مقایسه اصل کرامت انسانی در اعلامیه حقوق بشر اسلام با غرب

در ماده ششم، اعلامیه حقوق بشر اسلامی آمده است:

الف- کرامت، حقی است که برای همه انسان ها تضمین شده است. همه افراد بشر اعضای یک خانواده اند و بندگیِ خدا و فرزند بودن همه برای آدم علیه السلام، آنان را با یکدیگر متحد ساخته است. همه مردم در کرامت ذاتی، که خداوند سبحان به همه آنان عطا فرموده، و نیز در اصل تکلیف و مسئولیت فطری، با یکدیگر مساوی اند، بدون تفکیک از جهت نژاد، زبان، اقلیم، تابعیت و یا اعتقاد دینی که از هوی ها و بدعت های بی اساس ناشی نشده باشد، مگر کسی که این کرامت را از روی اختیار و به سبب ارتکاب جنایت یا خیانت یا اشاعه فساد از خویشتن سلب نماید و نیز کسی که به خدا شرک بورزد و یا او را انکار کند، زیرا کسی که بدیهی ترین و کامل ترین موجود را – که ملاک همه ارزش ها به او مستند است و همه آغاز و انجام هستی به اختیار اوست- مورد انکار یا تردید قرار بدهد، خائن به خویشتن است و در صورتی که شخصیت او دارای تأثیر در جامعه باشد، به دیگر مردم جامعه نیز خیانت نموده است. در نتیجه، کسی که به خود و جامعه انسانی خیانت می کند، کرامت را با «اختیار» از خویشتن سلب می نماید، مگر این که از نظر فکری و وجدانی به استضعاف کشیده باشد. هم چنین، همه مردم در کرامت انسانی مساوی اند، بدون این که از نظر گرایش های سیاسی با وضع اجتماعی و غیر این موضوعات که به عنوان آرمان و هدف گیری برای مردم تلقی می شوند، تفکیک گردند.

ب- منتفی شدن حق کرامت انسانی از یک انسان به سبب امور فوق، موجب منتفی شدنِ حقِ حیاتِ او نمی شود، مادامی که شرع اسلامی کیفر او را اجرا نکرده باشد؛ همان گونه که پیش از اجرای قصاص درباره کسی که مرتکب قتل نفی محترمه با تعمّد شده باشد، اگرچه قاتل کرامت ذاتی را از خود سلب نموده- زیرا با ارتکاب چنین قتلی، انسانی را از با اهمیت ترین حقوق خود که عبارت است از حق حیات، محروم کرده- با این حال، حقِ حیات قاتل، تا پیش از اجرای کیفر محفوظ است و نباید از غذا و مسکن و پوشاک و معالجه محروم شود.

ج- همه مردم به منزله اعضای خانواده خداوندی هستند و محبوب ترین آنان نزد خداوند، سودمندترین آنان نسبت به اعضای خداوندی است، و قطعی است هیچکس بر دیگری برتری ندارد، مگر به وسیله تقوا که همان کرامت اکتسابی ارزشی است و تمامی ارزش های عالیِ انسانی به آن مربوط است. هم چنین، عقاید صحیح و اعمال نیکو در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خویشتن، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با هستی، و ارتباط انسان با همنوعان خود) است که ضامن رشد و کمال این کرامت ارزشی در مسیر حیات معقولِ اوست.

د- هر انسانی حق دارد در محیطی پاک از مفاسد و بیماری های اخلاقی زندگی کند تا  بتواند ذات خود را از جهت بعُد معنوی بسازد و برکت و جامعه فرض است که برای  ایفای این حق و اجرای آن اقدام نمایند.

حقوق بشر غرب

مقدمه: از آن جا که شناسایی حیثیتِ ذاتیِ کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق  ِ یکسان و انتقال ناپذیرِی آنان، اساسِ آزادی و عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد، از آن جا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر، منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است، از آن جا که مردم ملل متحد، ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن، مجدداً در منشور اعلام کرده اند....

ماده یکم

تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند...

ماده پنجم

احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا برخلاف انسانیت و شئون بشری، یا موهن باشد.

ماده دوازدهم

احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار بگیرد.

ماده بیست و پنجم

هرکس حق دارد سطح زندگی و سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک و مسکن و مراقبت های طبی و خدماتِ لازمِ اجتماعی تأمین کند، و هم چنین حق دارد در مواقع بیکاری، بیماری، نقص اعضاء، بیوه گی، پیری یا در تمام موارد دیگر، که عللی خارج از اراده انسان و وسایل امرار معاش از دست رفته باشد، از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود.

مشترکات

1- تضمین کرامت ذاتی برای همه انسان ها.

2- هیچ انسانی را نمی توان بدون علت مجوّز تحقیر نمود.

3- کرامتِ ذاتیِ انسان ها موجب آن شده است که آنان حقوق و تکالیف خاصی را در ایفای این حق دارا بوده باشند.

4- هیچ گرایش سیاسی یا وضع اجتماعی و یا هر موقعیت دیگر، مادامی که موجب سلب شرافت و حیثیت انسانی نشده باشد، در داشتن حق کرامت ذاتی خللی نمی رساند.

5- هر نوع شکنجه یا آزار، یا هر آن چه که موجب اهانت بر شئون انسانی محسوب گردد، ممنوع است.

6- شرافت و اسم و رسم هیچ کسی نباید مورد اهانت و حمله قرار بگیرد.

7- هر انسانی حق آن سطح از زندگی را دارد که سلامتی  و نیازهای خود و خانواده اش را از همه جهات زندگی تأمین نماید، و هر انسانی در تمامی شئون زندگی باید طوری تأمین شود که با آبرومندی کامل زندگی کند.

تفاوت ها

1- یکی از اساسی ترین تفاوت های دو نظام حقوق بشر؛ اسلام و غرب، تفکیک کرامت ذاتی از کرامتِ اکتسابی ارزشی است. توضیح این که: حقوق بشر از دیدگاه غرب، موضوع کرامت و حیثیت و آبرو و شرافت و امثال این اصطلاحات را در مواد و مقدمات خود به کار می برد، ولی تفاوتی میان این دو نوع کرامت (کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی ارزشی) نمی گذارد. به نظر می رسد، این بی اعتنایی و بی توجهی به کرامت ارزشی، به تنهایی می تواند یکی از عوامل بسیار مهم رکود انسان ها و محرومیّت آنان از تکامل اخلاقی و روحی باشد. کرامت اکتسابی ارزشی عبارت است از: حیثیت والای انسانی که از مراعاتِ حقوقِ خویشتن و دیگران و انجام تکالیف و وظایف - نه با نظر و استناد به هدف های مادیِ شخصی- بلکه مستند به احساسِ عمیقِ وجدان انسانی که خداوند متعال به عنوان بزرگ ترین عامل ترقی و تکامل در نهاد انسان ها به ودیعت نهاده، سرچشمه می گیرد. در اسلام هر نوع کرامت با کمال صراحت در آیات قرآنی بیان شده است. آیه مربوط به کرامت ذاتی عبارت است از آیه 70 سوره اسراء (ولقد کرّمنا....). این آیه در خصوص مورد عنایت قرار گرفتن انسانها از طرف خدا برای برخورداری از کرامت، تفاوتی نگذاشته، و مسلّم است که این کرامت ذاتی، اگرچه موجب به وجود آمدن حقوق و تکالیف خاصی برای انسان ها در مقابل یکدیگر است، ولی با نظر به دلایل علمی و اخلاقیِ ویژه نیز از دیدگاه ادیان الهی. نمی تواند به تنهایی دلیل کمال و شرافتِ ارزشیِ انسان باشد، بلکه برای به دست آوردن کرامت ارزشی، کوشش و تلاش مستمر در تصفیه درون و انجام تکالیفی که در دو قلمرو فردی و اجتماعی متوجه انسان می گردد، ضرورت دارد.

2- علت کرامت ذاتی برای همه انسان ها، با نظرِ به اختلافِ شدیدِ نظریات فلسفی درباره انسان که دانشگاه های دنیا هنوز از عهده برطرف کردن برنیامده اند. - یعنی از دیدگاه دانشگاهی، هنوز تواناییِ اثباتِ شرف و حیثیت برای همه انسان ها به وجود نیامده و لِوِیاتان توماس هابز هم به عنوان زیربنای شناخت و ارزشیابیِ انسان ها از دانشگاه های دنیا رخت برنبسته است- کاملاً بی اساس است و نمی توان برای کرامت ذاتی از دیدگاه علوم حرفه ایِ امروزه دانشگاهی – البته با تعریف بی پایه ای که در حال حاضر برای علم در نظر گرفته می شود- اساس و مبنایی صحیح مطرح ساخت، در صورتی که از دیدگاه اسلام، این کرامت ذاتی، عنایت خداوندی درباره بندگانش است.

3- در مواردی که یک انسان به جهت ارتکاب خیانت و یا جنایت و دیگر تبهکاری هایی که ارزشِ انسانیتِ انسان را متزلزل و یا به کلی ساقط می کند، حق کرامت از او سلب می شود، ولی در عین حال، حق حیات چنین انسانی محفوظ می ماند؛ یعنی همه شئونِ حیاتیِ چنین شخصی که مسلوب الکرامه شده، باید مراعات شود.

4- برای اثبات این که همه افراد بشر اعضای یک خانواده اند، در حقوق بشر از دیدگاه غرب دلیل محکمی دیده نمی شود. بنابراین، با نظر به مسأله ای که در بالا متذکر شدیم ( ناتوانی دیدگاه های دانشگاهیِ مغرب زمین از اثباتِ حیثیت و شرفِ ذاتی برای انسان ها)، قضیه مزبور یک ادعای محض بوده و خالی از دلیل است که برای انسانی که می خواهد در زندگی خود فقط با منطق حرکت کند، قابل اثبات نیست و در نتیجه، نمی تواند از اعتبار علمی و جدّی برخوردار باشد. در صورتی که منابع اسلامی، به جهت ارتباطِ بسیار عالیِ انسان ها با خداوند متعال، آنان را به عنوان «خانواده خداوندی» معروف نموده است: «اَلخَلقُ کُلَّهُم عِیالُ اللهِ وَ اَ حَبُّهُم اَنفَعُهُم لَهُم»، «همه مردم خانواده خداوندی اند و محبوب ترین آنان نزد خداوند، سودمندترین آنان نسبت به اعضای خانواده خداوندی هستند».

5- در حقوق بشر در دیدگاه اسلام، حق زیستنِ انسان ها در یک محیط پاک از مفاسد اخلاقی، یک حقیقت مسلّم است، درصورتی که چنین حقّی در حقوق  بشر از دیدگاه غرب مشاهده نمی شود. آن چه که در مواد حقوق بشر دیده می شود، این است که: در دو مورد، کلماتی بکار رفته که امکان دارد قابل تطبیق به وجود حقّی به عنوان حقّی حقِ «گردیدن اخلاقی» برای بشریت بوده چنین منظور شود:

مورد یکم- در بند دوّم مادّه بیست و ششم چنین آمده است: «آموزش و پرورش باید طوری هدایت شود که شخصیت انسانی ِ هرکس را به حدّ اکملِ رشد برساند و احترام حقوق و آزادی بشر را تقویت کند....».

مورد دوم- در ماده بیست و نهم چنین آمده است: «هرکس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود، تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون، منحصراً به منظور تأمین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای رعایت مقتضیاتِ صحیح ِ اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است». نیز این که در بند دومِ ماده بیست وششم می گوید: « .....شخصیت ِ انسانیِ هرکس را به حد ّ اکملِ رشد برساند.».

با توجه به جریان علوم انسانی در دانشگاه های امروز دنیا- چنان که در شماره 4 گفتیم – منظور از «حدّ اکملِ رشد»، نمی تواند کمال رشد اخلاقی باشد، زیرا شما وقتی به کتاب ها و تدریس های رسمی ِ دانشگاه های دنیا می نگرید، می بینید اخلاق را معمولاً مجموعه ای از اعمال و عقایدِ ساخته شده اجتماعِ هر قوم و جامعه معرفی می کنند و اصالتی برایش قاتل نیستند، و اگر هم اصالتی برای آن در نظر بگیرند، با اصول و مبانی که درباره علوم انسانی و ارزش های  انسانی دارند، نمی توانند اصالتِ یاد شده را اثبات نمایند. علاوه بر آن، با نظر به فرهنگ لذت گرایی افراطی و سودپرستی – که امروزه در مغرب زمین و پیروان خودباخته آن سرزمین حاکمیت دارد- اصطلاحِ «حدّ اکملِ رشد» معنایی جز اجتماع ِ همه استعدادها و شرایط زندگیِ طبیعیِ محض – نه آن حیات معقولی که همه انبیاء و حکما و اخلاقیون و عرفای راستین آن را برای بشر ترسیم کرده اند- نمی تواند داشته باشد!

اما در خصوص مسأله دوم ( بند دوم ماده بیست و نهم)، باید گفت: اگر قید ِ «در شرایط یک جامعه دموکراتیک»، وجود نمی داشت، ممکن بود گفته شود: مقصود از اصطلاح «رعایت مقتضیاتِ صحیح اخلاقی»، اشاره و بلکه تصریح به ترویج اخلاق و بهره ور ساختن انسان ها از اخلق والای انسانی است. اما اصطلاح مذکور، مسأله را در یک ابهام شدید فرو می بَرَد، زیرا مقتضیات صحیح اخلاقی ِ جامعه دموکراتیک، مناسب خود همان جامعه است که ما امروزه در جوامع مغرب زمین می بینیم که اخلاق به معنای حقیقیِ آن فاقد هر نوع مفهومی است بلکه  آن چه امروزه در آن جا رواج کامل دارد، موضوعِ عدمِ مزاحمتِ انسان ها و عدم اخلال در زندگی یکدیگر است که اگر کاملاً مراعات شود، زنبور عسل و موریانه ها را به یاد می آورد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 241تا 247

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402358