بر شنونده قذف چند چیز واجب و چند چیز حرامست: مسلمانی که بشنود از دیگری که نسبت زنا یا لواط به مسلمانی می دهد حرام است بر او گوش دادن و پذیرفتن و باور داشتن این نسبت ناروا را درباره مسلمانی، و نیز حرام است بدبین شدن با مسلمان قذف شده، و نیز حرام است نقل قذفی را که شنیده برای دیگری هر چند به طور مسلم نگوید بطور نقل و نسبت گوید مانند اینکه بگوید شنیدم از فلان که نسبت زنا یا لواط به فلان داد، این طور نقل هم حرامست زیرا اگر هرکس آنچه را که شنیده به دیگری بگوید به تدریج شهرت پیدا می کند و آن نسبت ناروا را مسلم می گیرند و بدین وسیله آبروی مسلمانی در بین اجتماع ریخته می شود، و دیگر تحقیق نمی کند تا دانسته شود که این شهرت مستند به یک نفر بعضی که نقل کرده اند.
و اما واجبات: بر شنونده قذف واجبست قذف کننده را نهی کند و زجر نماید، و چون بر نسبتی که به مسلمانی داده چهار گواه عادل ندارد او را فاسق و دروغگو بداند، و دیگر گواهی او را در هیچ موردی نپذیرد مگر اینکه توبه و اصلاح او را بداند و باید به او بگوید آنچه را گفتی بهتان و افترا به مسلمان است و ما نمی توانیم از تو بپذیریم و برای دانستن دلیل بر آنچه گفته شد در این چند آیه در سوره نور دقت نمائید:
"لوالا اذسمعتموه ظن المومنون و المومنات بالنفسهم خیرا هذا افک مبین (12) لولا جاواعلیه بأربعه شهداء فاذلم یأتوا با لشهدا فاولئک عندالله هم الکاذبون(13) و لولا فضل الله علیکم و رحمته فی الدنیا و الاخره لمسکم فیما افضتم فیه عذاب عظیم(14) اذ تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم(15) و لو لا اذ سمعتموه قلتم ما یکون لنا ان نتکلم بهذا سبحانک هذا بهتان عظیم (16) یعظکم الله ان تعودوا لمثله ابدا ان کنتم مومنین(17) و یبین الله لکم الایات و الله علیم حکیم (18) ان الذین یحبون ان تشیع الفا حشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره و الله یعلم و انتم لا تعلمون (19)"، چرا آن گاه که سخن (قذف) را شنیدید مردان و زنان با ایمان به هم دیگر گمان نیک نبردند و نگفتند این تهمتی آشکار است؟ چرا بر آنچه گفتند چهار گواه نیاوردند. اکنون که گواهان را نیاوردند نزد خداوند دروغگویانند. اگر فضل و رحمت خداوند در هر دو جهان بر شما نبود می رسید به شما در آنچه فرو رفتید در آن عذابی بزرگ آن گاه که از زبان یکدیگر آن خبر را می گرفتند و دهان به دهان می گفتند چیزی را که به آن علم نداشتند و گمان می کردند که این سخن چیزی سبک و اندک است در حالی که نزد خداوند بزرگ است چرا وقتی آن تهمت را شنیدید نگفتید ما را نمی رسد که این سخنان گوئیم خداوندا این بهتان بزرگیست خداوند به شما پند و اندرز می دهد که هرگز پیرامون چنین سخنانی نگردید اگر ایمان دارید و خداوند آیات را برای شما بیان می کند که اوست دانا و با حکمت، کسانی که دوست دارند زشت کاری و زشت نامی در میان گروندگان آشکار و پدیدار شود آنان را عذابیست دردناک در دنیا و آخرت و خدا دانا است و شما نادانید.
"عن ابیعبد الله (ع) قال: من قال فی مومن ماراته عیناه و سمعته اذناه فهو من الذین قال الله تعالی ان الذین یحبون الی اخر الایه" ( اصول کافی باب الغیبه و البهت)، امام صادق فرمود« هر که آنچه را از مومن با دو چشم خود دیده یا به گوش خود از او شنیده بگوید و به دیگران برساند پس از او کسانیست که خداوند در این آیه وعده عذاب به آنها داده است و خلاصه روایت آنکه این آیه اختصاص به بهتان ندارد بلکه کسی که به چشم خود اگر زنا یا لواط مسلمان را ببیند یا از اقرار آن را بشنود سپس آن را برای دیگران نقل و گزارش کند مورد این آیه خواهد بود.
ضمنا باید دانست که اگر دشمنام دهنده شوهر باشد و به زنش نسبت زنا بدهد حد قذف او هم لعان ساقط می شود و تفصیل آن که از آیه شریفه و اخبار استفاده می شود در کتب فقهی موجود است و پس از اجتماع پنج شرط آمده در حد قذف، اگر قذف شده مطالبه اجرای حد کند و قذف هم به وسیله اقرار قاذف یا گواهی دو مرد عادل ثابت شود هشتاد تازیانه به او باید بزنند لیکن خفیف تر از حد زنا و شرب خمر، و او را نباید برهنه کرد بلکه با لباسی که بر تن او است که حد جاری می شود. هر چند با نبودن یکی از این پنج شرط که گفته شد حد قذف این است ولی شکی هم در حرمت آن نمی باشد و در بعضی موارد حق تعزیر شرعا ثابت است مثلا اگر کسی بگوید حرامزاده چون معنی صریح آن زنا زاده بودن نیست بلکه در عرف به ولد حیض هم حرامزاده می گویند و گاهی هم حرامزاده می گویند و از آن، خبیث النفس یا بد کردار، اراده می کنند حد قذف لازم نمی شود ولی حق تعزیز ( تنبیه) به واسطه هتک آبروی مخاطب ثابت است. و همچنین است اگر غیرمسلمانی را قذف کند، در این صورت حد قذف نیست لیکن یقینا حرام است و جایز نیست که به کفار نسبت زنا یا لواط بدهند صریحا یا کنایه مادامی که شرعا ثابت نشده که مطابق مذهب خود زنا کرده است.
قذف کفار هم جایز نیست: عمرو بن نعمان جعفی گفت که حضرت صادق(ع) را دوستی بود که هر جا حضرت می رفت از آقا جدا نمی شد و غلامی از اهل سند داشت. روزی در بازار کفشدوزان همراه حضرت در حرکت بود و غلام پشت سرشان می آمد، پس آن مرد سه مرتبه به پشت سرش نگاه کرد و غلام را که دنبال کاری می خواست بفرستد، ندید. در مرتبه چهارم که او را دید گفت «یابن الفاعله» ای پسر زن زانیه کجا بودی؟ آن حضرت دست به پیشانی مبارکش زد و فرمود سبحان الله مادرش را قذف می کنی؟ من گمان می کردم تو صاحب ورع هستی و پیدا شد که هیچ ورعی با تو نیست. عرض کرد: فدایت شوم مادرش از اهل سند و از کفار است. حضرت فرمود: آیا نمی دانی که هر طایفه ای را عقد و نکاحی است ( یعنی هر قومی به اصطلاح خودشان نکاح صحیحی و زنانی دارند مادامی که شرعا ثابت نشود که مطابق مذهب خودشان زنا نموده اند نمی شود آنها را قذف کرد) پس فرمود از من دور شو. راوی حدیث می گوید دیگر تا حضرت زنده بود ندیدم که با او رفیق شود.
ابی الحسن حذاء گفت: نزد حضرت صادق (ع) بودم. مردی از من پرسید که یا ابا الحسن، بدهکار تو چه شد؟ گفتم: «ابن فاعله» را می گوئی یعنی آن کس که مادرش زنا می داده؟ پس حضرت از روی تندی به من نگریست. گفتم فدایت شوم آن مرد مجوسی است، مادر او خواهر او است. حضرت فرمود: مگر نه نکاح خواهر در دین ایشان مانعی ندارد؟