بررسی خواندن اذان و قرآن در بحث موسیقی

برخی انواع موسیقی، از برخوانی و آواز ماهیتی دینی دارند. برای مثال، اذان مسلمانان گاه نوایی بسیار زیبا دارد. اذان جنبه ی کارکردی صرف ندارد یا دست کم لازم نیست داشته باشد. یکی از ویژگی های اذان تضاد است، به این معنا که موذن در هر بار تکرار یک جمله یا در ادای جملات مختلف از لحن موسیقایی متفاوتی استفاده می کند. آهنگ هر جمله بار اول معمولا کوتاه و ساده و با دامنه ی صوت محدود است، اما در تکرار ممکن است امتداد یابد و پیچیده تر شود و یک یا گاه چند پرده بالا رود. در مناسبت های خاص ممکن است دو موذن با هم و به صورت سوال و جواب اذان بگویند که حاصل کار اذانی است با زیبایی و پیچیدگی منحصر به فرد. در مسجد اموی دمشق، از فراز هر گلدسته موذنی با لحن خاص خود اذن می گوید و حال و هوای فوق العاده ای از این همآوایی خلق می شود. البته شاید برخی بگویند هدف اذان صرفا فرا خواندن مومنان به نماز است و شاخ و برگ دادن به آن پدیده ای را که باید ساده و بی پیرایه باشد به اثری زیباشناختی مبدل می کند. از سوی دیگر، خوب است اشاره کنیم که امروزه خود گلدسته ها هم با توجه به وجود بلندگو دیگر کارکرد ندارد، اما با این حال هنوز از آن ها استفاده می شود، زیرا زیبایی گلدسته ها نیز مثل صوت خوش موذن برای آن است که نمازگزاران را به سوی مسجد بکشاند. امام جماعت نیز پسندیده است که جملات نماز را با صوت خوش ادا کند، ضمن اینکه شیوه ی تلاوت خود قرآن ( موسوم به تجوید) نیز به حق عنوان علم گرفته است. تلاوت قرآن سبک های مختلف دارد و در هر بخشی از جهان اسلام یک سبک از بقیه رایج تر است. همین امر سبب می شود در مسابقات بین المللی قضاوت درباره ی مهارت قاریان دشوار شود، زیرا برخی شنوندگان سبک ساده را می پسندند و برخی دیگر سبک پرآرایه را. غالبا در این مسابقات استدلال های بسیار جالبی مطرح می شود. برخی می گویند کلمات قرآن را باید به ساده ترین و ناب ترین شیوه ی ممکن ادا کرد، زیرا هرچه باشد اینها کلمات خداست. طرفداران این رویکرد معتقدند خود کلمات به قدری درخشان و زیبایند که برای اجرای زیبای آن ها کافی است آن ها را واضح و روشن قرائت کنیم، چنان که برخی قاریان برجسته قرائت زیبای خود را نه ناشی از استعداد یا آموزش خود بلکه مرهون زیبایی خود کلام پروردگار می دانند. قاریان که خود را به هیچوجه مصداق آواز خوانی نمی دانند گفته می شود که قواعد قرائت قرآن در زمان خود پیامبر(ص) وضع گردیده و نحوه ی تلفظ، لحن و وقف ها مشخص شده است. اما در چارچوب همین قواعد هم جا برای نو آوری زیاد است و حتی می توان چیزی همچون مقام های موسیقی به وجود آورد، هرچند گستره ی این نوآوری ها به نسبت موسیقی غیر دینی بسیار محدودتر است. خود متن قاری را به رعایت برخی قواعد ملزم می کند و او باید غیر از پایان هر سوره در جاهای بخصوصی مکث کند، هرچند می تواند قرائتش را از هر جایی شروع کند در ادای صامت ها و مصوت ها همواره باید تکیه را درست رعایت کرد تا کلمات به وضوح و با توجه به ساختار معنایی کل جمله تلفظ شوند. اما برخی دیگر می گویند از آنجا که کلمات قرآن زیباست، زیبا هم باید تلفظ شود و البته بین این دیدگاه و دیدگاه قبلی دیدگاه های بینابینی بسیاری وجود دارد. این دیدگاه از همان قاعده ای پیروی می کند که مبنای تبدیل کلام مکتوب قرآن به اثری بسیار زیبا از طریق خوشنویسی و نقاشی است؛ رویه ای که در فرهنگ اسلامی  اهمیت بسزایی دارد. در این میان احتمالا عده ای معتقد بوده اند که متن قرآن چون به خودی خود زیباست، به زیباسازی بیشتر نیاز ندارد، هرچند که این مخالفت ها مانع از پرداختن هنرمندان به متن فارسی در آثار خود نشد و دلیلش هم مشخص است. اما عده ای هم استدلال هایی قوی در رد هرگونه تزیین متن قرآن اقامه می کردند. این استدلال ها به مباحئات مفصلی بازمی گشت که در عرصه ی ادبیات عرب بین طرفداران سادگی و طبیعی بودن از یک سو و کسانی که ذات ادبیات را تصنع و در نتیجه مستعد اغراق و پیچیدگی می دانستند از سوی دیگر در جریان بود.

تلاوت قرآن

در خود قرآن چندان درباره ی نحوه ی تلاوت آن سخنی گفته نمی شود، هر چند از خود عنوان «قرآن» که به معنای تلاوت است چنین برمی آید که باید برای این پرسش پاسخی گفت. در آیه ی چهارم سوره ی مزمل می خوانیم «رتل القران ترتیلا» (قرآن را شمرده و شیوا بخوان). این اصل همیشه در تلاوت قرآن مورد توجه بوده است، چنان که قرآن را با آهنگی  ثابت، آرام و موزون (و نه آهنگین)، و شیوا و رسا تلاوت می کنند. قرآن را باید شمرده خواند تا قاری و مستمع بتوانند چنان که شایسته ی چنین متنی است بر معنای یکایک کلمات و جملات تمرکز کنند. از همین روست که یکی از معیارهای مشخص سنجس مهارت قاری در علم تجوید میزان فهم پذیری و وضوح تلاوت او برای کسانی است که می خواهند بر کلمات تمرکزکنند.

درباره ی تلاوت قرآن احادیث فراوانی موجود است، اما بیشتر از آن ها از ثواب این عمل سخن می کویند تا کم وکیف آن. پیامبر(ص) تلاوت قرآن با صدای خوش را تشویق کرده، اما تلاوت آن را با نغماتی که مناسب اشعار عاشقانه و مجالس لهو ولعب است (غنا) جایز ندانسته است. بنابراین تلاوت شیوا و فصیح همیشه مورد تأکید بوده است، اما باید دانست که در سنت اسلامی قرآن هفت قرائت دارد (قرائات سبع یا قرائت های هفتگانه)و از قاری ماهر انتظار می رود که بر چندین قرائت مسلط باشد. باید تأکید کرد که شفاهی بودن قرآن اهمیت خاصی دارد و در نتیجه نحوه ی تلفظ کلمات آن بسیار مهم است. تلاوت قرآن صرف ادای کلمات آن نیست، زیرا تلاوت قرآن علاوه بر فکر شنونده، احساس او را نیز باید درگیر کند. حافظ قرآن بودن در حفظ کردن متن و از بر خواندن آن خلاصه نمی شود. برخی معتقدند خود کلمات قرآن برکت دارد و برای افزایش این برکت باید آن ها را با صدای بلند خواند. از این گذشته، تلاوت قرآن به یک معنا تکرار نزول آیات الهی بر پیامبر اسلام است، و بنابراین قاری به نوعی دارد از خداوند تقلید می کند. تلاوت قرآن اگر چه بنا نیست حالت موسیقایی داشته باشد، غالبا براساس اصل موسیقی اجرا می شود، چنانکه وقتیکه به تلاوت قاریان مختلف گوش می سپاریم، به راحتی می توانیم سبک های مختلف را تشخیص دهیم. به ویژه از نظر سرعت، تفاوت های فاحشی بین آن ها دیده می شود اما موضوع به سرعت ختم نمی شود. برخی قاریان در کار خود شور و حرارت و هنرنمایی زیادی به خرج می دهند. اما برخی معتقدند نباید با موضوعی چنین جدی معرکه راه انداخت. آنها می گویند وظیفه ی قاری تلاوت صحیح قرآن است، نه این که توجهات را به جای متن به خودش جلب کند. این شاید بزرگترین ایرادی باشد که به استفاده ی بیش از حد از عناصر موسیقایی در تلاوت قرآن می گیرند و می گویند این کار استفاده ی ابزاری از متن قرآن برای خلق زیبایی است، حال آن که تمرکز باید بر خود متن باشد، نه بر نحوه ی تلاوت آن.

استفاده از آیه های قرآن در آهنگ های غیر دینی و سیاسی نیز با همین دست ایرادات رو به روست. در سال1999 خواننده ی لبنانی، مارسل خلیفه، را به اتهام اهانت به اسلام پای میز محاکمه کشاندند. اتهام او استفاده از آیه ای از سوره ی یوسف در یک ترانه بود. در واقع متن ترانه یکی از اشعار محمود درویش، شاعر فلسطینی، بود («من یوسفم، پدر» ) که در آن به این آیه اشاره شده است: «در خواب یازده ستاره دیدم، و خورشید و ماه را دیدم که به من سجده می کنند» (یوسف/ 4). درویش در این شعر ظلم برداران یوسف به او را با ظلم رژیم صهیونیستی به فلسطینیان مقایسه می کند. خلیفه هم در پشتیبانی از جنبش فلسطینیان این شعر را به ترانه تبدیل کرده بود. او در دفاع از خود ادعا می کرد که در این کار خلق فقط قرآن می توانسته است واقعا منبع الهام او باشد. در مقابل، دادگاه او را به اهانت به مقدسات متهم می کرد. اتهام او این نبود که در قرآن دست برده یا سایر بخش های ترانه ایراد دارد. اتهام او این بود که بخشی از قرآن را در زمینه ای غیر دینی به کار گرفته است، یعنی آیه ی قرآن را به نت درآورده و به صورت نغمه و آزار خوانده است. بسیاری از مراجع دینی عقیده داشتند این کار دون شأن قرآن است و عامل آن باید مجازات شود. اما سرانجام با پا درمیانی مقامات سیاسی، دادگاه خلیفه را از این اتهام تبرئه کرد.

این رویارویی چشم انداز جالبی از دو نگاه موجود به رابطه ی موسیقی و قرآن پیش چشم می گشاید. برخی معتقدند متن زیبا با موسیقی زیبا کاملتر می شود، درحالی که برخی دیگر می گویند استفاده از موسیقی برای یک متن این معنا را به ذهن متبادر می کند که آن متن برای کامل شدن به نوعی مکمل نیاز دارد، و این موضوع در مورد قرآن به مثابه ی حمله ی مستقیم به مرجعیت دینی آن است و بنابراین به موسیقی درآوردن آن حرام است. شاید این دیدگاه مرتجعانه و متعصبانه به نظر بیاید. به هرحال، اگر کسی که به راستی و از صمیم قلب به خدا عشق می ورزد بخواهد برای جلوه گر کردن این عشق مهارت های موسیقایی اش را به کار گیرد و کتاب اصلی دینش را به قالب موسیقی بریزد، دیگر چه عمل دینی ای از این بهتر؟ مارسل خلیفه ادعا می کرد برای نوشتن آن ترانه از قرآن الهام گرفته است. عمل او از دیدگاه دینی ارزشمند است. می توان درک کرد که چرا پیامبر (ص) مایل نبوده است قرآن را با الحان رایج در میان اهل کتاب بخوانند، زیرا در آن مقطع تمایز اسلام از آن دو دین مهم بوده است. اما  امروز که این تمایز تثبیت شده، به نظر نمی رسد دلیل موجهی برای ممنوعیت استفاده از قرآن در آثار هنری وجود داشته باشد. به هرحال، اغلب آیات مکتوب قرآن به خط خوش هم بسیار زیبا و چشم نوازند، چنانکه گاه به نظر می رسد سبک پیچیده ی خوشنویسی خواندن آیات را ناممکن می کند. لااقل می توان گفت در بسیاری از زیباترین قرآن ها زیبایی بیش از خوانایی مد نظر بوده است. اگر استفاده از خط برای نمایش زیبایی کلمات مجاز است، چرا استفاده از موسیقی جایز نباشد؟ روشن نیست که تمایز میان خط و موسیقی در این جا بر چه مبنایی استوار است، اما آنچه از کل این بحث  برمی آید وجود نگرشی جالب توجه به خود هنر است. بر مبنای این نگرش، هنر در واقع حجابی است که ما را از حقیقت واقعی دور می کند. شاید از همین روست که قرآن موکدا خودش را از شعر متمایز می کند، هرچند که در عین حال از ما می خواهد کمالش را دلیل بر معجزه بودنش بدانیم، حال آن که بخشی از این کمال در زیبایی آن است. می توان فهمید که چرا کوشش برای خلق کتابی شبیه به قرآن ممنوع است، زیرا چنین کوششی بدان معناست که شخص خیال کرده است می تواند چنین کاری بکند و این یعنی قبول ندارد که قرآن معجزه ای یگانه و بی همتاست. اما این معلوم نمی کند که چرا وقتی می توان با ابزار هنر، در این مورد موسیقی، جوهر این کتاب را در قالبی ریخت که برای بیشترین تعداد ممکن افراد قابل فهم باشد، نباید این کار را کرد.


منابع :

  1. اولیور لیمن- مترجم: محمدرضا ابوالقاسمی – درآمدی بر زیبایی شناسی اسلامی – از صفحه 167 تا 172

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402572