بررسی مساله لوسی در کودکان

از مسائل خانواده ها و جماعات و نیز از مشکلات تربیتی بسیاری ازکودکان مسأله لوسی و ننری آنهاست. این امر که در خانواده های مرفه و آنهائی که در تولید نسل و حفظ و صیانت فرزندان از خطر مرگ دشواری هائی داشته اند بیشتر دیده می شود، مسأله  ای است نسبتا  حاد و دشواری آفرین که زیان هائی برای فرد و جامعه به همراه دارد. کودکان لوس به خاطر این حالت و رفتار با مشکلاتی در زندگی حال و آینده مواجهند که هر کدام چون باری سنگین بر دوش آنهاست. اجتماع هم بدان خاطر که با افرادی نامتعادل و پرتوقع مواجه است، مشکلاتی دارد. حاصل مجموعه آن عدم توان همزیستی مسالمت آمیز  و داشتن اجتماعی سالم است.

تعریف و بررسی:

لوسی، رفتاری است متوقعانه و ناشی از نازپروردگی که در آن فرد برای دستیابی به هدف خود به سوء استفاده از عاطفه دیگران می پردازد. پدری، مادری و یا فردی، محبت و عنایتی را واجد است و عرضه می دارد و طرف با آگاهی از این عنایت سعی دارد آن را محمل و وسیله ای قرار داده و به مقصد خویش دست یابد. کودک لوس، کودکی است که محبت والدین را پل قرار داده و با نق زدن و گریستن، بهانه گیری و لجبازی می کوشد مسئولان و مربیان خود را قانع کند که به خواسته هایش جامع عمل بپوشانند. البته برخی از پدران و مادران در برابر این حالات موضع اندیشیده ای گرفته و سعی دارند تسلیم رأی و نظر ناصواب کودکان نگردند. بسته به اینکه اینگونه موضعگیری ها چگونه و با چه صورتی باشند دارای آثار مثبت یا منفی خواهند بود. در قبال آنان گروهی دیگر از والدین و مربیان را می بینیم که تسلیم خواسته های کودکان شده و براین اساس زمینه را برای ایجاد عادت بد لوسی و ننری فراهم می کنند.

جلوه های آن:

کودکان لوس و ننر وضع رفتاری و عادت ناروای خود را به صورت های گوناگون نشان می دهند که بخشی از آنها بدین قرارند:

- با صدائی کودکانه و خردسالاه خواسته های خود را مطرح می سازند و می کوشند خود را کودک نشان دهند.

- در مواردی خواسته های خود را با حالت تمارض عرضه و درخواست دارند تا زمینه را برای رقت قلب والدین فراهم سازند.

- اگر خواسته شان برآورده نشود گریه کرده و سعی دارند نق بزنند.

- گاهی در خوردن غذا مقاومت نشان داده و والدین دلواپس را دلواپس تر می سازند.

- اگر در برآوردن توقع سهل انگاری و مسامحه ای ببینند از خشم سر در می آورند.

- در مواردی از شدت خشم داد و فریاد به راه انداخته، اشیاء را می شکنند و بداخلاقی می کنند.

- حرفهای درشت زدن، بی ادبی کردن، مسخره  و نیشخند، حرکات و ژست چشم و ابرو از جلوه های دیگر آن است.

- گریه، شیوه همیشگی آنان است، با مختصر رنجشی اشک شان سرازیر می شود.

- زمانی از شدت خشم ممکن است گریه و کمی بعد از آن استفراغ کرده و توجه والدین را به سوی خود جلب کنند.

- در همه امور وابستگی خود را نشان داده و از تن دادن به کاری که مختصر رنجی به همراه داشته باشد خودداری می کنند.

حالات و وضعیت آنها:

کودکان لوس و ننر دائما در حال ترس برای از دست دادن نقطه اتکاء و امنیت خود هستند و برای حفظ و تامین آن بطور ناخودآگاه سعی دارند به فکر جلب محبت و برانگیختن نظر و توجه والدین باشند و نوازش و عنایت آنها را بیشتر بطلبند. دائما آماده غمگینی و پذیرش عملند، آنچنان که گوئی انتظار دارند اخبار ناگواری را بشنوند و بر اثر آن زمینه را برای لوس بازی خود فراهم کنند و یا از راه تمارض و نشان دادن اینکه فلان غم او را بسیار رنج می دهد توجه دیگران را به سوی خود جلب کرده و به لوسی خود جامه عمل بپوشانند. در چهره او برای اولین بار آثار خجلت، نجابت و بی توقعی می بینید، ولی در آنجا که اصکاکی بین خواسته های او و دیگران پدید آید ما در چهره اش آثار وقاحت، خودپسندی، تحقیر و اهانت می بینیم. چنان از خود راضی و خرسندند که همه را خدمتگزار خویش می طلبند و از توقع این خدمتگزاری احساس شرم نمی کنند. نیرومندترین دلیل بر حقانیت خود را اشک خویش می دانند به همین نظر، نخستین محرومیتی را که برای خویش احساس کنند داد و فریاد و کتک زدن دیگران را به راه انداخته و با آه و اشک و ناله و زمانی غش کردن و یا تمارض خواسته خود را طلب می کنند. این حالت شور و شرزائی و اشک بر دیده داشتن، خود دلیل عدم تطابق آنان با محیط است. کودکان لوس و ننر اغلب بزدل و ترسو، متکی به غیر و اسیر ضعف خویشند. به هنگامی که کار ناصوابی مرتکب بشوند از ترس تنبیه بنای بدخلقی و تندخوئی را گذارده و سعی دارند اشتباهات خود را از چشم دیگران ببینند و خود را از خطا و لغزش تبرئه کنند.

در برخوردها و روابط:

اینگونه کودکان شانس و توفیق آن را ندارند که با دیگران بجوشند و سازش داشته باشند و یا با دیگران طرح دوستی و الفت ریخته و در سایه آن زندگی شاد و آسوده ای داشته باشند. طرز برخوردشان با دیگران رم دهنده است زیرا آنان خود را از همه طلبکار می دانند بدون اینکه مختصر احساس بدهی برای آنان باشد و یا اگر چیزی زیبا و موردپسند را در دست دیگران ببینند توقع می کنند که آن را مالک شوند و با داد و فریاد و گریه و اشک و آه آن را می طلبند و چه بسیار کودکانی که از این امر احساس شرم کرده و یا در برابر درخواست دیگران که مثلا اسباب بازی خود را در اختیار او بگذارد از مال خود صرف نظر می کنند. همین یک زمینه کافی است که آنها دیگر به گرد او نگردند. توقعاتشان از دیگران همراه با عصبانیت و خشونت است. همه چیز را برای خود می طلبند و می خواهند که دیگران با آنها کار آیند و خود را با آنان تطابق دهند نه آنها با دیگران. به هنگامی که خواسته های خلاف رأی و نظرشان باشد ممکن است خشمگین و حتی عصبی شوند. از غذا  خوردن، در خواب رفتن مقاومت می کنند تا دیگران را به تسلیم بکشانند. گریه های فریبکارانه ای دارند تا نظر والدین را به سوی خود جلب کنند. در این گریه ها ممکن است اشکی نباشد مگر آنکه مورد بی اعتنائی قرار گرفته و اهانتی را احساس کنند.

سن لوسی در کودکان

ایجاد رابطه و درک روابط متقابل برای کودکان قبل از سه ماهگی شاید معنی و مفهومی نداشته باشد ولی از حدود 4 ماهگی کودک با نخستین لبخندی که به چهره مادر می زند، باب ارتباط خود را به روی او گشوده و با لبخند رضایت آمیز سرور و نشاط خود را به مادرش هدیه می کند. از همین سن کودکان به تدریج شروع به ارزیابی وضع و موقعیت خود کرده و هم می کوشند نظر والدین را درباره خود دریابند. اینکه با نخستین گریه و فریاد مادر را در کنار خود بیابد خوب است ولی متوجه این مسأله می شود که محبوب است و بعدها ممکن است این محبوبیت را حربه ای قرار دهد برای دستیابی به اهداف و مقاصدی که شاید هم چندان مشروع نباشند. کودکی از خردسالی از مادر حمایت افراطی می بیند، گوش درد و دندان درد دارد و مادر را زیاد متوجه خود می بیند بدان عادت کرده و توقع دارد که آن حمایت برای همیشه موجود باشد. حتی پس از یافتن سلامت سعی دارد آن حمایت را از دست ندهد و با مختصر ناله و آهی مادر را در کنار  خود بیابد و این آغاز  و مقدمه لوسی است. از حدود 4-5 ماهگی مادران باید مراقب باشند که طفل را زیاد بغلی بار نیاورند و یا زیاده از حد به آنها استقلال ندهند زیرا آنها حقایق را درک نکرده و با سوء استفاده از آن از لوسی و ننری سر درمی آورند، همچنین در سنین  2-3 گاهی مادران به هنرنمایی فرزندان زیاد افتخار کرده و بدینوسیله غرور و خودخواهی شان را تحریک می کنند. طفل به زمین می خورد دستپاچه می شوند، دستش خراشی برمی دارد خود را می بازند، مختصر دردی احساس می کند دست روی عضو درد گذارده و کار و زندگی خود را تعطیل می کنند. اینها همه از عوامل لوسی و ننری کودکان است.

لوسی در سنین بعد

در سنین  پس از سه مادران پایه های ناهمواری را ممکن است در تربیت طفل بگذارند که بعدها رفع و حل آن با دشواری ممکن است باشد. مثلا آنها تسلیم لجبازی و بهانه گیری فرزندان شوند و یا با دیدن اشک و آه و ناله شان خود را ببازند و تبعیت از قول و رأیشان را بر خود هموار سازند. به هر میزان که بر سن کودک اضافه می شود شیوه های جدیدتری را برای تسلیم والدین ابداع کرده و آنها را در بوته های گوناگون آزمایش قرار می دهد. این نکته قابل ذکر است که پیش از تلاش مربی برای شناخت کودک تلاش کودک را برای شناخت مربی می بینیم. کودکان سعی دارند دریابند با چه شیوه ها و ترفندهائی بیش از پیش والدین را تسلیم خود نمایند. سنین مدرسه دوران مناسبی است که درآن کودکان تا حدودی  تعدیل شوند و دریابند که با لوسی و ننری نمی توان به هدف خود رسید زیرا کودکان همسن و سال حاضر نیستند تسلیم خواسته ها و توقعات آنان باشند. ولی باز هم ممکن است نادانی و غفلت برخی از والدین و مربیان جلوی اجرای این نقشه طبیعی را بگیرد. مادرانی که در سنین مدرسه از رفتار کودک جانبداری می کنند و در برابر تکلیف و درس و مشق کودکان حق را به کودک می دهند و معلم را در برابر او کوچک می کنند، مادرانی که از دیدن گریه و شکایت کودکان سعی دارند همچنان به حمایت افراطی او بپردازند درحقیقت آخرین شانس اصلاح طفل را از دست می دهند. به هنگامی که لوسی و ننری کودک در سنین مدرسه جا افتاد و او بتواند بقبولاند که راه و رسم او درست است دیگر کسی جلودارش نخواهد بود. فرجام حیات این کودکان مخصوصا در سنین نوجوانی و بلوغ همراه است با سلطه طلبی، اعمال غرض و نظر، طغیان و عصیان و در صورت مقاومت تلخ  کردن زندگی به کام والدین و مربیان.

ماهیت و منشاء آن

ماهیت لوسی و ننری وابستگی شدید به مادر یا دیگران و توقف در مرحله کودکی است. کودک لوس می خواهد نشان دهد که توانائی و حال انجام کاری را ندارد و به اتکای مادر آن کار را انجام خواهد داد. به همین نظر عده ای از روانکاوان آن را نشأت گرفته از عقده حقارت می دانند. البته جنبه عصبی و شخصیت دلواپس او سبب می شود که او بیش از حد به طفل محبت روا داشته و مداخلات خود را در کار فرزندان به حداقل برسانند. در این فکر آنها معتقدند عدم برآورده ساختن همه نیازهای کودکان و یا تأخیر در رفع نیاز آنها سبب توقف در رشد شده و اگر دست آنان را در همه امور باز بگذاریم رشدشان طبیعی خواهد بود. همچنین برخی از مادران تصور می کنند که اگر طفل را به حد افراطآمیز مورد محبت قرار ندهند عقده ای خواهند شد و این خود زمینه ساز لوسی و نازپروردگی است. همچنین سعی دارند که کودک را کاملا وابسته نگهداشته، در اطاق مسدود نگهداریش کنند، حاجات او را برآورده کرده و نگذارند هیچ نیازی از او به هدر رود و یا برآورده نشود و این خود علت آن حالت است. اما اینکه چرا طفل تن به ناز پروردگی و لوسی می دهد پاسخ روشن است. همه کودکان خواستار راحتی و احساس لذت ناشی از نوازشند. اگر همه آنچه را که در نظر دارند برآورده شود برای کمال لذت و سرور است. ضمن اینکه برتری آنان هم در سایه آن محفوظ مانده و راحت و آزاد زندگی می کنند. روانکاوان لوسی و ننری را از سری اختلالات بحساب آورده و می گویند احساس خصومت درونی نسبت به طفل سبب می شود که برخی از اینان با حمایت و محبت بسیار کفاره گناه را پس دهند و فرجام شان به نابسامانی در زندگی خصوصی و اجتماعی بکشد.

تیپ آنها

اینکه کودکان لوس و ننر از چه تیپ و سنخی هستند نظرات بسیاری در این زمینه قابل عرضه است. این مساله از دو دید قابل بررسی است: یکی از دید والدین او و دیگر از دید کودک.

1-  از دید والدین: اغلب کودکان لوس از خانواده هائی هستند که:

- والدین شان تا حال بچه دار نمی شده اند و حال هم احساس دارند که نکند بچه دار نشوند

- آنها که کثرت مرگ و میر فرزندان آنها را به وحشت انداخته و نگرانشان کرده است.

- آنهائی که می خواهند ثابت کنند شایستگی تربیت فرزندان مودب و یا مبادی آداب را دارند.

- آنها که از فوت و فن تربیت خبر ندارند و می خواهند به فرزندان خدمتی کنند.

- مادرانی که عمری بدبخت بوده اند و محبت نچشیده اند و اینک جبران و تلافی آن محرومیت را می کنند.

- آنها که دچار کمروئی هستند و شرم دارند که فرزندشان گریه کند و یا تحمل شنیدن گریه را ندارند.

- آنها که اختلال عصبی دارند و بر اثر این اختلال آسایش خود را فدا می کنند.

- آنها که در خردسالی از والدین خود رنجشی داشته و هنوز آن را به یاد دارند و می خواهند فرزندشان رنجشی نداشته باشد.

- آنها که با همسر اختلافی دارند و از او مأیوسند و همه محبت خود را در کودک خلاصه  می کنند.

- آنها که اطمینان دارند دیگر بچه دار نخواهند شد و یا فرزندی یک دانه دارند.

2- از دید کودک: و سوال این است که چه تیپی از کودکان لوس و ننر بار می آیند؟ پاسخ این است:

- آنهائی که تلقین پذیری شدید دارند

- آنهائی که ضعیف، فاقد اراده و تربیت نیافته اند.

- آنهائی که دوران خردسالی را کاملا در کنار مادر گذرانده و از تماس اجتماعی محروم و یا ممنوع  بوده اند.

- آنهائی که دائما بیمار بوده و عمر خود را در بستر گذرانده و نق نقوبار آمده اند.

- کودکانی که از تربیت والدین فقط ناز و نوازش و محبتشان را دیده اند.

- آنهائی که در خانواده های مرفه، یک دانه، و مورد امید بوده اند.

- آنهائی که در سر پیری اجداد شمع محفل شان بوده و بازارشا ن را گرم داشته اند.


منابع :

  1. دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 186تا 194

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402233