عقاید و اندیشه های مفوضه، یکی از گروههای غالبان

اصطلاح مفوضه، هر چند در منابع فرقه شناختی بر یکی از فرقه های غالیان اطلاق شده، اما این فرقه بیشترین پیوند و نزدیکی را با طیف اعتدالگری اثنی عشری داشته تا جایی که گاه اصطلاح غالیان و مفوضه را با یکدیگر یکی دانسته یا منطبق بر هم به کاربرده اند. اشعری از این گروه به عنوان پازنزدهمین صنف از اصناف غالیان یاد می کند و عقاید آنان را چنین بیان می دارد: «آنان مدعی اند خداوند همه امور را به محمد صلی الله علیه وآله سپرده و به او تفویض کرده و او را بر این توانا ساخته است که دنیا را بیافریند، آن حضرت نیز دنیا را آفریده و تدبیر کرده و خداوند هیچ چیز از این امور را- خود مستقیما – نیافریده است. بسیاری از این گروه درباره علی علیه السلام نیز همین عقیده را دارند و مدعی اند امامان شرایع را نسخ می کنند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند و از آنان معجزه و کرامت سر می زند و به آنان وحی می شود. برخی از این کسان نیز به ابرها سلام می کنند و چون ابری از آسمان بگذرد علی علیه السلام در آن است.»

این عبارت اشعری به دو تفویض اشاره دارد که یکی تفویض در کار خلقت و دیگری تفویض در امور دینی است، و همین دو نوع از تفویض است که در منابع شیعی یکی از آنها یعنی تفویض در خلقت نفی، و دیگری یعنی تفویض در امور دینی پذیرفته شده است. پایه گذاری مذهب مفوضه به یکی از شاگردان و هواداران پیشین ابوالخطاب یعنی مفضل بن عمر صیرفی (د. پس از 179ق.) نسبت داده شده و بدین ترتیب این فرقه یکی از فروع یا شاخه های جریان خطابیه است. مهمترین چیزی که مفوضه را از دیگران متمایز می سازد درباره ائمه است که مدرسی طباطبایی آن را چنین خلاصه می کند: «مفوضه معتقد بودند که پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام اولین و تنها مخلوقاتی هستند که مستقیما بدست قدرت حق از ماده ای متفاوت با سایر بشر آفریده شدند. خداوند آنگاه قدرت و مسئولیت امور عالم خلقت را به ایشان واگذار فرمود. پس هرچه در این جهان روی می دهد از آنان است. آنان به این ترتیب تمام کارهایی را که علی الاصول به خدا نسبت داده می شود مثل خلق و رزق و میراندن و نظائر آن را انجام می دهند. آنان می توانند حکم شرعی را تشریع یا نسخ کنند و حلال را حرام یا حرام را حلال نمایند. آنان بر همه چیز از جمله غیب آگاهند. برخی از مفوضه می گفتند که ائمه نیز مانند پیامبر صلی الله علیه وآله وحی دریافت می کنند. آنان نه تنها زبان همه انسانها را می فهمند، بلکه زبان پرندگان و حیوانات را هم می دانستند. آنان دارای توانایی غیرمحدود و علم نامحدود بوده و خالق همه چیزند و روح آنان در همه جا حضور دارد.»

این اندیشه ها که در یک کلمه در «جایگاه فرابشری» برای امام خلاصه می شود، پرچمداری چون مفضل جعفی داشت و پس از او ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ( د. 220ق.) پرچمدار این تفکر بود و در دوره او این نوع نگرش، طرفداران فراوان یافت. بعدها در اواسط سده سوم جریان نصیریه به دست محمد بن نصیر نمیری که از عالمان بصره و از شاگردان مفضل و ابن سنان بود پایه گذاشته شد، و این جریان از آن پس نیز با تلاشهای حسین بن حمدان خصیبی ( د. 346 یا 356 ق.) تکامل و تدوین یافت و فرقه ای را با نام نصیریه پدیدار ساخت که در گذر سالیان و سده ها به حیات خود ادامه داده و اکنون در سوریه، لبنان، و ترکیه چندین میلیون پیرو دارد. اما این تنها یک بخش از استمرار غالیان بود و بخش دیگر در قالب بدنه عمومی شیعه یا همان لایه اعتدالگر به حیات خود ادامه داد و سراسر سده سوم را صحنه تلاش و کوشش خود کرد و از رهگذر همین تلاش و کوشش شکوفایی فراوانی نیز بدست آورد و وضع بدان جا کشید که «این گروه که تا اوائل قرن سوم مطرود و مورد شک و تردید اتهام و در حاشیه بودند تا اواسط قرن مزبور به درستی برای خود در جامعه شیعه جا باز کرده و می کوشیدند که بر گرایش معتدلتر پیروز آیند و خود را به عنوان مفسر و نماینده معتبر مذهب معرفی کنند.» بعدها تلاشهای عالمان نیز در برابر این طیف چندان موثر نیفتاده و همچنان مفوضه می کوشیدند خود را نماینده تشیع معرفی کنند. رهاورد این کوشش گاه خود را در مجموعه ای از احادیث منقبت و مطاعتی نشان میداد که در میراث مکتوب حدیثی شیعه برجای مانده است. در دوره های بعد نیز این تلاش از سوی غالیان مفوضه ادامه یافته و در روزگار حاضر هرچند گروهی با نام مفوضه نام و نشانی رسمی ندارد، اما آموزه ها و انگاره های این طیف از شیعه را در آثار و اندیشه های برخی از لایه ها یا طیفهای شیعه دوازده امامی بویژه، لایه های نزدیکتر به اهل حدیث می توان سراغ گرفت، تا جایی که سخن از انقراض کلی تفکر و اندیشه غالیان سخنی در خور تردید است.


منابع :

  1. دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه 292 تا 294

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402136