احترام به مردم در تمام مواقع از برنامه های قطعی زندگی رسول اکرم (ص) بود و بدون مبالغه می توان گفت این خوی پسندیده از بزرگترین عوامل پیشرفت و موفقیت آن حضرت است. پیغمبر اسلام به تمام دقائق روانی مردم در راه احترام به آنها توجه داشت و از کوچکترین وظیفه، شانه خالی نمی کرد. هرکس بر پیغمبر وارد می شد پیغمبر به او احترام می نمود، چه بسا عبای خود را به جای فرش، زیر پای او می گسترانید و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او می داد!
رسول اکرم تنها در مسجد نشسته بود. مردی وارد شد و به طرف پیغمبر آمد. حضرت از جا حرکت کرد و به احترام او قدری عقب رفت. عرض کرد که جا وسیع است چرا قدمی به عقب رفتید. فرمود از حقوق مسلمانی برای واردین، حریم گرفتن و قدمی به عقب رفتن است. وقتی یکی از اصحاب به دیدن آن حضرت می آمد به احترام او آنقدر می نشست تا خود آن مرد از مجلس خارج شود، و چون کسی به ملاقات پیغمبر می آمد و می خواست مصافحه کند به او دست می داد و دست خود را نمی کشید تا وقتی آن مرد دست خود را بکشد. برای حفظ احترام تمام مردم، رسول اکرم در مجالس عمومی نگاههای مودت آمیز خود را بالسویه متوجه کلیه حضار می فرمود. اگر پیغمبر سوار بود اجازه نمی داد کسی پیاده در رکابش راه برود، او را به ترک خود سوار می کرد و اگر از سوار شدن ابا می نمود به او می فرمود شما جلو برو و در فلان مکان مرا ملاقات کن. گاهی در مواقع مخصوصی اتفاق می افتد که رفتار صحیح و مصلحت آمیز پیغمبر اکرم، عکس العمل نامطلوبی در قلوب بعضی از مردم ایجاد می کرد و کسانی آن کار را به اهانت و تحقیر عملی پیغمبر نسبت به خود تعبیر می کردند. پیشوای گرامی اسلام فورا با توصیح قضیه، آن تیرگی را برطرف می فرمود و احترام خود را نسبت به شخصیت آنان آشکار می کرد.
رسول اکرم روی جهات و مصالحی، غنائم جنگ حنین را تنها بین قریش تقسیم فرمود و به انصار سهمی نداد. بعضی از انصار که در پیشرفت اسلام سهم بزرگی داشته و خدمات درخشانی کرده بودند خشمگین شده و از آن حضرت رنجیده خاطر شدند و آن را به تحقیر و بی احترامی نسبت به خود تلقی کردند، خبر به رسول اکرم رسید، دستور داد انصار در یک جا جمع شوند و جز انصار، کسی در آن مجلس شرکت نکند. پیغمبر اکرم به اتفاق علی علیه السلام به مجلس آمدند و در وسط جمعیت نشستند. سپس پیغمبر به انصار فرمود من از شما پرسش هائی می کنم به من پاسخ دهید. عرض کردند سوال کنید. فرمود آیا شما گمراه نبودید و خداوند به وسیله من شما را هدایت کرد؟ عرض کردند بلی. آیا شما در پرتگاه سقوط نبودید و خداوند بوسیله من شما را خلاص کرد؟ عرض کردند بلی. آیا شما دشمن یکدیگر نبودید و خداوند بوسیله من شما را با هم مهربان کرد؟ عرض کردند بلی. سپس پیغمبر چند لحظه سکوت کرد. بعد فرمود چرا شماها به کارهای خود جواب مرا نمی گوئید؟ عرض کردند چه بگوئیم؟ فرمود شما می توانید بگوئید: ای پیغمبر! از مکه اخراجت کردند ما تو را پذیرفتیم، تو بر جان خود خائف بودی ما امانت دادیم، دگران گفتار تو را تکذیب کردند ما تو را تصدیق نمودیم. این تذکرات و حق شناسی های رسول اکرم چنان در انصار تاثیر کرد که بلند بلند گریه کردند. بزرگان انصار برخاستند، دست پیغمبر را بوسیدند و از عمل آن حضرت در تقسیم غنائم اظهار رضایت نمودند و گفتند: ثروت ما نیز در اختیار شما، اگر مائلی آن را هم بین قریش تقسیم فرما. کسانی که اظهار عدم رضایت کردند سوء نیتی نداشتند و اینک از گفته خود استغفار می کنند و شما نیز در پیشگاه پروردگار برای آنها طلب مغفرت کن. پیغمبر دعا کرد: خدایا انصار و فرزندان و فرزندان فرزندان آنها را ببخش.
متاعی برای رسول اکرم آوردند. بین اصحاب صفه تقسیم کرد. چون مقدار آن کم بود به همه نرسید. پیغمبر اکرم از اینکه مبادا محروم شدگان، رنجیده خاطر شوند نگران شد، نزد آنان رفت، صریحا عذر خواهی کرد و فرمود: برای من چیزی آوردند، می خواستم بین همه شما تقسیم کنم ولی به همه نمی رسید لذا کسانی که از ناتوانی و گرسنگی آنها خائف بودم اختصاص دادم.
مراتب توجه رسول اکرم به تکریم شخصیت مردم و اجتناب از بی احترامی و تحقیر احتمالی آنان از خلال این دو حدیث کاملا مشهود است. به قدری احترام و تکریم به مردم در نظر رسول اکرم مهم و ارزنده بود که اگر کسانی از انجام این وظیفه اخلاقی شانه خالی می کردند مورد تعرض شدید آن حضرت واقع می شدند.
در یکی از غزوات، پیغمبر گرامی در عسکرگاه خود مشغول نماز بود. چند نفر مسلمان از جلو جایگاه پیغمبر عبور می کردند. لحظه ای توقف نمودند و از اصحاب آن حضرت که شرفیاب محضرش بودند احوال پیغمبر را سوال کردند و درباره آن جناب دعا و ثنا گفتند، عذر خواستند از اینکه عجله داریم و گرنه توقف می کردیم تا رسول خدا از نماز فارغ شود، به آن حضرت ابلاغ سلام نمودند و راه خود را در پیش گرفتند و رفتند. پس از نماز پیغمبر اکرم غضب آلوده، روی از قبله گرداند و فرمود عجب است! جمعی در مقابل شما توقف می کنند و از من پرسش می نمایند و سلام می رسانند، شما به احترام آنان قیام نمی کنید و برای آنها خوردنی حاضر نمی نمائید. سپس از جعفر طیار سخن گفت و مراتب کرامت نفس و ادب و احترام او را مقابل دیگران خاطر نشان کرد.
در آئین اسلام سجیه پسندیده احترام و تکریم، منحصر به مسلمین نسبت به یکدیگر نیست، مردم غیر مسلمان نیز از این خلق پسندیده بهره مند بوده و از تکریم مسلمین برخوردار بودند! علی علیه السلام در زمان حکومت خود در خارج شهر کوفه با مرد غیر مسلمانی رفیق راه شد، آن حضرت را نمی شناخت، پرسید: قصد کجا داری؟ فرمود کوفه می روم. سر دو راهی رسیدند. مرد ذمی از آن حضرت جدا شده و به راه خود رفت. چند قدمی نرفته بود که برخلاف انتظار مشاهده کرد مسافر کوفه راه خود را ترک گفته و به راه او می آید. پرسید مگر قصد کوفه نداری؟ فرمود چرا. گفت راه کوفه آن طرف است، فرمود می دانم. سوال کرد پس چرا از راه خود منحرف شده ای؟ علی علیه السلام فرمود برای اینکه مصاحبت و رفاقت به خوبی پایان پذیرد لازم است آدمی در موقع جدا شدن از رفیق راه خود، چند قدم او را بدرقه نماید، این دستوری است که پیغمبر گرامی ما به ما آموخته است. مرد غیرمسلمان که تحت تاثیر این تکریم و احترام صادقانه و غیر منتظر قرار گرفته بود با تعجب پرسید: آیا پیغمبر شما به شما چنین دستوری داده است؟ فرمود بلی. گفت آنان که به پیروی پیامبر اسلام قیام کردند و قدم به جای قدم او گذاردند مجذوب همین تعالیم اخلاقی و افعال کریمه او شدند. سپس از راهی که می خواست برود منصرف شد و با علی (ع) راه کوفه را در پیش گرفت و درباره اسلام با آن حضرت گفتگو کرد و سرانجام مسلمان شد.
تکریم و احترامی که پیشوایان اسلام از مردم می نمودند یکی از عوامل موثر پیشرفت این آئین مقدس بود. مسلمین نیز مکلف بودند وظیفه اخلاقی تکریم و احترام را قولا و عملا نسبت به همه مردم مراعات نمایند و هرگز موجب تحقیر یکدیگر نشوند. قرآن شریف فرموده است: "و قل لعــــبادی یقو لوا التی هی احسن" ( سوره اسراء / آیه 53)، ای پیغمبر به بندگان من بگو در مقام مکالمه با مردم، از هر طبقه ای که باشند، به نیکی سخن بگویند و از گفتارهای زشت پرهیز نمایند.