در بحث علل مبهم بودن بعضی از آیات قرآن، ممکن است اشکالی به بعض اذهان را یابد و آن این که بگویند شما مبهم آمدن آیات ولایت را سبب صیانت قرآن از تحریف معرفی نمودید، در صورتی که خدا مستقیما در قرآن وعده ی حفظ کتاب خود را داده و صیانت آن را به عهده گرفته است که: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (فجر/9)، «به طور مسلم ما ذکر قرآن را فرو فرستاده ایم و محققا ما آن را نگه دارنده ایم.» بنابراین مصونیت قرآن بعد از ضمانت خداوند سبحان نیازی به ابهام آمیز بودن آیات ولایت نخواهد داشت. برای دفع این اشکال گفته می شود خداوند حکیم افعال خود را در عالم به وسیله ی اسباب و علل جاری می سازد، منتها گاه از طریق علل و اسباب عادی که طریق اکثری است تحقق می پذیرد، و گاه از مجاری غیبی و راه های غیرعادی که احیانا در موارد خاصه ای به اقتضای مصالح ویژه ای ضرورت می یابد، در جریان می افتد. بنابراین توقع اینکه خدا هرکاری را که به عهده گرفت و به خود نسبت داد به طور حتم باید آن را از مجاری غیبی و از راه های غیر عادی انجام دهد توقع بیجا و اساسا مخالف با سنت جاریه ی عالم طبع است (مگر در موارد استثنایی که براساس مصلحتی بنابر اعجاز و خرق عادت نهاده شده باشد) چه آن که جریان عادی عالم و نظام کون و آفرینش در جهان طبیعت براساس نسبیت اسباب و توسیط وسایط عادی و طبیعی استوار است. البته شکی نیست در این که تمام آثار و افعال موجودات جهان از خدا سرچشمه گرفته است اما در مجاری اسباب و علل به جریان افتاده و هر فعل و هر اثری به دنبال سبب و علت مخصوص به خود در مظهری از مظاهر خلق آشکار می گردد. بناراین ما مثلا به عذر این که خدا روزی هرجنبنده ای را به عهده گرفته و خود فرموده است: «و ما دابه فی الارض الا علی الله رزقها» (هود/6)، «هیچ جنبده ای نیست در زمین مگر این که رزق آن برخداست» نمی توانیم دست روی دست گذارده و گوشه ای بنشینیم و روزی خود را از مجاری غیبی بخواهیم یا به اتکاء این که «خالق کل شیء» (زمر/62) است و قادر بر آفریدن هرچیز است، بدون اقدام به ازدواج از طریق غیر عادی و غیب انتظار فرزنددار شدن داشته باشیم. خیر، او رازقیت و خالقیتش به همان سببی و مسببی است که خود در عالم به جریان انداخته است. تسلیم آن نظام شدن و خود را در مجرای علل و اسباب افکندن عین تسلیم خدا شدن است و خود را به دامن رزاقیت و خالقیت خدا افکندن. حال اگر وعده ی حفظ قرآن داده و صیانت آن کتاب مبین را بر عهده گرفته است لازمه اش این نیست که منحصرا نحوه ی حفظش نحوه ی خارق العاده و از مجاری غیبی باشد، بلکه ممکن است از راه های گوناگون (عادی و غیرعادی) موجبات حفظ و مصونیت قرآن را از خطر تحریف جنایتکاران میسر سازد و یکی از علل و اسباب عادی آن همان مبهم گذاردن آیات ولایت و تصریح ننمودن به اسم امامان علیهم السلام و گنجاندن آن آیات در خلال آیات احکام و قصص باشد، اگرچه او قادر است از طرفی که از درک ما پنهان است تحفظ وحی و کتاب خود را محقق گرداند. همچنان که باز یکی از علل و اسباب مهم حفظ و مصونیت قرآن از دستبرد شیطان صفتان درعالم طبع، مراقبت علمی و عملی ما مسلمانان است درباره ی این کتاب عزیز و امامت بسیار بزرگ الهی درمیان بشر.
آری بدون تردید ضمانت خدا نسبت به صیانت قرآن، رفع مسئولیت از ما مسلمانان در موضوع حفظ این ودیعه ی پروردگار از خیانت خائنان نمی نماید، بلکه ما پیروان قرآن نیز شدیدا موظفیم با تعهد جدی و گرایش صمیمی به قرآن از جهات گوناگون، تعلیما و تعلما، تلاوة و حفظا، بحثا و تفسیرا، ترویجا و تبلیغا، لسانا و قلما و مخصوصا با اخذ برنامه های عملی و ظاهر ساختن تعلیمات اخلاقی آن در مظاهر زندگی و مورد بحث و بررسی قرار دادن معارف توحیدی آن در میان نسل جوان، در حفظ و صیانت قرآن از اندراس و متروکیت آن در اجتماع خود و معرفی آن در دنیا بکوشیم و از خدای مهربان در این کار بزرگ استمداد جوییم که خود فرموده است: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم و ان الله لمع المحسنین» (عنکبوت/69)، «کسانی که در] حفظ دین[ ما بکوشند، به طور مسلم ما آنان را به راه های خود هدایتشان می کنیم و محققا خدا با نیکوکاران همراه است».
و اگر چنین کردیم و بدین طریق از اندراس و نابودی و متروکیت قرآن پیشگیری نمودیم، بدیهی است که این هم مصداقی از مصادیق «حفظ» موعود خداست که از طریق حفظ ما، در عالم تحقق پذیرفته است. آری قرآن در پناه خدا به وسایل گوناگون محفوظ است؛ اما محفوظیت قرآن در پناه خدا هیچگونه تضمینی نسبت به عدم محرومیت ما از برکات قرآن نخواهد داشت. ممکن است قرآن از طرق گوناگون در حفظ و صیانت خدا باشد (چنانکه هست) ولی مع ذلک ما بر اثر اهمال در وظیفه ی حفظ و تعهد قرآن (به سهم خود) تا آخر عمر از برکات حیاتبخش آن محروم مانده و محروم بمیریم «ذلک هو الخسران المبین».