علت سکوت اصحاب پیامبر(ص) در برابر خلیفه بعد از پیامبر(ص)

بعد از رحلت رسول اکرم (ص) یک امر جلب نظر می کند و آن اینکه چه شد اصحاب پیامبر آن همه شدت عمل دستگاه خلافت با خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و روایت حدیث برخلاف نص قرآن و کشتار مخالفان بیعت ابوبکر (مانند مالک بن نویره) و کارهایی مانند آن را دیدند و در برابر آن سکوت اختیار کردند؟!

برای درک حقیقت امر، شناخت وضع عمومی مردم جزیره العرب، به خصوص اصحاب پیامبر ضرورت دارد. مردم جزیره العرب که خواندن و نوشتن نمی دانستند، جریان کار آنها بر قول و قرار لفظی بود. بدان سان که با یک جمله «این فرزند من است»، مردی بیگانه  از شخص و قوم و قبیله گوینده، فرزند او می شد و فرزندانش برادر و خواهر او می شدند و سایر افراد قبیله، او را یک تن از خود می شمردند. به همین صورت بود کار مرد شروری  از قبیله که با گفتن جمله «این مرد از ما نیست» آن مرد از خویش و قبیله بریده می شد. همچنین بود کار در خرید و فروش و هبه اموال و املاک، و نیز پیمان بستن دو قبیله در کار جنگ و صلح و پناه دادن به کسی.  

گاه نیز در قرار دادهای مثبت، دست به یکدیگر می دادند که در این صورت، آن قرارداد را «بیعت» می نامیدند. در آن عصر، بزرگواری و شرافتمندی در پایبندی به آن قراردادها بود، و در این پایبندی، مردم عرب برهم پیشی می گرفتند و در راه آن جان می سپردند. شریعت اسلام پایبند بودن به قراردادهای صحیح را محکم تر ساخت. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم جامعه اسلام را بر بیعت گرفتن بنیان گذاری کرد، و در مقابل، قراردادهای باطل را الغا نمود مانند قرارداد پسرخواندگی.

با توجه به نکته بیان شده، می توان به علت سکوت صحابه و تسلیم آنها در مقابل اقدامات ناروای حکومت ابوبکر پی برد. انصار چون گفتگوی امیر المومنین علیه السلام  را در مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با ابو بکر و عمر شنیدند، به حضرت علی گفتند: «اگر انصار این سخن تو را پیش از بیعت کردن با ابوبکر می شنیدند با کسی جز تو بیعت نمی نمودند.» و در جواب دختر پیامبر، درحالی که برای یاری خواستن به در خانه آنها تشریف می برد، می گفتند: «ما با این مرد بیعت کردیم و کار از کار گذشت.» و نیز همین گونه بود زمانی که دختر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با ابوبکر در مسجد در حق میراث خود از پدر، مناظره فرمود. در همه این احوال دیدیم که انصار خود را پایبند بیعت با ابوبکر می دانستند و خلاف کردن در قول و قرارداد خود با ابوبکر را، بر خود تنگ می شمردند.  آنان گرچه حق را در خلاف ابوبکر می‏دانستند، ولی خلاف قرار دادن عمل کردن نیز در جامعه عرب ننگ آور  بود. با اینکه شرع اسلام، قرار داد باطل را قابل اجرا نمی دانست. در شرع اسلام اگر چند نفر با کسی قرار بگذارند و بیعت کنند که مال کسی  را به ناحق  از او بگیرند، اصل بیعت باطل است و قابل اجرا نیست، ولی این معنی برای کسی می تواند مورد پذیرش باشد که بتواند از نکوهش و سرزنش جامعه عرب آن روز چشم  پوشی کند. حال اکثریت صحابه، نشان می دهد که آنها چون با خلیفه بیعت کرده بودند، خود را ملزم می دانستند در همه احوال فرمانبردار خلیفه باشند و اوامر او را اجرا کنند.


منابع :

  1. سید مرتضی عسکری- نقش ائمه (ع) در احیای دین- از صفحه 94 تا 95

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/400943