نگاهی بر نقد عبدالوهاب بر هنر و تصوف

از سرسخت ترین دشمنان با بت پرستی می توان به متفکران نوحنبلی و به ویژه محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد، متفکر فرهنگی و سیاسی ای که برای برپایی آنچه امروز عربستان سعودی نام دارد بسیار تلاش کرد. او معتقد بود که بین شرک و کفر رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد. از دید او،  مسیحیان و یهودیان گرچه اهل کتابند، کافرند، زیرا پیامبر بین آنها و مسلمانان به روشنی تمایز گذاشته است. در نگاه او، بخش بسیار کوچکی از دیدگاه های اهل کتاب درباره ی خداوند البته درست است، اما این موضوع آنها را از آتش جهنم نمی رهاند. او این ادعای مسیحیان را که می گویند نیایش آن ها به درگاه شمایل ها و مجسمه ها به معنای پرستش آنها نیست بلکه شفیع قرار دادنشان نزد خداوند است مردود می داند. او اشاره می کند که پیامبر بین گروه های مختلف مشرکان تمایز نگذاشته و گروهی را بر گروهی دیگر برتری نداده است. او مشرکان جدید را نیز به تندی نقد می کند، که از دید او کسانی اند که خود را مسلمان می خوانند اما به واقع از غیر خدا استمداد می جویند و ماسوی الله را در اداره امور عالم موثر می دانند. به راحتی می شود دید که این بینش به ضدیت با علم و تجدد منتهی می شود، اما ما در اینجا صرفا به پیامدهای این بینش در عرصه ی هنر می پردازیم. هر رویکردی که فقط یک معنا برای واقعیت قائل باشد، آن هم معنایی که برای رستگاری ما بسیار مهم است، طبیعتا هر نوع فعالیتی را که با این طریقه ی رستگاری همخوان نباشد طرد می کند. عبدالوهاب با استناد به متون فقهی استدلال می کند که بت پرستی فقط به پرستش سنگ و چوب نیست، بلکه معنایی بسیار خفی تر و مخرب تر دارد. وقتی تصویری را بر دیوار نصب کنیم به معنای آن نیست که آن تصویر را می پرستیم، اما ممکن است به معنای آن باشد که برای  آن تصویر اهمیت قائلیم و آن تصویر تصورات نابجایی را به ما تلقین می کند. حتی تصویری که موضوعی اسلامی دارد ممکن است تصورات باطلی را به ما القا کند. ممکن است سرو شکل آدم های نقاشی یا زیبایی صحنه پردازی یا شکوه رنگ ها را بشتاییم. این ها نه تنها ما را به سوی خدا متوجه نمی کند، بلکه حتی توجهمان را از او منحرف و به غیر او معطوف می کند. اما آیا نمی توان، چنان که بسیاری از مسیحیان استدلال می کنند، از این تصویرها برای نزدیکی بیشتر به خداوند استفاده کرد؟ عبدالوهاب می گوید نه، چون این کار  بسیار خطرناک و مانند بازی  با آتش است. حتی اگر نیت آغازین بکارگیری تصاویری  خیر باشد و اصول یکتاپرستی را خدشه دار نکند، خود این عمل به فساد فرد و در نتیجه فساد جامعه منجر خواهد شد. این مسئله مانند رابطه ی میان مصرف مواد مخدر «سبک» و مصرف مواد مخدر «سنگین» است که برخی معتقدند اولی مضر نیست و ما را به مصرف دومی نمی کشاند، اما دیگران معتقدند چیزی به نام مواد مخدر بی ضرر وجود ندارد و مصرف هرگونه مواد مخدر ما را به سوی مصرف مواد مخدر خطرناکتر سوق می دهد. مخالفت عبدالوهاب با بت پرستی بر چنین مبنایی استوار است؛ او می گوید هرچه بت پرستی خفی تر باشد خطرناکتر است (برای جزییات بیشتر درباره ی زمینه ی تاریخی و کلامی عقاید عبدالوهاب به تحلیل هاوکینگ رجوع کنید). هنر ممکن است موجب انحراف و تشویش اذهان و تضعیف مراجع شود. هنر به واقع گونه ای از بت پرستی است، بدین معنا که ممکن است موضوعات و حتی تصویرهایی را در چشم ما مهم جلوه دهد که اصلا ربطی به اسلام ندارند. اتفاقا اگر با اسلام مرتبط باشند، خطرناکتر هم خواهند بود، زیرا ممکن است این تصور را  ایجاد کنند که مسلمانان مجازند وقت خود را به اشکال مختلف هنری اختصاص دهند، و این سم آرام آرام وارد تارو پود نظام می شود. آنگاه مسلمانان هنر را وسیله ی فهم و تفسیر دین خود قرار می دهند و به جای تمرکز بر موضوعات اصلی دین خود، با مسائل هنری و زیباشناختی درگیر می شوند و از تکلیف اصلی شان، که عبارات است از انجام صحیح واجبات دینی، بازمی مانند. یادآوری این نکته مهم است که عبدالوهاب با کل هنر مخالفت می ورزد، اما بیشترین ضدیتش با هنر اسلامی است، زیرا از دید او هنر اسلامی حرام را نزد مسلمانان حلال جلوه می دهد.

صوفی و می

تصوف نیز آماج نقدهای عبدالوهاب است. تصوف طبق ادعای خود معرف جنبه ی باطنی و پنهان اسلام است و مطابق آموزه های آن، سالکان راه طریقت برای رسیدن به خداوند به راهنمای یک شیخ یا پیر نیازمندند. یکی از نمادهای اصلی تصوف شراب است، که نماد مستی  مادی حاصل از نوشیدن شراب واقعی. عشق به خدا همچون مستی است، زیرا در چنین حالی حواس معمول فرد به هم می ریزد و گویی از جهان خاک به عالم افلاک سیر کرده است. شراب نماد سیر از این جهان به جهان دیگر است و راهنمای معنوی این سفر هم ساقی است. موسیقی و شعر روش های مهمی است که سالک راه حقیقت را به آن حالی که باید می رسانند. تصوف بر حال و هوا و جا و مکان مناسب نیز تأکید بسیار دارد. صوفیان اغلب در خانه ی همدیگر، خانقاه ها، مزار اولیا یا باغ و بوستان گرد می آیند و مخالفان چنین اجتماعاتی غالبا مدعی اند که این گردهمایی ها به شرب خمر و مصرف مواد مخدر و اختلاط زن و مرد همراه است. مهمتر از همه شاید این نکته باشد که از دید مخالفان، در این قبیل تجمعات همواره زمینه ی بروز مفاسد گوناگون، نقض قوانین اسلام رسمی و بروز تفسیرهای سهل گیرانه از دین، که هر سمت وسویی ممکن  است پیدا کند، مهیاست. به هرحال، شعر و موسیقی ممکن است حالاتی را در شخص به وجود آورند که با اصول اسلامی همخوانی نداشته باشد. شعر و موسیقی عواطف را برمی انگیزند و ممکن است قوه تعقل را از کار بیندازند و در چنین شرایطی ممکن است اعمالی از شخص سر بزند یا اعتقاداتی در ذهن او شکل بگیرد که با دین مغایر باشد.


منابع :

  1. اولیور لیمن- مترجم: محمدرضا ابوالقاسمی – درآمدی بر زیبایی شناسی اسلامی – از صفحه 101 تا 104

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402565