مرگ مسلم بن عقبه فرمانده جنگ حره

طبری و دیگران گویند: مسلم هنگامی که از جنگ مردم مدینه و غارت اموالشان فارغ شد با سپاه خود به سوی مکه حرکت کرد تا نزدیک «مشلل» رسید و مرگ به سراغش آمد و این در آخر محرم سال 64 هجری بود. در این حال «حصین بن نمیر» را خواست و به او گفت: «ای زاده زیر انداز پالان الاغ! هان به خدا سوگند که اگر این کار به اختیار من بود تو را فرمانده این سپاه نمی کردم. ولی امیرالمومنین تو را بعد از من امیر گردانیده و فرمان امیرالمومنین رد ناشدنی است. پس، به آنچه وصیت می کنم عمل کن: همه خبرها را پیگیری کن و گوش خود را به هیچ فرد قریشی مسپار! و اهل شام را از دشمنانشان باز مدار! و بیش از سه روز اقامت مکن تا با ابن زبیر فاسق رویا روی گردی!» سپس گفت: «خدایا! من پس از شهادت به اینکه جز الله نیست و اینکه محمد بنده و رسول اوست، هرگز عملی انجام نداده ام که نزد خودم در آخرت محبوبتر و مطلوبتر باشد.

این عبارت در تاریخ ابن کثیر چنین است: «...عملی که نزد من محبوبتر از کشتن مردم مدینه باشد و در آخرت مقبولتر، انجام نداده ام! حال اگر بعد از این عمل به جهنم بروم،  یقینا شقی و بدبخت ام»، سپس از دنیا رفت.
و در تاریخ یعقوبی گوید گفت: «خدایا! اگر بعد از آنکه خلیفه ات یزید بن معاویه را اطاعت کردم و مردم حره (مدینه) را کشتم مرا عذاب کنی، یقینا شقی و بدبخت ام.»
و در فتوح ابن اعثم گوید: مسلم بن عقبه در وصیت خود به «حصین بن نمیر» گفت: «دقت کن که با مردم مکه و با عبدالله بن زبیر همان کنی که دیدی من با مردم مدینه کردم!» سپس گفت: «خدایا ! تو میدانی که من هرگز خلیفه را نا فرمانی نکردم! خدایا! من هیچکاری نکردم که به خاطر آن امید نجات داشته باشم مگر آنچه که با مردم مدینه کردم!» و بعد حالش وخیم شد و مرد. آنگاه غسل و کفن و دفن اش نمودند و مردم با «حصین بن نمیر» بیعت کردند و به سوی مکه روان شدند. در این حال مردم آن منطقه بیرون ریختند و از قبر برونش آوردند و به دارش آویختند. خبر این کار به سپاه یزید رسید  و آنها بازگشتند و مردم آنجا را  از دم تیغ گذرانیدند تا عده ای کشته شدند و بقیه فرار کردند. آنگاه از دار فرودش آوردند و دفن اش کردند و برای قبرش نگهبان گذاشتند.


منابع :

  1. علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد سوم)– از صفحه 259 تا 260

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401728