زمینه های نزول عذاب الهی با توجه به آیات سوره انفال

خداوند متعال در آیه 34 سوره مبارکه انفال می‌فرماید:

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

34- و ما لهم ألایعذبهم الله وهم یصدون عن المسجد الحرام و ما کانوا اولیاء إن اولیاوه إلا المتقون ولکن أکثرهم لا یعلمون

35- و ماکان صلاتهم عند البیت إلا مکاء  وتصدیه فذوقوالعذاب بما کنتم تکفرون

چرا خدا آنها را عذاب نکند و حال آنکه از عبادت ]بندگان خدا[ در مسجد الحرام جلوگیری می‌کنند، در صورتی که آنها سرپرست آن نیستند.

سرپرست آن تنها پرهیزگارانند؛ ولی بیشتر آنها نمی دانند که نماز آنها در کنار خانه ی خدا جز سوت کشیدن و کف زدن نیست. پس بچشید عذاب ]خدا [ را بدان جهت که کفر می‌ورزیدید.

در آیه‌ای که تلاوت می کنیم خداوند از سه گناه نام می‌برد و می‌فرماید: مردم به خاطر این سه گناه مستحق عذابند. "ما لهم ألایعذبهم الله" چرا خدا عذابشان نکند، در حالی که زمینه‌ی عذاب در زندگی آنهاست؟ اگر چه این سه گناه در میان مردم قریش شایع بود و شإن نزول آیات هم مردم قریش بوده‌اند، ولی قرآن نمی‌خواهد قصه و تاریخ بگوید، بلکه می‌خواهد شما عبرت بگیرید و مراقب باشید که در میان شما چنین مسأله‌ای پیش نیاید. آن سه گناهی که در میان قریش بوده و قرآن  به آن اشاره می کند موارد ذیل است:

1- مانع شدن از ورود مردم به مسجدالحرام
وهم یصدون عن المسجد الحرام؛ آنها مردمی بودند که دیگران را از رفتن به مسجدالحرام باز می‌داشتند.

«صد» به معنای منع و بازداشتن است. بازداشتن مردم از ورود به معابد گناهی بزرگ است که منحصر به قریش هم نیست؛ بلکه در هر زمانی اگر مردمی مانع شوند که بندگان خدا به معابد و مساجد بروند و با خدا ارتباط برقرار کنند، گناهی بزرگ مرتکب شده‌اند و زمینه‌ی نزول بلاست. قریش مدعی بودند که مکه مال ماست، ما اهل مکه ایم، مسجد الحرام و کعبه مال ماست، اجازه نمی‌دهیم هرکسی به آن وارد شود. قرآن گفتار آنها را تخطئه کرد و فرمود: ما مسجدالحرام را برای همه‌ی مردم معبد قرار دادیم.

إن الذین کفروا یصدون عن سبیل الله المسجدالحرام الذی جعلناه للناس سواء العاکف فیه و الباد و من یرد بالحاد بظلم نذقه من عذاب الیم؛ (حج/25)

کسانی که کافرشدند و مومنان را از راه خداوند و از ورود به مسجدالحرام باز داشتند، در صورتی که آن را به تساوی برای همه‌ی مردم قرار دادیم، اعم از کسانی که در مکه زندگی می کنند و یا از نقاط دور می‌آیند مستحق عذابی دردناکند و هرکس بخواهد در این سرزمین از طریق حق منحرف گردد و دست به ستم بزند، ما از عذاب دردناک به او می‌چشانیم.

برخی می‌گویند مسجدالحرام مختص ماست، درحالی که مسجدالحرام مختص آنها نیست، بلکه مال همه ی مردم است. چه آن کس که مقیم مکه است و چه آن که از بیرون می‌ىآید. بومی و غیر بومی، همه در مسجدالحرام مساوی هستند. کسی حق ندارد بگوید مال ماست. حتی خانه‌های مکه مورد اشکال بین آقایان فقهاست که آیا اهل مکه حق دارند خانه‌های خود را به زوار و حجاج اجاره دهند و اجرت بگیرند؟ چون زمین مکه مال آنها نیست. حق ندارند بگویند ما مالکیم و اجاره می‌دهیم. این مسأله در میان فقها مورد شبهه است.

حتی دیدم مرحوم صاحب جواهر نقل می‌کند از فقهای گذشته که فتوا به حرمت هم داده اند و گفته‌اند حرام است که اهل مکه برای خانه‌های خود از حجاج مال الاجاره بگیرند. همه آزادند که هر جا خواستند سکونت کنند. ولی می‌فرمایند اکثر فقها فتوا به کراهت داده‌اند. منتهی ایشان می‌فرمایند بهتر است وقتی حجاج به آنها پول می‌دهند، به عنوان کرایه‌ی خانه و مال الاجاره ندهند؛ برای اینکه اثاث آنها را حفظ می‌کنند و موجباب رفاه ایشان را فراهم می آورند، به آنها پول داده شود. گفته اند احتیاطش در این است.

امام امیرالمومنین علیه السلام هم در نامه‌ای که به قثم بن عباس، والی مکه نوشته‌اند به او دستور می‌دهند که: «به اهل مکه دستور بده که حق ندارند از کسانی که می‌آیند و در  مکه سکونت می کنند و مدتی می‌مانند، اجرت بگیرند».

گاهی اوقات که خلفا می‌خواستند مسجدالحرام را توسعه بدهند، قدری با مشکل روبرو می‌شدند. جمعیت رفته رفته زیاد می‌شد و می‌خواستند مسجدالحرام را توسعه دهند. برای همین لازم بود خانه‌هایی را از مردم بخرند و به مسجد ضمیمه کنند. بسیاری از مردم راضی نبودند و خانه هایشان را نمی فروختند. در چنین مواردی خلیفه‌ی وقت مردد می ماند که چه کند. آیا خانه‌های مردم را با زور بگیرد و پولشان بدهد یا حق ندارد این کار را بکند؟ مهدی عباسی که سومین خلیفه‌ی عباسی بود با این مشکل مواجه شد. او از فقهای سنی زمان استفتاء کرد. آنها هم در این مورد اختلاف نظر داشتند. بعضی می گفتند حق دارد بگیرد و بعضی دیگر با این نظر مخالف بودند و اعتقاد داشتند که رضایت مردم شرط است. چاره را در این دیدند که از وجود مبارک حضرت امام کاظم علیه السلام  کسب تکلیف کنند. ایشان فرمودند عیبی ندارد. در این مورد خاص لازم نیست رضایت مردم تأمین شود. تا حدی که لازم است مسجدالحرام پیش برود. خانه های مردم بخرید، پولش را به آنها بدهید و بعد آن خانه ها ملحق کنید. بعد به این بیان استدلال فرمودند که آیا اول مسجد الحرام بود و مردم به دور او جمع شدند یا اول مردم بودند و بعد مسجد الحرام ساخته شد؟ چون در همه جای دنیا، همه‌ی مسجد‌ها بعدا آمده و بر مردم وارد شده‌اند. به این معنا که ابتدا مردم آمدند و زمین‌ها را مالک شدند. سپس خودشان مقداری از مال خود را جدا کردند و عنوان مسجد به آن دادند و لذا هیچ مسجدی حق ندارد خانه‌ی مردم را بدون رضایت صاحبش تصرف کند. تنها یک مسجد در دنیا هست که اصالت و حق تقدم دارد و آن مسجد الحرام است. اول کعبه و مسجد الحرام بنا شد و بعد مردم آمدند و گرداگرد آن خانه ساختند. زمانی که کعبه بنا می‌شد، مکه وادی «غیر ذی زرع» بود.

در قرآن کریم می‌خوانیم که حضرت ابراهیم علیه السلام که بانی کعبه است، این گونه دعا می‌کند: "ربنا إنی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع بیتک المحرم.."(ابراهیم/37) "خدایا، من ذریه‌ام را در جایی سکونت دادم که بیابان ] لم یزرع[ است و هیچ آبادی در آن نیست.

لذا، کعبه در جایی که نه خانه ای بود نه صاحب خانه ای ساخته شد. بعدا مردم آمدند و در اطراف کعبه خانه ساختند. بنابراین، مسجد الحرام بر مردم وارد نشده است، بلکه مردم بر مسجد الحرام وارد شده اند؛ لذا حق تقدم با مسجد الحرام است و تا هر جا که مصلحتش ایجاب کند، حق پیشروی دارد. چنین شد که مسجد را توسعه دادند. خلاصه آن که، یک گناه قریش این بود که از ورود مردم به مسجد جلوگیری می‌کردند. در قرآن کریم می‌خوانیم: "و من أضلم ممن مساجد الله أن یذکر فیها  اسمه و سعی فی خرابها" (بقره/114)، «ظالم ترین مردم آن کسانی هستند که از رفتن مردم به مساجد و ارتباط آنها با خدا جلوگیری می‌کنند و در خرابی آن کوشش می‌کنند».

سد مساجد راه‌های گوناگون دارد. یک راه این است که کسی با زور جلو مردم را بگیرند و اعمال قدرت کنند تا کسی به مسجد نرود. راه دیگرش این است که شهوات مردم را تحریک و فحشا و منکر را ترویج کنند. بدیهی است که وقتی مظاهر فساد و فحشا در میان مردم ترویج شود، مردم به سمت فحشا می‌روند و از مسجد و معبد تنفر پیدا می کنند. طبیعی است که وقتی منظره‌های محرک و شهوت انگیز را در مقابل چشم دخترها و پسر‌های جوان قرار می‌دهند، چون آنها مسجد ومعبد را مزاحم خویش می‌بینند، طبعا از مسجد و معبد تنفر پیدا می‌کنند. این خود نوعی از سد مساجد و معابد است.

2- غضب تولیت مراکز دینی
از نظر قرآن، گناه دوم قریش آن است که ایشان خود را ولی و صاحب اختیار مسجد الحرام می‌دانستند و می‌گفتند ولایت مسجد الحرام با ماست. آیه می‌فرماید: "إن اولیاوه إلا المتقون"؛ کسانی می‌توانند عهده دار امور مساجد و معابد و مراکز دینی باشند که متقی باشند. انسانهای غیر متقی حق ندارند امور مربوط به دین و مساجد و معابد را به عهده بگیرند. تنها مسلمان بودن هم کافی نیست. بدیهی است که کفار حق چنین کاری را ندارند:

ما کان للمشرکین أن یعمروا مساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم وفی النار خالدون؛(توبه /17)

مشرکان حق ندارند عمران و آبادی مساجد را به عهده گیرند، آنها حتی اگر اعمال خوب هم داشته باشند بی ارزش است. چرا؟ چون متقی نیستند. عمل صالح از ایمان و نیت پاک سرچشمه می‌گیرد. نیت ناپاک نمی‌تواند عمل پاک ایجاد کند. متأسفانه در حال حاضر بسیاری از معابد و مساجد و مراکز دینی ما را کسانی اداره می‌کنند که متقی نیستند و به همین جهت است که می بینیم نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. البته ممکن است این مراکز دینی برحسب ظاهر اداره شود و خوب هم اداره شود! اما فایده و محصول ندارد. این آیه را خوانده‌ایم که می فرماید:

یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس  ولا یومن بالله والیوم الآخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فأصابه وابل صدا لایقدرون علی شیء مما کسبوا و الله لا یهدی القوم الکافرین؛ ( بقره/264)

ای اهل ایمان، صدقات خود را به واسطه‌ی منت و آزار تباه نسازید. مانند کسی که مال خود را از روی ریا انفاق می‌کند و ایمان به خدا و روز جزا نمی‌آورد. کار او همچون قطعه سنگی است که بر آن ]قشر نازکی از[ خاک باشد ]و بذرهایی در آن افشانده شود[ و باران درشتی به آن برسد ]و همه‌ی خاک‌ها و بذرها را بشوید[ و آن را صاف ]و خالی ازخاک و بذر[ رها کند. آنها از کاری که انجام داده‌اند چیزی به دست نمی‌آورند و خداوند کافران را هدایت نمی کند.

مفهوم این آیه‌ی شریفه این است که شما اهل ایمان متوجه باشید که کارهای خوبی را که انجام می‌دهید خراب نکنید. انفاق مال یا کارهای خدماتی صدقات است. صدقات منحصر به انفاق مال نیست. خدماتی که انسان برای رضای خدا انجام می‌دهند صدقات است. ولی مراقب باشید که با منت گذاری و آزردن مردم، آنها را ضایع نسازید. اگر خدمتی می‌کنید، مسجد یا جلسه ای را اداره می‌کنید یا هر خدمت دیگری که انجام می‌دهید، مراقب باشید منت سر مردم نگذارید، مردم را آزرده خاطر نسازید و با مردم برخورد بد نداشته باشید. آیه در ادامه می‌فرماید: کسانی که کار خوب انجام می‌دهند  اما در عین حال منت سر مردم می گذارند و اذیت و آزار به مردم می رسانند، مثلشان مثل سنگ صافی است که خاکی روی آن هست و باران تندی بر آن می‌بارد و آن خاک را می‌شوید و می برد. وقتی باران مرگ بیاید، تمام اعمال خوب آنها را می‌شوید و از بین می برد. آخر آیه از چنین افرادی به کافر تعبیر می‌کند. عجیب است که اول آیه "یا ایها الذین آمنوا" آمده و آخر آیه "و الله لا یهدی القوم الکافرین" یعنی این افراد مومن با کافران در یک درجه محسوب می‌شوند، مومن هستند "الذین آمنوا»" اما خود، صدقات و خدمتشان را باطل می کنند و در نتیجه، مانند کافران هیچ چیز دستگیرشان نمی شود.

بسیاری از معابد و مساجد و مراکز دینی، از آن جا که در دست اشخاص ناپاک افتاده است، معنویتشان از بین رفته است. در چنین مراکزی غالبا معنویتی که باید در دل‌ها پیدا شود و دل‌ها  را به خدا نزدیک کند، دیگر پیدا نمی شود. چنان که الان هم می‌بینیم در مکه و مدینه چنین است. ما برحسب ظاهر خیلی خوشحال می‌شویم که چه قدر این شهرها را آباد کرده‌اند! چه قدر مسجدها منظم شده! چه قدر آب و برق و....اما معنویت کجاست؟ بسیاری ممکن است به حج بروند و برگردند و حتی ذره‌ای هم معنویت به همراه نیاورند. مساجد و معابد در زمان‌های سابق این طور نبوده اند. در زمان ما ظاهرا خیلی خوب و زیبا و جالب توجه است، ما هم مجذوب همین ظواهر زیبا می‌شویم. اما از باطن آنها سراغ نمی گیریم که باطنش چیست؟  معنویت آن کجاست و روحانیت دین کجا رفته است؟

3- نماز بی‌اخلاص
گناه سوم قریش این بوده است که: "و ماکان صلاتهم عند البیت إلا مکاء و تصدیه"؛ این گناه قریش بود. اما تنها مال قریش نیست. قرآن برای عالم انسان، تا آخرین روز دنیا، دستور می‌دهد. قریش هم عبادت می کردند. خدا را همه می‌پرستیده‌اند؛ حتی بت‌پرست‌ها می خواستند خدا را بپرستند. ولی به اشتباه و از روی نادانی به سراغ بت می‌رفتند. و دین همه‌ی انبیاء علیهم السلام توحید است. همه نماز داشته اند. مگر دین حضرت ابراهیم علیه السلام نماز نداشت؟ خدا می‌فرماید: به او گفتیم کعبه را بساز تا در آن نماز بخوانند و رکوع و سجده کنند.

و عهدنا إلی إبراهیم واسماعیلأن طهرا بیتی للطائفین والعاکفین و الرکع السجود؛ (بقره/125)

از ابراهیم و اسماعیل پیمان گرفتیم که خانه‌ی مرا از هر پلیدی پاکیره دارید، برای اینکه اهل ایمان به طواف و اعتکاف حرم بیایند و در آن نماز و رکوع و سجود به جای آورند.

حضرت عیسی علیه السلام: أوصانی بالصلاه والزکاه ما دمت حیا (مریم /31خدا مرا تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است.

همه‌ی انبیاء علیهم السلام نماز می‌خواندند. مردم زمان جاهلی هم خود را تابع دین حضرت ابراهیم علیه السلام می‌دانستند، و لذا آنها هم نماز می‌خواندند. اما نمازشان به گفته‌ی قرآن، کنار بیت خدا کف زدن و سوت کشیدن بود. برای طواف برهنه می شدند و مرد و زن لخت مادرزاد به دور کعبه طواف می کردند. قرآن می‌فرماید: "و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آباءنا والله امرنا بها قل ان الله لا یامربالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون" (اعراف/28)، «آنها وقتی کار زشتی انجام می‌دهند، می‌گویند: پدران خود را به این کار یافته ایم و خدا ما را به آن امر کرده است؛ بگو هرگز خدا امر به اعمال زشت نمی‌کند، آیا چپزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت می‌‌دهید؟»

آنها می‌گویند: عبادت ما همین است. پدران ما چنین  می‌کردند و خدا همچنین دستور داده است، قرآن می‌فرماید: به خدا نسبت دروغ می‌دهید؛ حرفی می‌زنید که خودتان نمی‌فهمید.

خلاصه اینکه قرآن می‌گوید: مراقب باشید شما کارتان به اینجا نرسد و نمازتان کم کم به کف زدن و سوت کشیدن مبدل نشود. آنها هم از اول این طور نبودند. نمازشان نماز ابراهیمی بود. نماز حضرت عیسی علیه السلام بود. طوافشان طواف و توحیدشان توحید بود. کم کم که دین و حکومت به دست مردم نادان هوسباز افتاد، اعمال سلیقه کردند و در دین خدا کم و زیاد کردند تا اینکه طوافشان شد لخت و برهنه دور بیت گشتن؛ توحیدشان شد بت‌پرستی؛ نمازشان شد کف زدن و سوت کشیدن. شما مراقب باشید که عبادت‌هایتان به اینجا نرسد. مگر ما از اینگونه عبادت‌ها نمی‌کنیم؟  شب هایی که برای امام زمان علیه السلام یا برای امیرالمومنین علیه السلام جشن می گیریم، کف زدن‌ها چگونه است؟ واقعا شرم آور است. ما می‌گوییم بهترین عبادت‌ها عرض مودت به آستان اقدس اهل بیت علیهم السلام است، ولی مودت ما این گونه است! شعرها را آن طور باحرکات مخصوص سر و دست خواندن؛ کم کم ما هم داریم به همان جاها می رسیم. قدم به قدم، خطوه به خطوه، پیش می‌رویم.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره انفال - صفحه 365 و صفحه 368 تا 377

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/400697