540 // ورود موحدون به اندلس
567 // انقراض فاطمیان
592 // تشکیل دولت بنى مرین
625 / بنى حفص / تشکیل دولت بنى حفص در تونس
633 / بنى زیان / تشکیل دولت بنى زیان در الجزایر
667 // انقراض موحدون
قرن 10 / عثمانى / عثمانیها بر شمال افریقا مسلط شدند.
عقب نشینى از سمت شرق (در برابر ایوبیان) و شمال (در برابر مسیحیان اندلس) قلمرو موحدون را به مراکش و نواحى اطراف آن محدود کرد. ناکامیهاى خارجى در داخل قلمرو موحدون، تأثیرات نامطلوبى برجاى نهاده بود.بیش از همه، قبایل ناراضى بربر از این شرایط استفاده کردند. دولت موحدون از ابتداى تأسیس، با کمک قبایل به قدرت رسیده بود و با تشکیل شورایى از قبایل و جلب مشارکت آنان در اداره امور، از همراهى شان بهره مى برد.در اواخر عمر دولت موحدون، قبایل کوهستانى مراکش از آن دولت ناراضى بودند. دولت موحدون نیز اقدامى براى پایان دادن بدین نارضایتى انجام نمى داد.به همین دلیل در شورشى که قبایل کوهستانى مراکش انجام دادند، در سال 667 هـ. چراغ دولت موحدون خاموش شد. در تاریخ ملتهاى مسلمان شمال افریقا و نیز حفظ موقعیت مسلمانان در اندلس دو نهضت مرابطون و موحدون نقش بسیار مهمى داشته اند. با پایان یافتن قدرت و حیات این دو دولت، مسلمانان اندلس در برابر مسیحیان تنها ماندند و بسیار ضعیف شدند.
پایان قدرت مسلمانان در اندلس
پس از سقوط دولت موحدون، قبایل بربر شمال افریقا دولتهاى کوچکى تشکیل دادند. آنان تمام تلاش خود را صرف حفظ قلمرو قبیله خویش مى کردند و هیچیک توانایى لازم و انگیزه کافى براى توجه به موقعیت دشوار مسلمانان را نداشتند. بنابراین تا بیش از دو قرن پس از پایان دولت موحدون، مسلمانان اندلس به تنهایى در برابر مسیحیان ایستادگى مى کردند، در حالى که در این مدت، مسیحیان اروپایى روز بروز بر کمکهاى خود به مسیحیان اسپانیا مى افزودند. در این زمان، جنگهاى صلیبى در فلسطین با پیروزى مسلمانان پایان یافته بود. بنابراین پاپ و مسیحیان، براى جبران این شکست توجه بیشترى به مسیحیان اسپانیا نمودند. بدین ترتیب، اسپانیا عرصه تلاش و اتحاد مسیحیان گردید. با وجود این، امراى مسلمان، همچنان به جدایى از یکدیگر تمایل نشان مى دادند و وحدتى نداشتند، به همین جهت دولت شهرهاى مسلمان اندلس، یکى پس از دیگرى در برابر مسیحیان وادار به تسلیم شدند و مسلمانان به سوى جنوب اندلس عقب نشستند. در اینجا آخرین دولت مسلمان اندلس به نام دولت بنى نصر به مقاومت ادامه داد. پایتخت دولت بنى نصر شهر غرناطه بود. غرناطه در آن روزگار، مهمترین شهر اسلامى اندلس به شمار مى آمد، زیرا شهر قرطبه پایتخت امویان اسپانیا به دست مسیحیان افتاده بود. بنى نصر مدتها در برابر مسیحیان ایستادگى کردند. آسایش طلبى و اختلافات داخلى، مهمترین عامل ضعف آنان در برابر قدرت در حال افزایش مسیحیان بود. دولت بنى نصر به تنهایى مى بایست در برابر دو دولت قدرتمند مسیحى اسپانیا یعنى کاستیل و آراگون ایستادگى مى کرد. با اتحاد این دو دولت و تشکیل دولت واحد اسپانیا کار بر مسلمانان سخت تر شد. دولت بنى نصر در آخرین روزهاى حیات خود، دست کمک به سوى دولت عثمانى دراز کرد. این دولت در مشرق مدیترانه قدرت مسلمانان را احیا کرده بود، اما فاقد نیروى دریایى کافى براى رساندن کمک مؤثر به مسلمانان اندلس بود. دولتهاى قبایلى بربر در شمال افریقا هم قدرت کافى نداشتند. به همین جهت دولت بنى نصر به امید حفظ حیات خود، درصدد مصالحه با دولت مسیحى اسپانیا بر آمد. براى این منظور معاهداتى میان طرفین منعقد شد اما دولت اسپانیا به هیچیک از معاهدات خود وفادار نماند. بنى نصر بار دیگر با توسل به جنگ کوشیدند موقعیت خود را حفظ کنند.
در جنگهایى که در گرفت، سرانجام در سال 898 ه. دولت بنى نصر شکست خورد و شهر غرناطه سقوط کرد. دولت بنى نصر به شمال افریقا عقب نشست و این به معناى پایان عمر آن بود. با شکست دولت بنى نصر مسلمانان اسپانیا سخت در فشار قرار گرفتند. عده زیادى کشتار و گروه کثیرى مجبور به خروج از اسپانیا شدند. بسیارى از بناها و یادگارهاى تمدن اسلامى تخریب شد و آثار ارزشمند فراوانى نابود گردید. بر اثر این اقدامات، حیات اسلام و مسلمانان پس از هشت قرن به طور کلى در اسپانیا به پایان رسید. با خاتمه تمدن اسلامى در اسپانیا، چراغ فرهنگ و تمدن در این سرزمین خاموش شد.
دولت جدید اسپانیا، با کلیه مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامى با وحشیگرى برخورد کرده و با این اقدامات موجبات انحطاط اسپانیا در سالهاى بعد را فراهم ساخت. تمدن اسلامى اسپانیا و دوران حضور مسلمانان در آن سرزمین، یکى از جلوه هاى درخشان تاریخ مسلمانان و به طور کلى تاریخ جهان است. ترقیات علمى، فرهنگى، هنرى و معمارى مسلمانان در این سرزمین داراى شکوه و جلالى ویژه بوده است.
از آنجا که اسپانیا به خاک اروپا پیوسته است و نیز مسیحیان، قرنها با کمال آزادى در کنار مسلمانان زندگى مى کردند، اندلس مهمترین مسیر انتقال دانش مسلمین به اروپا بوده است. همین امر در تحول علمى اروپا نقش بسیار مهمى ایفا کرده است.


منابع :

  1. رسول جعفریان و عبدالرسول خیراندیش- تاریخ اسلام و دولتهاى مسلمان- ص 149

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/29152