خطاهای حضرت یوسف (ع) و رابطه مسأله عصمت انبیاء از گناه در کلام قرآن

تعبیرات مختلفی در آیات قرآن مجید است که گاهی گمان می شود این تعبیرات دلیل بر این است که گاهی گناه و خطا از پیامبران صادر شده است. یکی از آیاتی که در این زمینه مطرح شده است، آیات مربوط به حضرت یوسف(ع) است. در مورد یوسف نیز به بعضی از آیات برخورد می کنیم که شاید موجب این توهم گردد که با مقام عصمت یوسف سازگار نیست. از جمله در آیه 24 سوره یوسف می خوانیم: «آن زن (همسر عزیز مصر) قصد او را کرد، و او – نیز اگر برهان پروردگارش را نمی دید- قصد وی را می نمود، اینچنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم، چرا که او از بندگان مخلص ما بود»، (ولقد همت به وهم بها لولا ان رای برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین). در ابتدا چنین تصور می شود که آیه یوسف را در قصد گناه با زلیخا شریک می کند و این با مقام عصمت نمی سازد، زیرا معصوم حتی قصد گناه هم نمی کند.

پاسخ

در حالی که کمی تأمل در متن آیه برای رفع این اشتباه کافی است زیرا قرآن می گوید اگر برهان پروردگارش را نمی دید قصد گناه می کرد، مفهوم این سخن دقیقا این است که او قصد گناه نکرد زیرا برهان پروردگارش را مشاهده کرد. منظور از این برهان چیست؟ (با توجه به اینکه برهان به معنی هرگونه دلیل محکم و قوی است که موجب روشن شدن حقیقت شود از ماده «بره» به معنی سفید شدن است). مفسران در اینجا احتمالات متعددی داده اند، ولی از همه بهتر این است که گفته شود منظور از برهان پروردگار همان آگاهی او به اسماء و صفات خدا، و علم و قدرت و سمیع و بصیر بودن او بوده است. یا به تعبیر دیگر منظور امدادهای الهی و تأییدهای ربانی است که در لحظات خطرناک و سرنوشت ساز به یاری بندگان مومن و با تقوی می شتابد، و آنها را در برابر عوامل شیطانی و وساوس نفسانی نیرو می بخشد و تقویت می کند. شاهد این سخن جمله های آخر آیه است که می فرماید: اینچنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم، چرا که او از بندگان مخلص ما بود. از این سخن معلوم می شود که بندگان خالص و مخلص در این لحظات حساس مشمول الطاف خاصه و عنایات الهی می شوند، و این در واقع پاداشی است برای ایمان خالص و اعمال پاکشان. در اینجا بعضی از بیخبران خرافاتی را بنام روایات نقل کرده اند که چیزی جز اسرائیلیات نیست، و یوسف را طبق این خرافات تا لبه پرتگاه اقدام به آن عمل زشت پیش برده اند که جبرئیل با زدن بر سینه او را از این کار بازداشت! و یا مشاهده شبح پدرش یعقوب در حالی که دست خود را می گزید مانع از این کار شد! اینها سخنانی است واهی که هیچ ربطی با قرآن ندارد و خرافاتی است که لایق پاسخ گوئی نیست، و ذیل آیه که او را از بندگان مخلص می شمرد بر طبق آیات قرآن که شیطان راهی به بندگان مخلص ندارد، بهترین دلیل بر بطلان اینگونه احتمالات زشت است.

دومین موردی که درباره یوسف و مقام عصمت او مطرح کرده اند این است که طبق آیه 70 سوره یوسف هنگامی که بارهای برادرانش را بست پیمانه مخصوص را در بار برادرش گذارد سپس کسی صدا زد که ای اهل قافله شما سارق هستید (فلما جهزهم بجهازهم جعل السفایه فی رحل اخیه ثم اذن موذن ایتها العیر انکم لسارقون). آیا جایز است انسان کاری کند که شخص بی گناهی به خصوص برادرش را متهم سازد؟ و شخصی که چنین نسبتی (نسبت سرقت) به برادران یوسف داد آیا ممکن است بدون آگاهی و اطلاع او باشد؟ چرا پیامبر معصوم راضی شد چنین نسبتی به افراد بی گناهی بدهند؟! و گاه اشکال را وسیعتر و گسترده تر می کنند و می گویند: اصولا چرا یوسف به سرعت پرده از روی ماجرای خویش  برنداشت تا برادران خبر حیات او و قدرت و عظمتش را زودتر به پدرش برسانند و آن پیرمرد غمدیده از رنج فراق که او را سخت آزرده ساخته بود راحت شود. آیا چنین رفتاری با آن پدر پیر سزاوار بود؟! اضافه بر این مگر کیفر سرقت در آن زمان چه بوده که برادر یوسف را به اتهام سرقت به عنوان «برده» نگهداری کنند؟ آیا این حکم الهی بوده، و یا سنت خرافی مردم مصر؟ اگر سنت مردم مصر بوده چرا یوسف اجازه داد این حکم ظالمانه را در مورد برادرش اجرا کنند؟

پاسخ:

جواب این سوالات را می توان از لابلای آیات سوره یوسف، و قرائن دیگر، به روشنی دریافت زیرا اولا این کار ظاهرا با توافق خود «بنیامین» (برادر کوچک یوسف) انجام گرفته است، زیرا آیات این سوره کاملا گواهی می دهد که یوسف خود را قبلا به او معرفی کرد، و او می دانست که این نقشه برای نگهداشتن او چیده شده است و به این امر راضی بود.

ثانیا گوینده این سخن (انکم لسارقون)، «شما سارق هستید» معلوم نیست چه کسی بوده؟ همین اندازه می دانیم یکی از کارگزاران یوسف بوده است، آنها وقتی که پیمانه مخصوص را داخل بار یکی از برادرن یوسف یافتند یقین پیدا کردند سرقت از ناحیه او صورت گفته، و معمول است اگر کاری در میان گروهی که با هم هستند انجام شود همه را مخاطب می سازند و می گویند شما این کار را کردید. به هرحال این سخن و این تشخیص مربوط به کارگزاران یوسف بوده و ارتباطی به خود او ندارد، تنها کاری که او انجام داد همان گذاشتن پیمانه در بار برادرش بود، و نتیجه آن همن اتهامی بود که مایه نجات و آسایش و آرامش آن برادر می شد، و او به این مسأله رضی بود.

ثالثا مجموع این برنامه چه در مورد برادران، و چه در مورد پدر، تکمیل برنامه آزمایش الهی نسبت به آنها بود، و به تعبیر دیگر یوسف طبق فرمان الهی که از طریق وحی دریافته بود سبب شد که مقاومت یعقوب در برابر از دست دادن فرزند دومش که کاملا مورد علاقه اش بود آزموده شود، و از این طریق حلقه تکامل و پاداش عظیم و ثواب او تکمیل شود، همچنین برادران در این ماجرا نیز بار دیگر در بوته آزمایش قرار گیرند که آیا حاضرند پیمانی را که با پدر بسته بودند در مورد تنها نگذاردن «بنیامین» عملی سازند؟ و از سوی دیگر معلوم شود چه کسانی این سخن را می گویند که «اگر این برادر دزدی کرده برادر دیگری نیز قبلا دزدی کرده است» (منظورشان یوسف بود). خلاصه اینکه مجموعه داستان یوسف مملو است از صحنه های امتحان و آزمایش، چه در مورد یوسف، چه در مورد پدرش، و چه در مورد برادرانش و در آیه زیر اشاراتی به این موضوع دیده می شود: «کذلک کذنا لیوسف ماکان لیاخذ اخاه فی دین الملک الا ان یشاء  الله نرفع درجات  من نشاء»، «اینگونه راه چاه به یوسف یاد دادیم، و هرگز نمی توانست برادرش را مطابق آئین پادشاه مصر بگیرد، مگر آنکه خدا بخواهد، و ما درجات هرکس را بخواهیم بالا می بریم» (یوسف/ 76). ضمنا از این تعبیر جواب آخرین سوال نیز روشن شد که عمل به برنامه «برده گیری سارق» در این مورد به خصوص یک دستور الهی به یوسف (برای تکمیل امتحان مزبور) بوده است (دقت کنید)، به این ترتیب هیچگونه اشکالی از نظر مقام عصمت متوجه این پیامبر بزرگ نمی شود.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – صفحه 103 و صفحه 118 تا 122

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402522