از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده شکستن پیمان و وفا نکردن به عهد است چنانچه در صحیحه حضرت عبدالعظیم ذکر شده و حضرت صادق (ع) برای کبیره بودنش به آیه 25 از سوره رعد استشهاد می فرماید: «کسانی که پیمان خدای را پس از بسته شدنش می گسلند و می برند آنچه خداوند امر به پیوند آن فرموده و در زمین فساد می کنند برای ایشان دوری از رحمت خداست و برایشان سرای بدی است که دوزخ است».
در سوره آل عمران/ آیات 76 -77 می فرماید: «کسی که به عهدش وفا کند و خود را از شکستن پیمان و خیانت نگهداشته در دین تقوا داشته باشد جز این نیست که خداوند صاحبان تقوا را دوست می دارد ( پس محبت و کرامت خداوند بسته به وفای به عهد و تقوا در دین است) به درستی که کسانی که عهد خدائی و سوگندهای خود را در برابر قیمت ناچیزی از دست می دهند کرامتی ندارند و در قیامت نصیب و بهره ای برایشان نیست و در آن روز خدا با ایشان سخن نمی گوید و نظر رحمت نمی افکند و پاکشان نفرموده برایشان عذاب دردناکی است».
در جای دیگر می فرماید: «بدترین جنبنده های روی زمین نزد خداوند کسانی هستند که کافر شدند و در کفر مصر و راسخ گردیدند، پس ایشان ایمان نمی آورند؛ کسانی که از ایشان پیمان گرفتی پس عهد خود را شکستند، در هر باری که پیمان بستند و ایشان از شکستن پیمان نمی پرهیزند یا از عقوبت آن نمی ترسند»( سوره انفال / آیه 56). این آیه درباره یهودیان بنی قریظه نازل شده که با رسول خدا (ص) عهد کرده بودند به دشمنان اسلام کمک ندهند ولی نقض عهد کرده در جنگ بدر، مشرکین را به سلاح یاری کردند و بعد از آن به رسول خدا (ص) گفتند ما عهد را فراموش کرده بودیم، برای بار دوم عهد بستند و باز در جنگ خندق پیمان را شکسته با ابوسفیان برای جنگ با پیغمبر متحد شدند. بالجمله بدترین موجودات روی زمین کسانی هستند که از باز خواست خدا نمی ترسند و در پیمان شکنی بی باکند مانند یهود بنی قریظه که با رسول خدا (ص) عهد کردند که خیانت نکنند و ضرری نرسانند و دشمنان آن حضرت را یاری نکنند و در عوض بر دین خود ثابت و در امان مسلمانان باشند و چون چند مرتبه نقض عهد کردند پس خداوند در این آیات امر فرموده با آنها قتال کنند.
در چند جای قرآن مجید وفای به عهد را واجب و روی آن تاکید فرموده می فرماید: «به پیمان ( پیمانی که خدا با شما بسته است از تکالیف شرعی و عهدی که با یکدیگر می بندید و عهدی که با خدا می بندید) وفا کنید به درستی که پیمان مورد باز خواست خواهد بود.» در جای دیگر می فرماید: «ای کسانی که گرویده اید؛ به تمام عهدهای خود وفاء کنید» ( سوره مائده / آیه 1) که از آن جمله پیمان با خدا یا بندگان خداست و درباره اهل صدق و تقوا می فرماید: «آنان که به پیمانشان چون پیمان بستند وفا کنندگانند» ( سوره بقره / آیه 177). در سوره صف / ایات 2-3 در مقام توبیخ می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی را که انجام نمی دهید می گوئید، بزرگست از روی شدت غضب و خشم نزد خدا آنچه را انجام نمی دهید بگوئید.».
در تفسیر این آیه شریفه از حضرت صادق (ع) مرویست که فرمود: «مومن به برادر دینی خود که وعده می دهد مانند نذر است یعنی باید حتما وفاء کرده شود لیکن در مخالفت آن کفاره نیست پس کسی که با مومنی خلف وعده کند اول مخالفت خدا را کرده و خود را در معرض خشم او قرار داده چنانچه در آیه گذشته فرمود. و امیرالمومنین (ع) می فرماید: «پیمان شکنی موجب خشم خدا و مردم است و خداوند می فرماید خشم خدا بزرگست در اینکه می گویند آنچه را به جا نمی آورید.» پیغمبر اکرم می فرماید: «کسی که پیمان شکن باشد دیندار نیست.» و حضرت باقر(ع) می فرماید: چهار چیز است که عقوبتش زودتر از هر چیز می رسد.
1- کسی که به او احسان کنی و در عوض نیکی با تو بدی کند.
2- کسی که تو به او ستم نکنی و او به تو ستم کند.
3- کسی که در امری با او عهد کنی تو وفا کنی و او به تو مکر و خیانت کرده به آنچه عهد کرده وفاء نکند.
4- کسی که به رحم خود صله کند و آن رحم از او ببرد.
ابو مالک به حضرت سجاد(ع) عرض کرد مرا از تمام آداب دین با خبر گردان. حضرت فرمود: گفتار درست و حکم کردن به عدل و وفای به عهد.
بی وفائی از کفر سرچشمه می گیرد: حضرت امیرالمومنین نقض عهد و خلف وعده را از شعبه های کفر می داند و می فرماید «به خدا سوگند که معاویه از من زیرک تر نیست لیکن او پیمان می شکند و از حق منحرف می شود و از عقوبت خدا نمی ترسد و اگر بدی پیمان شکنی نبود من از همه زیرک تر و بروش نیرنگ بازی داناتر بودم ولی هر نیرنگ و بی وفائی بیرون رفتن از فرمان خداست و هر نافرمانی خدا کافر شدن به معبود مطلق است و هر نیرنگباز و بی وفائی را پرچمی است که به آن در روز قیامت شناخته می شود».
مسلمان نیرنگ نمی زند: و نیز می فرماید: «بدرستی که وفای به عهد همزاد راستی و درستی است و هیچ سپری را نگاهدارنده تر از وفای به عهد برای نجات از عذاب نمی دانم و کسی که بازگشتش را می شناسد ( ایمان به روز جزا دارد) غدر نمی کند و پیمان نمی شکند. در زمانی هستیم که مردمان بی وفائی و نیرنگ را کیاست و زیرکی می گیرند و جاهلان آن ها را به نیکی و فراست نسبت می دهند، چه می شود این گروه حیله گر و جاهل را؟ خدا ایشان را بکشد، به درستی که راه های حیله را می بیند کسی که در استنباط آرای نیک، بد طولانی دارد ( اشاره به خود آن حضرت) یعنی راه های حیله را که از آن جمله پیمان شکنی است من خوب می دانم، لیکن مرا امر و نهی خدا مانع است ولی کسی که درد دین ندارد و از هیچ گناهی پرهیز نمی کند ( مانند معاویه و عمرو عاص) امر خدا را ندیده انگاشته و در مواقع حیله فرصت را غنیمت می شمارند، نیرنگ می زنند و خلف وعده می کنند.»
نقض عهد و دروغ: بعضی از فقهاء نقض عهد و خلف وعده را از اقسام دروغ دانسته اند، خصوصا اگر در هنگام تعهد و وعده دادن تصمیم داشته باشد که به وعده اش وفا نکند و عهدش را بکشند بنابراین تمام آیات و روایات وارده در مذمت و حرمت و عقوبت دروغ، شامل نقض عهد هم می شود.
شرط ضمن عقد لازم: ظاهر کلمات اکثر فقهاء آن است که عهد و وعده و هر شرطی، اگر در ضمن عقد لازمی مانند خرید و فروش و صلح و اجاره واقع شود، وفای به آن واجب است و اگر ابنداء واقع شود وفای به آن مستحب است. و بعضی دیگر فرموده اند که عهدها و شرطهائیکه در ضمن عقد می شود علاوه بر اینکه وفای به آن واجب است بر عهده شخص متعهد حقی برای طرف ثابت می شود به طوری که می تواند مطالبه کند و اگر نداد بزور و قهر، حق خود را بگیرد ولی اگر وعده ضمن عقد لازمی نباشد بلکه عهد و شرط ابتدائی باشد این حق ثابت نمی شود و فقط همان حکم تکلیفی به وفای عهد متوجه اوست.
تعلیق بر مشیت متفاوت است: هر نذر و پیمان و وعده ای که به مشیت و خواست خداوند معلق شود واجب الوفاء نیست چنانچه علامه حلی فرموده و مشهور فقهاء هم با ایشان موافقند مگر در فعل واجب یا ترک حرام که تعلیق بر مشیت موثر نیست. باید دانست که این حکم در صورتی است که گفتن انشاءالله از روی تعلیق باشد ولی اگر از روی جزم متعهد شود و وعده بدهد و برای تبریک مثلا بگوید انشاءالله (نه به طور تعلیق) آن نذر و عهد واجب الوفاء است.
وعده شر وفا ندارد: پوشیده نماند آنچه از لزوم وفا به عهد ذکر شد در صورتی است که مورد عهد و وعده امری شری نباشد، پس اگر وعده بدی به کسی بدهد که از آن به وعید تعبیر می شود خلف چنین وعده ای قبیح نیست و ضرری ندارد بلکه از آیات شریف و اخبار وارده در نیکی عفو، چنین استفاده می شود که به چنین وعده هائی عمل نکردن بسیار خوب است مثلا از همسر یا فرزند خود یا دیگری خلافی دیده و عهد کرد که با او چنین و چنان می کنم یا احسان خود را از او می برم. البته عمل نکردن به چنین عهد و وعده ای بسیار خوب و مطلوب و مورد امر خداوند است چنانچه می فرماید «باید که در گذرند و ببخشند آیا نمی خواهید که خدا شما را بیامرزد» ( سوره نور/ آیه 22). اگر آن عهد و وعید را به قسم موکد کرده، سزاوار است برای اینکه مخالفت قسم نشده باشد به طوری که به طرف شری نرسد به آن عمل کند تا مخالفت قسم شده باشد مانند آنچه را که خداوند به ایوب یاد داد: هنگامی که از همسر خود خلافی دید قسم خورد یک صد تازیانه به او بزند چون از بیماری برخاست و خواست به سوگندش وفا کند به او دستور داده شد دسته چوبی که عدد آن یک صد دانه باشد ( مانند جاروب) بدست بگیرد و یک دفعه به او بزند تا صدق کند یک صد چوب به او زده و خلاف قسم هم رفتار نکرده باشد، به علاوه به زن هم صدمه ای نرسد چنانچه این قصه را در سوره ص بیان می فرماید که «به دستت یک دسته از چوب اذخر ( یا از شاخ های باریک ) بگیر و به زن خود بزن و سوگندت را مخالفت مکن.» ( سوره ص/ آیه 44)