حیواناتی که از یک نظر پلیدند؛ آن پلیدی منافات ندارد با ترحم به آن ها. مثلا سگ به دلیل میکروبی که در لعاب دهانش یا در همه بدنش هست، می گوئیم پلید است یعنی با او مانند شیئی که دارای یک میکروب خطرناک است رفتار می کنیم. این منافات ندارد با اینکه در عین حال این حیوان قابل ترحم باشد و هست. انسان حیوان گرسنه یا تشنه ای را می بیند. یک نفر ممکن است بی تفاوت باشد، یک نفر دیگر او را تیمار می کند. در حدیث است که مردی در بیابان می گذشت، سگی را دید که از شدت تشنگی زبانش را به خاکهای نمناک می مالد. در آن جا چاه آبی بود. خف خودش را یعنی کفش خودش را به دستار یا شالی بست و فرستاد داخل چاه و از آن آب کشید و بعد ظاهرا با دست خودش به این حیوان آب داد و او را سیراب کرد و از مرگ نجات داد. وحی رسید به پیغمبر زمانش که خدا کار این انسان را شکر کرد، یعنی قدر این کار را دانست (یعنی این کار نزد خدا قدر دارد): «شکر الله له و ادخله الجنه؛ خدا قدر کار این شخص را شناخت یعنی عملا شناخت به این معنی که به او پاداش داد. او را به بهشت برد». همین حدیث است که سعدی در بوستان آورده:
یکی در بیابان سگی تشنه یافت *** برون از رمق در حیاتش نیافت
کله دلو کرد آن پسندیده کیش *** چو حبل اندر آن بست دستار* خویش (دستار: یعنی شال سرش را)
به خدمت میان بست و بازو گشاد *** سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد *** که داور گناهان او عفو کرد
سعدی می گوید: کله دلو کرد ولی حدیث می گوید: کفش خودش را دلو کرد. رمز مطلب در کجاست که این کار نزد خدا و خلق خدا ارزش دارد؟