از محرک های مهمی که در امر تربیت نقش اساسی و فوق العاده دارد، تنبیه است که در جوامع گوناگون، در مدرسه ها و خانواده ها به صورت مختلف دیده می شود. تنبیه بدان گونه که ما در ذیل تصویر خواهیم کرد امری ضروری و در وصول به اهداف تربیت دارای نقشی سازنده است.
فایده و لزوم تنبیه:
اصل تنبیه برخلاف آنچه که در برخی از سیستم های تربیتی بدان بر می خوریم، از نظر ما امری محکوم نیست بلکه برعکس امری ضروری است. کودکی که در رفتار ناپسندش کنترلی نبیند، جامعه ای که در آن عقوبت و کیفر نقشی نداشته باشد، لاقید، خودنما، بی شخصیت و فاسد خواهد شد. این امر از آن باب است که در کودک تمایل و گرایشی به ابراز شرارت است و برای جهت دادن او به سوی خیر و نیکی و ایجاد تغییرات مطلوب در او تحمیل و فشاری لازم است که به صور گوناگون باید اعمال و در او پیاده گردد. تنبیه به مانند تشویق یکی از این طرق است که در تربیت مورد استفاده قرار می گیرد. مربی از طریق تنبیه به صور گوناگون و مختلفش می تواند فرد را به انحرافات و نابهنجاری هایش آگاه کند و او را در مسیر مطلوب و مورد نظر قرار دهد. مربی از این راه می تواند کجروی های طفل را اصلاح کرده و او را به سوی خیر و کمال رهنمون سازد.
اساس و هدف تنبیه:
آنچه در تنبیه از نظر ما مطرح است توجه به جنبه لغوی آن یعنی آگاه کردن و آگاهی دادن است. به عبارت دیگر هدف آن است که فرد را به خطای خویش واقف کرده و راه بعدی او را در پیش پاپیش قرار دهیم. اگر این کار از طریق تذکر و تنبیه یا تشویق و تحسین ممکن باشد آن راه را پیش می گیریم و اگر امکان پذیر نبود راه تنبیه با همه صورت ها و جلو هایش. نکته مهم در تربیت این است که مربی وظیفه مند است وجدان طفل را بیدار و او را به خیر و شر امور آگاه کند. چه بسیار از خطاها و لغزش های کودک و حتی بزرگسال که به خاطر عدم آگاهی از وی سر می زند، چه بسیار نا بهنجاریها، کجرویها و انحرافات که از طفل دیده می شود و ریشه آن بی خبری است. در چنین صورتی باید بپذیریم که او مقصر نیست، تقصیر از کسی است که این آگاهی های لازم را بدو نداده است و تنبیه تلاشی است برای وصول بدین هدف.
در طریق تنبیه
بر این اساس که تصویر شد می یابیم که تنبیه همیشه به صورت کتک زدن، ملامت کردن، اعمال فشار نیست بلکه غرض اصلی آگاه کردن اوست به گونه ای که اندیشیده بتواند گام بردارد. در تنبیه اساس باید روی این امر باشد که برای سر و سامان یافتن کار و رفتار کودک و جلوگیری از انحراف او باید راهی در پیش بگذاریم، کنترلی برایش ایجاد کنیم و محرکی برای وصول او به هدف مورد نظر فراهم آوریم. بر این اساس کار تنبیه به خاطر هدایت است نه فرو نشاندن خشم مربی. کودکان، اغلب قربانی تسکین خشم و غضب والدین و مربیانند بدون آنکه خود مقصر باشند زیرا آگاهی های لازم را در این مورد ندارند. با این حساب اساس باید آگاهاندن طفل باشد، طوری که قدم های بعدی او در مسیر مورد نظر باشد. اگر این کار از طریق تشویق امکان پذیر نباشد به ناچار باید راه تنبیه را با صورت و جلوه هایش در پیش گرفت.
تنبیه از نظر اسلام:
اگر منظور از تنبیه آگاه کردن فرد به نقاط انحرافی و اشتباهاتش باشد طوری که دیگر آن را تکرار نکند، این امر در اسلام پذیرفته و مورد تأیید است، و اگر منظور ضرب و شتم بیحساب، آن هم بگونه ایی و در چارچو بی باشد که ذکرش خواهد آمد در تربیت اسلامی وجود ندارد. در تنبیه اسلامی اصالت با آگاه کردن و راهنمائی طفل است نه ضرب و شتم و کتک و شلاق. در تربیت اسلامی تنبه بدنی امری غیرقابل اجتناب نیست بلکه وسیله ای کمکی و دست دوم است و به هنگامی رواست که دیگر تدابیر تربیتی از موعظه و انذار و ارشاد و تذکر نتوانند راه گشای طفل به سوی خیر باشند. اصولا سنت پیامبران در جنبه اصلاحی مردم براساس همین روش بوده است. آنان نخست می کوشیدند از راه پند و موعظه و اخطار و تذکر به اصلاح افراد بپردازند و در صورت عدم تأثیر مسأله انذار و گاهی ضرب و شتم ( حدود، جهاد...) پیش می آید. با این صورتیکه تصویر شد اسلام مطلقا منکر تنبیه به صورت ضرب و شتم نیست. در موردی و طی شرایطی حتی سخن از کتک زدن دارد، بخصوص هنگامی که به زشتی گناهی آگاه باشد و عمدا مرتکب آن شود، یا در ارتکاب گناه کبیره، درست است که برای فرد نابالغ حد نیست ولی تغزیر و ضرب کمتر از اندازه حد وجود دارد. مثلا در سرقت آگاهانه، در روابط جنسی نامشروع ولی آگاهانه، در ایراد جرح و ضرب عمدی، اسلام طفل ممیز را به خود وا نمی گذارد. تنبیه به هر گونه ای که اجرا شود دارای تأثیر در کودک است، خواه مطلوب و خواه نامطلوب. اثر آن به هنگامی مطلوبست که توأم با خشونت و بی رحمی نباشد، بلکه جنبه عدالت خواهی او را اقناع نماید، و به هنگامی نامطلوبست که توأم با قساوت، تصفیه حساب های قبلی، خالی کردن عقده خود در جمع برای کودک ظالمانه باشد. اگر خواهان افرادی حلیم و بردبار در جامعه ایم اصل تنبیه را برای ایجاد سازگاری و تطابق می پذیریم ولی در شرایط انسانی و اسلامی آن.
بنای تنبیه در تربیت:
بنای تنبیه باید بر روی دوست ندارم، یا کمتر دوست دارم نهاده شود. بعبارت دیگر کودک نخست باید با مفهوم دوست دارم و دوست ندارم والدین آشنا شود و آثار مطلوب یا نامطلوب آن را دریابد و آنگاه برای تربیت پذیری آماده گردد. انحراف ها و نابهنجاری های کودک باید با چهره ناراضی والدین و نگرانی و تأثیر آنها مواجه شود و والدین نشان دهند که از عمل او خرسند نیستند. شک نیست که بعدها در سنین بالاتر می توان عدم رضای خدا را برای او مطرح کرد و گفت خدای از آن راضی نیست و از آن طریق در طفل تأثیر گذارد. هرگونه تنبیه باید مبتنی بر همین امر باشد منتها با شدت یا ضعف. اگر در تربیت گاهی مسأله کتک پیش می آید آن هم به حقیقت نوعی اظهار عدم رضایت از عمل غیر قابل تحمل کودک است، یعنی پدر یا مادر از رفتار طفل ناراضی است و این عدم رضایت را نمی تواند تحمل کند. بر این اساس تنبیه والدین نباید بگونه ای باشد تا در طفل این احساس پدید آید که آنها دارند غم خود را تسکین می دهند و یا انتقام تیره بختی های دیگر زندگی را از او میگیرند. و نیز تنبیه نباید به گونه ای باشد که طفل گمان کند والدین از اینکه او را کتک می زنند خوشحالند و یا از اینکه او را از بازی و تفریحی محروم ساخته اند دلشادند. مربی در عین اینکه بچه ای را کتک می زند باید به او تفهیم کند که از این عمل ناراحت و افسرده است و هرگز دلش نمی خواست چنین زمینه ای پیش آید.
صورت های تنبیه:
دیدیم که تنبیه و کیفر در تربیت اسلامی اولین و تنها راه کنترل نیست بلکه وسیله ای احتیاطی است. تنبیه به هنگامی به کار می رود که ارشادها و نصحیت ها، مداراها و بی اعتنائی ها بی نتیجه بماند و نیز تنبیه همیشه به صورت کتک و شلاق نیست بلکه گاهی می تواند به صورت تظاهر بی محبتی باشد و زمانی به صورت بیان و ابراز نارضایتی (مثل: من این کار تو را دوست دارم). قرآن کتاب دینی و تربیتی، فراوان از این روش استفاده کرد و گفته است: خدا ستمکاران را دوست ندارد، خدا کافران را دوست ندارد، خدا کید خائنان را دوست ندارد و....) گاهی تنبیه ممکن است به صورت سکوت و ابراز بی اعتنائی، نشان دادن خشم و نفرت مربی به یک عمل باشد و زمانی ممکن است نگاه تند مر بی زمینه ای برای به خود آمدن کودک باشد، طوری که کودک نفرت مربی را از عمل خود در یابد و از ادامه آن خودداری کند. در برخی موارد هم که به ندرت پیش می آید تنبیه ممکن است به صورت کتک و به عبارت دیگر بدنی باشد.
مسأله تنبیه بدنی:
پرسشی که در این زمینه مطرح می شود این است که آیا در اسلام تنبیه بدنی هم وجود دارد یا نه؟ همان طور که قبلا گفتیم پاسخ آن برخلاف نظر عده ای از مربیان غربی، مثبت است. به عبارت دیگر اگر مربی آگاه، در جائی و موردی لازم دید کودکی را کتک بزند و از این راه او را اصلاح کند راه خطائی را نپیموده است. ولی فراموش نکنیم که اولا قبل از اعمال این روش راه های دیگری را برای اصلاح طفل باید طی کرد که عبارت بود از راه های اعمال محبت، تذکر، ارشاد، پند، مهرورزی، اخطار، انذار و.... ثانیا باید موارد آن را در نظر گرفت که چیست و چگونه است. آیا خطائی فوق العاده مهم است؟، دارای زیان فردی است یا اجتماعی و یا هر دوی آن؟ آیا گناهی کوچک است یا کبیره؟ قبل از آن آگاهی و اطلاع به زشتی و قبح عمل داشته است یا خیر؟ و.... ثالثا حد و اندازه آن فراموش نشود. برای یک خطای کوچک تذکری کافی است و اگر بنای کتک باشد کافی است ضربه ای به کفل او یا پشت دست او بزنیم. تنبیه های بالنسبه سخت تر در موردی است که میزان تخلف بزرگتر و سنگین تر باشد. فی المثل کودک آگاهانه فحشی بگوید، دزدی کند، نسبت ناروائی بدهد، خطر و زیان بزرگی را آگاهانه پدید آورد و...
تنبیه، نه حد زدن
اساس تربیت بر هدایت و آگاهی دادن است نه کتک زدن و ضرب و شتم. مردی به نزد امام رضا(ع) آمد و از خلق بد فرزندش شکوه کرد و گفت گاهی که خشمگین می شوم او را کتک می زنم. اما فرمود او را نزن بلکه هدایت و راهنمائیش کن. اسحق بن عمار به نزد امام صادق (ع) آمد و به تناسب از تنبیه صحبت شد. او گفت که من گاهی کودکم را تا 100 تازیانه می زنم. امام فرمود کودک را نباید حد زد! آنچه تو می کنی حد زدن است و بر این طفل روا نیست. در عین حال لازم است او نیکو ادب شود. ( لا حد علی الاطفال ولکن یودبون ادبا بلیغا). اما در مورد میزان کتک باید به حد توانائی و تحمل کودک باشد. کودک کمتر از 6 سال را با یکی دو ضربه بر کفل، آن هم به صورت آرام ( به گونه ای که سرخ نشود) اصلاح می کند. او دیگر تحمل ضربه چوب یا شلاق و کمربند را ندارد. وانگهی اگر طفل به زیاد کتک خوردن عادت کند در آن صورت پای تربیت لنگ است و امکان اصلاح بعدی او بسیار اندک و دشوار خواهد بود.
نکاتی در تنبیه
در اینجا از نکات متعدد و در عین حال مهمی باید یاد کرد که برخی از آنها به قرار زیر است:
1- تنبیه نباید به گونه ای باشد که طفل احساس آس و پاسی کند.
2- در تنبیه، پدر و مادر با هم اقدام نکنند – اگر یکی طفل را تنبیه می کند دیگری لااقل به عنوان پشتوانه و اتکای او باشد.
3- تنبیه با خشونت و قساوت صورت نگیرد و موجب جرح و یا درد زیاده از حد نگردد.
4- تنبیه متناسب با جرم و خطای کودک باشد.
5- هرگز چند خطای کودک جمع و یکباره تسویه حساب نگردد.
6- حساب درگیری های زندگی با حساب خطای کودک قاطی نگردد و عقده ها بر سر کودک خالی نشود.
7-تنبیه موجب یأس و ایجاد دلسردی کودک به خانه و زندگی نگردد.
8- تنبیه برای کودک ظالمانه نباشد و او احساس نکند که حقا او کمتر از این مقدار بوده است.
9- اگر تنبیه را در موردی لازم دیدیم اجرای آن را بتأخیر نیندازیم.
10- در حین اعمال تنبیه باید بر خود مسلط بود تا خطری برای طفل ایجاد نگردد.
11- زندگی همه اش تنبیه و دیگر هیچ نباشد. به عبارت دیگر وضع به گونه ای نباشد که هر وقت طفل خطائی کرد تنبیه شود ولی هر وقت عمل مهمی انجام داد تشویق نگردد.
12- تنبیهات به صورت اخراج، جبس کردن در جاهای مخوف و یا اماکنی که طفل از آن تصور نادرستی دارد نباشد.
13- تنبیه چند جانبه نباشد یعنی به اینصورت نباشد که طفل هم کتک بخورد، هم سرزنش و ملامت ببیند و هم طعنه و تمسخر را تحمل کند.
14- اگر طفل را رنجانده ایم قهر و رنجش را ادامه ندهیم، زود با او آشتی کنیم و دلش را بدست آوریم.
15- و بالاخره در همه حال خدا را در نظر داشته باشیم و بدانیم که این طفل امانت اوست. به امانت خدا جز در سایه حکم خدا نمی توان دست درازی کرد- او یار ضعیفان و مدافع مظلومان است.