نقش وحی در تکامل و ساخته شدن انسانها

کار مهمى که وحى کرده این است که دنیا، نفس و سود و زیان روح را به خوبى به ما شناسانده و از این واقعیت، پرده برداشته و گناه را شعله و سم معرفى کرده و معلوم است که نمی‏شود با آتش و سم، بازى کرد. از این رو ذات اقدس خداوند کمال روح را در تزکیه آن می‏داند: «قد افلح من زکیها* و قد خاب من دسیها؛ که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده‏* و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است» (شمس/ 9-10)، «قد افلح من تزکى* و ذکر اسم ربه فصلى؛ به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد* و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!» (اعلى/ 14-15) و از سوى دیگر میفرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها؛ اگر نیکى کنید، به خودتان نیکى می‏کنید و اگر بدى کنید باز هم به خود میکنید» (اسراء/ 7) یعنی اگر کار خیر کردید، به سود خودتان و اگر بد کردید، آن هم از آن شماست، زیرا عمل از حوزه وجودى عامل، بیرون نیست.
قرآن بر چند مطلب، تکیه می‏کند: یکى این که عمل خیر، به ظاهر امرى اعتبارى است اما باطن و درون آن، روح و ریحان است. همان طور که از این طرف، دفاع و پرهیز را به ما آموخته، از آن طرف نیز، جاذبه و کشش و کوشش را در ما زنده کرده و همان طور که از یک سو فرمود: گناه، شعله و سم است و با سم و آتش، بازى نکنید، از سوى دیگر هم فرمود ثواب، روح و ریحان است و شما جانتان را با روح و ریحان و گلهاى معطر فضایل اخلاقى معطر کنید و یا ظاهر فلان کار، ایثار و احسان و باطنش: «جنات تجرى من تحتها الانهار؛ باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است» (بقره/ 25) یا ظاهر فلان کار، نماز و روزه و باطنش: «انهار من عسل مصفى‏؛ جويبارهايى از انگبين ناب» (محمد/ 15)، یا ظاهر فلان کار، جهاد و حج و باطنش: «انهار من ماء غیر اسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذة للشاربین‏؛ نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزه‏اش دگرگون نشود و نهرهایى از شراب (طهور) که مایه لذت نوشندگان است»‏ (محمد/ 15) است.
بیان این حقایق، از غیر انبیا ساخته نیست، گرچه اجمال یا خطوط کلى آن را عقل می‏فهمد ولى پرده بردارى تفصیلى از روى همه این عناوین، تنها مقدور وحى است که عده ‏اى را از راه تشویق به فضیلت و عده‏ اى را از راه تحذیر از رذایل، نجات دهد. البته اوحدى از انسانها که در سیر و سلوک و طى مقامات عرفانى، از شاگردان انبیاى الهى (ع) به شمار میروند، سم و آتشى دارند و روح و ریحانى در انتظارشان است و هجران محبوب و فراق لقاى حق، براى آنان شعله و سم است که: «هبنی صبرت على حر نارک فکیف اصبر عن النظر الى کرامتک؟» (از فقرات دعاى کمیل) براى آنان سم و شعله مصداق دیگرى دارد. آنان در عین حال که داراى «جنات تجرى من تحتها الانهار» هستند شوق «فادخلى فى عبادى* و ادخلى جنتى‏؛ پس در سلک بندگانم درآى، و در بهشتم وارد شو!» (فجر/ 29-30) آنان را مجذوب مرحله‏ اى والا کرده است.

تیرگى چشم جان
بدترین دشمن براى ما نفس است. اگر از مسئله تهذیب روح و تزکیه نفس که بهترین هدف در فرهنگ قرآن کریم است غفلت نکنیم، هرگز جانمان را مسموم نمیکنیم. ولى ما که امامان و پیغمبر هستند، ما را که مولى علیه آنان هستیم از خطر گناه با خبر کرده و به ما فرموده ‏اند گناه چرک است: «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون‏؛ چنین نیست که آنها مى ‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهایشان نشسته است!» (مطففین/ 14) و کم کم به صورت حجابى ممتد می‏شود و انسان گنه‏کار، جایى را نمى‏ بیند.
از نظر قرآن کریم سراسر عالم، به قدرى زیباست که خدا از آن به عنوان «احسن تقویم‏؛ نیکوترین اعتدال» (تین/ 4) درباره انسان، یا «الذى احسن کل شى‏ء خلقه وبدأ خلق الانسان من طین؛ او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد» (سجده/ 7) در مورد مخلوقات، یاد کرده است. ولى کور، جهان را تیره مى‏ بیند، مثلا اگر کسى عینک سبز، بر چشم بنهد، همه قلمرو دید او سبز و اگر عینک زرد بر آن بگذارد، منطقه دید او زرد و اگر عینک آبى بر آن نهد، منطقه دید او آبى است. اگر انسان، چشم جان خود را تیره کند، جز تاریکى، چیزى را نمى‏ بیند. ضجه‏ ها و ناله‏ هاى اهل معنا و اشکهایى که میریزند، براى شستشوى همان غبار است. از این رو در دعاى کمیل آمده است: «و سلاحه البکاء؛ اسلحه انسان مؤمن، گریه است» (از فقرات دعاى کمیل)، زیرا براى هر چیز وسایلى لازم است و براى غبار روبى صحنه تیره آیینه هم سلاح لازم است. و سلاح آن شوینده ویژه‏ اى است. آیینه دل را باید با اشک شب و روز، شستشو و تطهیر کرد.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- مبادى اخلاق در قرآن كريم- بخش سوم

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/29261