بررسی عقیده به معاد در میان ملل جهان

اعتقاد به معاد اساس و زیر بنای تمام ادیان و آئین های آسمانی را تشکیل میدهد، آئین بدون معاد بسان کاخ  بی اساس است که قطعا فرو می ریزد زیرا دین برای سوق بشر به سوی کمال فرستاده شده است و هر نوع برنامه ای بدون توجه به ضامن اجرای آن کار لغو و بیهوده میباشد و ضامن اجراء دستورهای الهی، ایمان به زندگی پس از مرگ و رویاروئی با پاداشها و کیفرهای اعمال است و بدون چنین عقیده و ایمانی هر نوع برنامه غیبی، با رکود و توقف روبرو خواهد شد.

حکومتهای نظامی و پلیسی در اجراء قوانینی که خود بشر تنظیم می کنند موفقیت نسبی دارند، تا چه رسد، در اجراء برنامه های الهی که محدود بظاهر نیست بلکه میخواهد افکار و اندیشه ها را در مغز، و غرائز را در خلوتخانه ها کنترل کند، نه تنها میگوید گناه مکن بلکه می گوید فکر گناه را نیز منما، و اجراء چنین برنامه هایی، بدون پلیس درونی و پنهانی ممکن نیست. 

روی نقش موثری که ایمان به معاد در اجراء برنامه های الهی و سیر تکامل انسان دارد، در تمام آئین های بزرگ جهان- که برخی، بطور قطع آسمانی بوده و قسمتی نیز ممکن است ریشه آسمانی داشته و سپس به مروز زمان اصالت خود را ازدست داده باشد- مسئله معاد به صورت یک اصل اساسی، جلوه گر است. اگر از تبلیغات و معتقدات دینی، مسئله ایمان به رستاخیز را برداریم ارزش و اثر آن کاملا کاهش می یابد. مخصوصا برای بشر متمدن که رفته رفته به مادیات علاقه و بستگی پیدا میکند و افکار و اعمال او روی حساب سود و زیان دور میزند، اگر برای کارهای خوب و بد اثر و حساب و نتایجی نشناسد، هرگز نمیتواند بر نفس سرکش خود دهانه زده و در راه حق و حقیقت، قبول محرومیت نماید، شاید به همین دلیل بوده است که در اسلام که آخرین دین و مقارن رشد انسان و حکومت عقل است، عنایت بیشتری به آخرت شده است.

1- معاد در میان انسانهای بدوی
در اعصار پیش از تاریخ و در تمدن های باستانی، زنده شدن مجدد انسان یکی از اصول مسلم بشرهای آن دوره بوده است. جامعه شناسان کوشش میکنند، برای اینگونه عقاید، ریشه های پنداری بیندیشند، در صورتی که برای توجیه این نوع اندیشه ها، راه صحیحی وجود دارد که میتوان از آن راه، آنرا تفسیر نمود. در درجه نخست چون میل به بقاء یک خواست فطری انسان است پس پیدایش این عقاید، سرچشمه فطری دارد و چیزی که با قلم خلقت بر لوح او نوشته شده  روی پرده های اندیشه او ظاهر گردیده است. توجیه دیگر آنست که پیامبران الهی در هر عصر و در هر زمانی وجود داشته و در هر زمان فراخور استعداد بشری سخن گفته و تعالیمی داشته اند، و چون در میان تمام دعوت های الهی، معاد اصل مشترک است از این نظر ندای زندگی مجدد را از زبان تمام انسانهای جهان می شنویم. آری این دو عامل وسیله پیدایش یک چنین عقیده گسترده جهانی شده است، و جالب و آموزنده است که حتی بدویان معاصر که تنها نمایندگان آدمیان دیرینه باستانی هستند نیز معتقدند که اموات نه فقط زنده و باقی هستند بلکه دارای همان احساست و حوائج ایام زندگانی پیشین خود نیز میباشند.

2- معاد در میان مصریان
مصریان زندگی بعد از مرگ را قبول داشتند. دلائلی در دست هست که نشان میدهد آنان به زندگی پس از مرگ ایمان داشته اند، یعنی همانطور که در این جهان، به خوشی و شادی بسر می برده اند، آرزومند بوده اند که در جهان دیگر نیز از نعمت و عیش جاودانی بهره مند گردند، که روح انسان پس از خروج از بدن، به همان جسم و جسد علاقه دارد و بعد از مرگ دوباره با شوق و ولع بسیاری بهمان بدن برمیگردد، در حالیکه همان علاقه قدیم به طعام و شراب هنوز در وجود او باقی است، از این جهت این روح، راحت و آمش نخواهد یافت مگر آنکه بدن بی عیب و محفوظ مانده باشد از اینجهت غذا و آب در دسترس او قرار میداند و راه آمد و شد آن روح را به درون قبر آسان میکردند و در آشیانه قبر روزنه یا منفذی قرار میدادند که روح بتواند بآسانی عبور کند، و درک آنان از معاد همین مقدار بود، و معاد را در دل همین دنیا  جستجو میکردند و بس، و فکر آنان بیش از این پرواز نداشت.

3- معاد در آیین مجوس
در دین زرتشت از حیات مجدد و مسئله قیامت سخن به میان آمده و برحسب تعالیم او، هر وقت، عمر این جهان هستی، به آخر رسید، رستاخیز همگانی واقع خواهد شد، در آنروز خوبیها و بدی ها را شمار خواهند کرد، و برای امتحان بدکاران و نیکوکاران جایگاهی پر از آتش و آهن گداخته به وجود می آید، و زشتکاران را در آنجا خواهند افکند، بدان و اشرار در آنجا مدام معذب شوند. اندکی پس از مرگ، محاکمه مرده آغاز میشود و سرنوشت روان او، از آن پس معلوم خواهد شد تا آنکه روز رستاخیز بر پا شود، هر روانی خواه خوب، خواه بد، در روز قیامت از فراز پل جداکننده عبور میکند، این پل به روی دوزخ قرار دارد و یک جانب آن به دروازه بهشت منتهی می گردد. روی این پل، نامه اعمال آن روح، و سراسر کارهای او را در دو کفه ترازو میگذارند، اگر کفه حسنات بر کفه سیئات بچربد آن روان به سوی بهشت میخرامد و اگر کفه سیئاب فزونی گیرد او را به قعر دوزخ می افکند، نیکوکاران از آن پل به سلامت میگذرند، برای بدکاران راهی و چاره ای جز فرو افتادن به (هاویه) نیست. بسیاری نویسندگان معاصر که درباره زرتشت کتاب نوشته اند، معتقدند که بقای روح پس از مرگ، و مجازات و مکافات پس از مرگ، یکی از اصول این آئین است. بنابراین اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ در آئین مجوس به روشنی به چشم می خورد.         


منابع :

  1. استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 445 تا 447

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401052