مجموع ادواری که عمل انسان در دنیا و برزخ و محشر و نقطه ی نهایی سیرش که بهشت یا جهنم است می پیماید، در واقع همانند چهار فصل دوره ی سال است که برای بذر افشانی و محصول بردhری از مزارع دنیا در جریان است. همچنان که ما در این جهان گذرا، فصل پاییز و زمستان و بهار و تابستان داریم که به فصل پاییز، کشاورزان در میان خاک های بیابان بذر می افشانند و آبیاری می کنند و در فصل زمستان بذرها در دل خاک های پر شده از برف آرمیده اند و یک نوع حال تساوی و یکنواختی بر همه جا حکمفرماست و نقطه ای از نقطه ی دیگر ممتاز نیست؛ نه گلزار از شوره زار امتیاری دارد و نه تخم خار و گل از هم شناخته می شوند. اما فصل ربیع و بهاری که رسید تکان در تمام نقاط زمین پدیده آمده و جنبش و اهتزازی عجیب در دشت و دمن نمودار می گردد و محشری برپا می شود. بذرهای نهفته در دل خاک از هر طرف به شکل و گونه ای سرمی کشند و اسرار مکنونه ی در کمون خود را بارز می سازند. در آن هنگام می فهمیم عجب تفاوتی بین قطعات زمین بوده که الحال آشکار و عیان گردیده است، یکجا گلستان و جای دگر خارستان است. بذری به شکل بوته ای از گل خوشبو و لطیف بر لب جوی آب روان جلوه گری کرده است. بذر دگر به صورت علف و گیاهی تیره و نامطبوع از گوشه ی مرداب عفن سرکشیده است، درختی شاداب پر از شکوفه های رنگارنگ و زیبا، درختی خشک و خالی از هرگونه برگ و نوا. سپس به دنبال این فصل «نشور» و اهتزاز بهاری، فصل تابستان فرا می رسد. در این فصل است که بذر افشانان و دهقانان به بهره برداری از کشته های خود می پردازند و هرکس به تناسب هر بذری که کاشته است ثمرات گوناگون از زمین خویشتن به دست آورده و در منزل و مأوای خود به اعاشه و امرار و زندگی مشغول می گردد. همچنین در جهان «عمل» نیز چهار دور مخصوص به آن در جریان است:
1- دوران «بذرافشانی» که همین عمر موقت «دنیا» است و به منزله ی فصل پاییز است و ما هم مانند کشاورزان، بی هرگونه توقف به افشاندن بذر «عمل» مشغولیم از طاعات و معاصی تا همت عالی و دانی هرکدام از ما چه اقتضایی بنماید و در زمین جان و حیات خویش چه بذری بیفشانیم. «من کان یرید حرث الاخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نوته منها وما له فی الاخره من نصیب» (شوری/20)، «هرکس کشت آخرت را بخواهد، در کشت او می افزاییم و هرکس کشت دنیا را بخواهد، از آن به وی می دهیم، اما در آخرت بهره ای نخواهد داشت».
2-دوران «برزخی» که دوران «استتار» و «اختفاء» است و به منزله ی فصل زمستان است که گذشتگان از ما، بذرافشانی خود را به پایان رسانده و اکنون سربه سینه ی خاک کشیده و همچون بذرهای زمستانی زیر برف «کفن» آرمیده اند و ظاهرا یک نوع حال تساوی و یکنواختی بر سراسر قبرها و در دل خاک خوابیده ها حکومت دارد (البته نسبت به ما و از لحاظ درک ما) مومن و کافر، از هم ممتاز نمی باشند، فاسق و متقی یکسان می نمایند. «و من و رائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مومنون/100)، «و از پیش ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند».
3- دوران «بعث» و «نشور» است و سر از خاک برداشتن و زنده شدن که فصل «بهار» کون کبیر است و هنگام شکوفایی بذر «عمل».
« ونفخ فی الصور فاذا من الاجدات الی ربهم ینسلون» (یس/51)، «و در صور دمیده شود، پس به ناگاه آنان از قبرها به سوی پروردگارشان بشتابند».
«یوم یسمعون الصیحه بالحق ذلک یوم الخروج» (ق/42)، «روزی که صیحه ] فریاد صوراسرافیل[ را به حق بشنوید، آن روز، روز خارج شدن ]از قبرها[ است».
عالم افسرده است و نام او جماد جامد افسرده بود ای اوستاد
باش تا خورشید حشر آید عیان تا بینی جنبش جسم جهان
مردگان با چهره ها و حالات گوناگون از قبرها برمی خیزند!
«وجوه یومئذ مسفره* ضاحکه مستبشره* و وجوه یومئذ علیها غبره* ترهقها قتره» (عبس/41-38)، «چهره هایی در آن روز درخشانند. خندان و شادانند و چهره هایی در آن روز غبارآلود ]و اندوهبار[ اند. در حالی که] پرده ای از[ سیاهی و ظلمت آنها را فرا می گیرد».
«وجوه یومئذ ناضره* الی ربها ناظره* ووجوه یومئذ باسره* تظن ان یفعل بها فاقره» (قیامت/25-22)، «صورت هایی آن روز، شاداب و خرمند. در انتظار ثواب های پروردگارشان می باشند و صورت هایی آن روز، عبوس و پریشان حالند. می دانند که درباره ی آنان کار کمرشکنی انجام خواهند یافت». آنجا، گل و خار از هم جدا می شوند. درختان بی ثمر از درختان ثمره دار فاصله می گیرند. «و یوم تقوم الساعه یومئذ یتفرقون» (روم/14)، «روزی که قیامت بر پا شود، در آن روز ] انسان ها[ فرقه فرقه می شوند».
4- دوران «نتیجه گیری» و محصول برداری از «بذر اعمال» است که جمعی در غرفه های «فردوس برین» مسکن گزیده و با سروری تمام به کامیابی از نتایج شیرین اعمال نیک خود میپردازند و جمع دیگری در درکات آتشین «جهنم» با عواقب شوم اعمال زشت خود تا ابد دست به گریبان گردیده و از همه جانب به عذاب های گوناگون مبتلا می شوند.
«فریق فی الجنه و فریق فی السعیر» (شوری/7)، «گروهی در بهشت و گروهی در دوزخند».
«فاما الذین آمنوا وعملوا الصالحات فهم فی روضه یحبرون * و اما الذین کفروا و کذبوا بآیاتنا ولقاء الاخره فاولئک فی العذاب محضرون» (روم/16-15)، «اما آنان که ایمان داشته و کارهای نیکو کرده اند، ایشان در باغی ]از بهشت جاودان[ مسرور و مکرم باشند و اما آنان که کافر بوده و آیات ما و دیدار آخرت را تکذیب نموده اند، اینان در عذاب ]جهنم[ احضار شوند».
«فاما من اوتی کتابه بیمینه.....فهو فی عیشه راضیه * فی جنه عالیه* قلوفها دانیه* کلو و اشربوا هنیئا بما اسلفتم فی الایام الخالیه * و اما من اوتی کتابه بشماله.... خذوه فغلوه * ثم الجحیم صلوه * ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذارعا فاسلکوه» (حاقه/23-19)، «اما کسی که نامه ی ]اعمال[ او به دست راستش داده شود پس او در زندگانی خوش و پسندیده و مطبوعی وارد شود، در بهشتی در سطح عالی که میوه های آن ]به جمیع حالات انسان[ در دسترس باشد. )خطاب لطف از جانب خدای رسد که) بخورید و بنوشید] از این طعام ها و نوشابه ها[ گوارا باد بر شما ]که این همه نعمت[ در ازای چیزی ]اعمالی[ است که در ایام گذشته ]دنیا[ پیش افکنده اید و اما کسی که نامه ی ]اعمال[ او به دست چپش داده شود ]خطاب قهر از جانب خدا به فرشتگان عذاب رسد که[ بگیرید او را و بندش نهید. آنگاه در میان آتش سوزانش درآورید و ملازم آتش گردانید. سپس وی را به زنجیری که طول آن هفتاد ذراع است در کشید.».