دلایل یگانگی خداوند

هرگاه فرض کنیم که برای خدای جهان همتا و نظیری وجود دارد لازمه اش این است که خدای جهان و همتای او هریک از دو جزء مرکب باشند و ترکیب شدن از دو جزء مستلزم نیاز و احتیاج است، و احتیاج با خداوند کاری سازگار نیست.

اینک توضیح این برهان:
اگر فرضا دانش آموزان یک کلاس را در نظر بگیریم آیا همه آنان از هر جهت شبیه و نظیر یکدیگرند؟ بطور مسلم نه. آیا همه آنها از هر نظر مغایر و مباین هم هستند؟ باز هم نه. بلکه حقیقت این است که این افراد از جهاتی شبیه یکدیگرند و از جهاتی مغایر هم. مثلا از نظر اینکه همگی انسانند و از عقل و فکر بهره ای دارند شبیه یکدیگرند، تحت عنوانی به نام انسان قرار می گیرند. اما از نظر اینکه در شکل و قیافه و رنگ و روحیات با هم فرق دارند، از هم متمایز می باشند. حتی دو برادر همزاد که از جهات زیادی شبیه یکدیگرند باز، از جهاتی با هم فرق دارند زیرا لااقل مکانی را که یکی از آن دو اشغال کرده است با مکانی دیگری در آن قرار دارد، فرق دارد. و اگر فرض کنیم که دو نفر از هر نظر حتی از نظر مکان عین یکدیگرند، باید گفت این دو نفر یک نفر است و  دو بودن آنان افسانه ای بیش نیست. 

با این بیان ساده روشن که لازمه تعدد و دو بودن این است که در یک جهت یا جهاتی با هم مشترک و در جهت یا جهات دیگر با هم اختلاف داشته باشند و به عبارت دیگر، اگر دوگانگی دو موجود درست باشد، باید از یک جهت یا جهاتی شبیه هم و از جهت یا جهاتی متمایز باشند وگرنه دو گانگی آن دو بی حقیقت خواهد بود، و یکی بیش نخواهد بود. بنابراین اگر جهان دو خدا داشته باشد ناچار باید هر کدام خصوصیتی باشد که دیگری آنرا نداشته باشد تا این خصوصیت موجب امتیازها آنها از یکدیگر گردد و در این صورت هر کدام از آن دو خدا مرکب از دو جزء خواهد بود، یک جزء مشترک که در هر دو موجود است و یک جزءغیر مشترک. پس نتیجه دوگانگی این است که هریک از دو خداوند از دو جزء مرکب گردند و معلوم است که هر موجود مرکبی به اجزاء خود نیازمند است. توضیح این مطلب را در  ضمن یک مثال بیان می کنیم:  یک ماشین چاپ که از قطعات مختلف ترکیب می یابد به قطعات گوناگون نیاز دارد و بدون ترکیب و هماهنگی این قطعات، هستی یک ماشین چاپ امکان پذیر نیست. همینطور اگر خدای جهان مرکب از دو جزء باشد به اجزاء خود نیازمند خواهد بود یعنی هستی او بستگی به هستی آن دو جزء خواهد داشت، در حالیکه خدا از هر گونه نیاز و احتیاج منزه است.

دلیل دوم – هماهنگی و پیوستگی  اجزاء جهان
دلیل دیگر برای یگانگی خداوند همان نتایجی است که از علوم طبیعی به دست می آید و همگی ما را به یگانگی آفریدگار جهان رهبری می کند. اینک بیان این مطلب: از مطالعه یک کتاب می توان فهمیدکه نوشته یک نفر است یا چند نفر، کتابی که یک نفر نوشته در میان عبارات و جمله بندی ها و طرز ورود و خروج در مطالب کتاب و در تمام قسمتهای آن یک نوع وحدت و هماهنگی به چشم می خورد. اما یک چنین هماهنگی در کتابی که نوشته دو یا سه نفر باشد وجود نخواهد داشت زیرا هرچه هم همفکر و هم سلیقه باشند، باز آثار اختلاف در بسیاری از قسمتها که به آنها اشاره کردیم نمایان خواهد شد، و اگر اختلاف و ناهماهنگی آن برای همه آشکار نباشد لااقل برای ادباء و دانشمندان محسوس خواهد بود.

جهان آفرینش که خود بزرگترین کتاب تکوینی است که تمام افراد بشر، حتی قادر به شمردن صفحات آن نیستند، تا آنجا که بشر قادر به مطالعه آن شده است در تمام صفحات و سطور آن، یکنوع نظم معین و پیوستگی و هماهنگی خاص مشاهده کرده است. تمام دانشمندان جهان از ستاره شناس، اتم شناس، فیزیک دان، شیمی دان، حیوان شناس و گیاه شناس اتصال و پیوستگی و هماهنگی تمام اجزاء جهان را تصدیق کرده و همگی گفته اند نظم واحد و تدبیر یگانه ای بر این جهان حکومت میکند و نظامی که بر منظومه شمسی ما حاکم است بدون کم و زیاد، بر یک اتم ( که اگر میلیونها از آن روی هم بگذاریم، نقطه ای را تشکیل می دهد) نیز حکمفرما است. قوانین حاکم بر جهان آن چنان عمومی و کلی است که از آزمایش کوچکی در گوشه ای از این جهان میتوان یک قانون کلی و عمومی که بر سراسر جهان آفرینش حکومت میکند، بدست آورد.

قانون جذب و دفع در سراسر جهان جاری است،  تمام گیاهان و جانداران تحت قانون تلقیح تولید مثل می نمایند. شباهت در خلقت حیوانات آن چنان زیاد است که گروهی را بر آن داشته است که بگویند همه حیوانات ریشه واحدی دارند. خلاصه به هر که بنگریم و از هرکس سوال کنیم همه این حقیقت را تأیید می کنند که در سرتا سر جهان هستی آثار وحدت و یگانگی و نظام واحد، به چشم می خورد. اگر مبداء آفرینش، یگانه و یکتا نبود و دو قدرت بر جهان حکومت می کرد طبعا وضع جهان آفرینش غیر از این بود و از این همه پیوستگی و هماهنگی خبری نمی بود زیرا همانطور که گفته شد دو نقاش زبر دست، دو نویسنده توانا و دو تابلو ساز هنرمند هر چند هم از نظر ذوق و فکر بهم نزدیک باشند باز اثر ذوق و هنر آنها یکسان نخواهد بود و استادان خط و هنر اگر دقت کنند می یابند که این دو خط و این دو تابلو، از دو خطاط و دو هنرمند بوده است.

گفتار امام صادق علیه السلام در این زمینه: امام صادق علیه السلام در یکی از سخنان خود، به همین دلیل اشاره کرده می فرماید: "فلما راینا الخلق منتظما و الفلک جاریا و اختلاف اللیل و النهار و الشمس و القمر دل صحه الامر و التدبیر و ائتلاف الامر  علی ان المد بــر واحد"، «منظم بودن جهان آفرینش و پشت سرهم قرار گرفتن شب و روز، حرکت منظم خورشید و ماه، ما را به این موضوع رهبری می کند که مدبر جهان یکی است و یک قدرت و تدبیر بر این جهان حکومت می کند.»

و نیز هنگامی که «هشام بن حکم» از آن حضرت برای یگانگی خدا دلیلی می خواهد آن حضرت می فرماید: "اتصال التدبیر و تمام الصنع"، «بهم پیوستگی و دوام نظام هستی و تمانیت آفرینش گواه بر یگانگی او است.»

دلیل سوم– حکومت دو خدا بر جهان مایه تباهی است
محاسبات دقیق فلسفی اثبات می کند که تعدد آفریدگار مایه فساد و اختلال در دستگاه آفرینش می گردد، و در قرآن مجید نیز به این برهان اشاره شده است. اینک بیان آن: هرگاه بر زمین و آسمان و جهان دو آفریننده حکومت کنند، دو صورت فرض می شود.

1- دو خدای مماثل و همانند یکدیگر.

2- دو خدای متباین که با یکدیگر اختلاف و تباین کلی داشته باشند.

هرگاه مماثل هم باشند، مانند دو انسان که بر اثر شباهت کامل و جهت اشتراکی که در میان آن دو، وجود دارد مثل و همانند یکدیگر شمرده می شوند. در این صورت همانطور که در دلیل نخست توضیح داده شده  لازمه اش این است که خدای مرکب از دو جزء باشد، یک جزء مشترک که هر دو دارند، و یک جزء غیر مشترک. ترکیب، ملازم با احتیاج است و احتیاج با خدا بودن سازگاز نیست. بنابراین باید فرض دوم را یعنی دو خدای متباین که بین آن دو هیچ وجه اشتراک و شباهتی نباشد مورد بحث قرار دهیم. ناگفته پیدا است که آثار و افعال دو موجود مباین، باید مانند ذات خود آنها مباین و مخالف باشد زیرا متصور نیست که دو موجود متباین که کوچکترین نقطه اشتراک و وحدتی میان آنها موجود نیست، از نظر افعال و آثار یکسان و یکنواخت باشند. هرگاه چنین دو خدائی بر جهان آفرینش حکومت کنند، تدبیر هر کدام مباین و مخالف دیگری خواهد بود و نتیجه دو تدبیر مخالف، بهم خوردن نظم و از هم گسیختگی روابط و بروز اختلاف در دستگاه آفرینش است. قرآن مجید هم در این زمینه می فرماید: "لوکان فیهما آلهه الا الله لفسدتا" ( سوره نساء / آیه22 "اگر در جهان خدایی جز خدای واحد بود، جهان تباه می شود».

دلیل چهارم –اگر خدای دیگری بود آثار وجود او نمایان می شد
چهارمین برهانی که دانشمندان برای یگانگی  خدا بیان کرده اند برهانی است که اساس آن را امیر مومنان علیه السلام در نامه ای که به فرزند خود امام حسن (ع) نوشته پی ریزی کرده است. علی (ع) می فرماید: "و اعلئم یا بنی انه لو کان لر بک  شریک لا تتک رسله و لر ایت آثار ملکه و سلطانه و  لعرفت افعاله و صفاته و لکنه اله واحد کما وصف نفسه لا یضاده فی ملکه احد و ا نه خالق  کل شیء"، «بدان ای فرزند اگر برای پروردگار تو شریکی می بود پیامبرانی از طرف او می آمدند و آثار قدرت و سلطنت  او را می دیدی و افعال و صفات او را می شناختی ولی او خدای یگانه است همانطور که خود را توصیف کرده است. جهان از آن او است و کسی معارض او نیست و او آفریننده همه چیزها است.» در این چند جمله کوتاه امیر مومنان (ع) به دو برهان عقلی درباره یگانگی خدا  اشاره نموده است:

1- اگر برای خدا شریکی بود آثار قدرت و تسلط او را در جهان می دیدیم و با افعال و صفات او آشنا می شدیم، یعنی اگر جهان مصنوع دو مدبر بود بطور مستقیم باید آثار دو خدا را در جهان مشاهده می کردیم و در آن دو نقشه  و تدبیر می دیدیم؛ در صورتیکه همه دانشمندان در پژوهشهای علمی خود جز از یک تدبیر و یک نقشه گزارش نمی دهند.

2- اگر برای جهان، خدای دیگری می بود قطعا  برای هدایت بندگان خود پیامبرانی اعزام می کرد و آنان را از تکالیف و وظایفی که درباره آنان مقرر داشته بود آگاه می ساخت، در صورتیکه هیچ پیامبری از طرف چنین خدایی اعزام نشده است و تمام پیامبران آسمانی خود را از جانب خداوند یگانه مبعوث می دانند و می گویند که همه وظایف و تکالیف از طرف خدای یگانه است، و در نتیجه از خدای دوم اثری نیست.

استدلال امام علیه السلام بر یگانگی خداوند به شرحی که بیان شد کاملا ابتکاری است. برای اینکه با این استدلال بیشتر آشنا شویم، قدری پیرامون آن توضیح می دهیم: جای گفتگو نیست که تا خدا و برخی از صفات او ثابت نشود، هرگز نمی توان نبوت پیامبری را تصدیق کرد و گفتار او را درباره خدا پذیرفت، ولی هرگاه وجود خدا و برخی از صفات او مانند عدل و حکیم بودن با دلائل عقلی ثابت شد و سپس پیامبری شخص معینی، از راه داشتن معجزه ثابت گردید، و چنین پیامبری از وحدانیت و یگانگی او خبر داد، گفتار او نسبت به کسی که به راستگوئی و نبوت او ایمان دارد، مفید و سودمند خواهد بود، اما نسبت به دیگران که به پیامبری او اعتقاد ندارند مفید نیست. اگر همین پیامبر برای اثبات یگانگی خدا دلیل و برهان عقلی بیاورد، برای همگان مفید خواهد بود.

اکنون که این مقدمه روشن شد باید بگوییم که مقصود علی علیه السلام از بیانی که نقل شد این نیست که چون پیامبران آسمانی همگی از یگانگی خداوند خبر داده اند و ما آنان را راستگو می دانیم، از این جهت باید گفتار آنان را پیرامون یگانگی خداوند بپذیریم (هرچند اگر مقصود او همین هم باشد، صحیح است) بلکه از این گفتار هدف دیگری داریم و آن اینکه: هرگاه جهان آفرینش دو خدا داشت طبعا آثار هر دو در صحنه تشریع و اعزام پیامبران و نیز در خلقت دیده می شد؛ یعنی وجود خود را از طریق دخالت در تکوین و نظام جهان، و تشریع و فرستادن پیامبر و قانون به ما نشان می داد. در صورتیکه در تشریع و قانونگذاری و فرستادن پیامبر و کتاب از خدای دیگری خبری نیست به دلیل اینکه هیچ پیامبری از طرف او نیامده است. و همچنین در جهان آفرینش از وجود قدرت و تدبیر و نقشه خدای یگانه اثری به چشم نمی خورد زیرا در این جهان جز وحدت نظام و پیوستگی تمام اجزاء آن چیز دیگری مشاهده نمی شود.

این چهار دلیل و برخی از دلیلهای دیگر که برای رعایت اختصار در اینجا بیان شد یک رشته دلائل عقلی و فلسفی است که بر یگانگی خدا گواهی می دهد، کسانی که با این نوع استدلالها مأنوس باشند به آسانی می توانند از آنها به یگانگی خدا پی ببرند. و اینک بیان دیگری برای یگانگی خدا ذکر می شود که با وجود هر انسانی آمیخته است و احتیاج به استدلال عقلی و فلسفی ندارد.

دلیل پنجم- فطرت و شعور درونی انسان بر یکتائی خدا گواهی می دهد
در اثبات اصل خدا دو راه داریم:

1- از طریق فطرت پی به وجود او می بریم و هر انسانی خود را در شرایط خاصی خداخواه و خدا جوی می دید.

2- از طریق مشاهده دلائل وجود او، او را تصدیق می کردیم.

درباره وحدت و یگانگی خدا هم همین دو راه را داریم:

1- راه فطرت

2- راه استدلال

چهار برهانی که قبلا بیان شد راه استدلال  بود، و اکنون راه فطرت: 

سرشت هر انسانی بر وحدانیت و یگانگی خدا گواهی می دهد، زیرا در موقعی که تمام اسباب مادی و علل طبیعی از کار می افتد و بشر خود را در لب پرتگاه نابودی می بیند بی اختیار به یک کانون قدرت که او را آگاه بر وضع خویش، و قادر و توانا بر رفع گرفتاری خود می داند، متوجه می شود. در این لحظات حساس هر فردی جز به یک نقطه و جز به یک قدرت وسیع، متوسل نمی گردد و پیوسته از او استمداد می جوید که مشکلات او را برطرف سازد. بنابراین تنها علم و فلسفه، یگانگی خدا را تصدیق نمی کند بلکه سرشت  و فطرت و شعور درونی انسان هم به این مطلب گواهی می دهد.


منابع :

  1. استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 109 تا 116

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401002