شیخ انصاری رحمه الله در تعریف تقیه می فرماید: "التحفظ عن ضرر الغیر بموافقه فی قول او فعل مخالف للحق"، « تقیه، حفظ نمودن شخص است خود را از رسیدن ضرر دیگری به او به سبب موافقت کردن با او در قول و یا فعلی که مخالف با حق است». شهید اول (ره) در کتاب قواعد، «تقیه»، را بر پنج قسم نموده است: «واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح». همچنین شیخ (رحمه الله) در رساله تقیه، پنچ قسم را ذکر فرموده و موارد هریک را بیان نموده است.
«تقیه واجب»: در موردی است که ضرر واجب الدفع به واسطه تقیه نمودن دفع بشود، مثل اینکه به سبب تقیه جان خود یا دیگری را یا مال واجب الحفظ را نگهدارد، پس تقیه واجب در موردی است که به سبب ترک تقیه، علم یا ظن به رسیدن ضرر به خودش یا به مومن دیگری داشته باشد.
«تقیه مستحب»: در موردی است که خوف ضرر فعلی نیست لیکن ممکن است به واسطه ترک تقیه در آینه ضرری پیش آید مثل ترک نمودن مدارات و معاشرت با عامه در بلاد ایشان از جماعت ایشان که غالبا منجر به مباینت و متضرر شدن از آنهاست. و نیز از تقیه مستحب است در موردی که خوف ضرر سهلی که قابل تحمل است بوده باشد. و نیز از تقیه مستحب است ترک نمودن از مستحباتی که در نظر عامه استحباب ندارد مثل ترک بعضی از فصول اذان. و مثل ترک سجده به تربت و هرگاه سجده بر تربت را حرام و بدعت بدانند و این عمل سبب شود که از طرف، ضرری به او یا به مومن دیگری برسد، ترک آن واجب می شود و این تقیه از نوع اول که واجب است به شمار می رود.
«تقیه مکروه»: تقیه در مستحبات است بدون اینکه احتمال ضرری در حال و در آتیه از دشمن بدهد و بترسد که اگر آن را ترک نماید بر مردم مشتبه شود و مستحب نبودن آن را گمان کنند. و نیز از تقیه مکروه شمرده شده است موردی که تحمل ضرری به واسطه بعضی از مرجحات اولی باشد مثل اینکه شخصی را که در جامعه مورد اعتنا و اقتداست به اظهار کلمه کفر یا سب اهل بیت، مجبور نمایند، پس هر چند برای حفظ جان، تقیه جایز است لیکن مکروه است (مثل جناب عمار که تقیه فرمود) و اگر ترک تقیه و اعلای کلمه حق نماید (مانند جناب میثم تمار)، البته اولی خواهد بود و اگر کشته شود از جمله شهدا محسوب خواهد شد.
اما اگر شخص مجبور در جامعه مورد اقتدا نباشد بر او «تقیه مباح» خواهد بود، یعنی می تواند تقیه نماید و یا ترک تقیه کند هر چند کشته شود.
«تقیه حرام»: تقیه در کشتن مسلمانان برای حفظ خود یا دیگری از ضرر است: "وعن ابی جعفر علیه السلام انما جعلت التقیه لتحقن بها الدماء فاذا بلغ الدم فلا تقیه"، «به درستی که تقیه مقرر شده است تا به سبب آن، خونها از ریخته شدن محفوظ بماند، پس اگر تقیه به ریختن خون مظلومی برسد، در این صورت تقیه نیست.»
اما تقیه نمودن پیغمبر یا امام: برای پیغمبر یا امام عقلا جایز نیست که برای حفظ خود، یا امت، تقیه نموده و خلاف واقعی گفته یا بجا آورند؛ زیرا پیغمبر و امام، رهنما و طرق خلق به سوی حقیقت هستند و تقیه موجب ستر حق و اخفای واقع است، بلی اگر اسباب خوف شدید از دشمن موجب تقیه شود، تقیه بر پیغمبر و امام جایز بلکه لازم می شود به شرط آنکه قبل از تقیه، حق را آشکار فرموده یا مقارن با تقیه نصب قرینه فرماید یا اینکه بعد از مرتفع شدن اسباب تقیه، حق را بیان فرماید. و خلاصه آنکه مردم را در اشتباه باقی نگذارد اگر به موارد تقیه نمودن ائمه علیهم السلام مراجعه شود، معلوم می گردد که تقیه ایشان از سه قسم مذکور نبوده، یا قبل یا مقارن یا بعد از تقیه بیان واقع را فرموده اند.