اندرزهای نه گانه امام صادق (ع) به عنوان بصری

در حدیث شریف عنوان بصری از حضرت صادق (ع)، پس از آنکه حقیقت بندگی را بیان فرمود، عنوان بصری عرض کرد: ای مولای من وصیتی بفرمائید (مطلب مهمی که مورد سفارش واقع میشود به آن وصیت می گویند)، حضرت به او فرمود ترا به نه چیز وصیت می کنم و هرکس راه خدا را، کمال انسانیت را خواهانست به او نیز وصیت می کنم. سه چیز از آن در ریاضت نفس است سه چیز راجع به حلم و سه چیز راجع به علم است. اما آنچه راجع به ریاضت نفس است، نفس را مهار کند تا حجاب اعظم خودیت کم شود. اول آنکه در خوراک مواظب باشد چیزی که اشتها نداری نخوری. اگر آدمی چیزی را که گرسنه نباشد و میل طبیعی به آن ندارد بخورد موجب حماقت و بلاهت میشود.

پرخوری فهم را میکاهد 

علت خارجی آن هم ممکنست چنین باشد وقتی که انسان سیر است و اشتها به خوراک ندارد درست هضم نمی شود آنگاه بخارات متصاعده به مغز؛ جلو ادراک را میگیرد تنزل در فهم پیدا میکند. البته ادارکات عقلی مورد نظر است نه ادارکات حیوانی که تمام حس در خور و خواب و شهوت باشد. در مقابل آن، وقتی انسان در حال اشتها و گرسنگی، مختصری بخورد که رفع گرسنگیش گردد پس از آن در خود احساس نشاط می نماید. دوم آنکه تا گرسنه نشوی نخوری که حکمتش شاید همان باشد که ذکر گردد و سلامتی بدن تأمین می گردد زیرا پرخوری تولید بیماریهائی از قبیل چاقی مفرط، بیماری قلب، فشار خون، بیماریهای قند می نماید و از رسول خدا رسیده «المعده بیت کل داء و الحمیه رأس کل دواء»، معده خانه حدوث هر دردی است.

حلال خوری و یاد خدا هنگام خوردن

سوم آنکه هر چیزی را که می خواهی بخوری نخست ببین حلال است آنگاه بخور؛ یعنی اگر بی باک بودی در خوراک، هر چه به نظرت جالب آمد به آن دست دراز کردی و به بدنت وارد کردی کم کم حیوانی میشوی (یتمتعو ن و یاکلون کما تأکل الانعام)، مانند چهار پایان. کسی که در خوراک بی بند و بار شد کی نفسش مرتاض می شود، کی نفسش مودب به آداب شرع و انسانیت میشود. الآن نفسش را رها کرده، لذا روز بروز قویتر می شود و حجاب زیادتر میگردد، تا به خداشناسی برسد خیلی فاصله دارد. راه خدا حلال خوری و کم خوری است. ضمنا یاد خدا را نیز باید فراموش نکرد و بنام خدا باید خورد. در قرآن مجید می فرماید «و نخورید از چیزی که نام خدا بر آن برده نشده است» (سوره انعام /آیه 121). البته آیه درباره ذبیحه است و ذکر واجب هنگام ذبح است ولی مطلب عامی از آن استفاده میشود. هر لقمه ای که با نام خدا شروع و با حمد و ثنای الهی دنبال شود نوری برای نفس است چنانچه در روایت به آن امر شده است. آنگاه حضرت می فرماید: حدیث رسول خدا (ص) را بـیاد آور که فرمود «پر نکرد آدمی ظرفی را که بدتر از شکمش باشد». هر ظرفی که پر شود بعضی اوقات ممکنست ضرر داشته باشد لکن شکم وقتی پر شد ضرر فراوان برای بدن و روح دارد. روایتی در زهر الربیع نقل کرده است که اگر از اهل قبور علت مرگشان را بپرسند بیشتر آنان گویند بواسطه شکم (پرخوری) مرده ایم. وقتی پرخوری میکند غذا درست هضم نمی شود، بسیاری از اجزاء بدن تضعیف میشود بجای اینکه تقویت گردد. از جهت روح هم که خفه اش میکند، چنین شخصی در راه انسانیت و خدا پرستی نمی افتد، همانطوری که مضمون روایتی است که خداوند هر پرخور پرخوابی را دشمن می دارد. چگونه انوار الهی بر چنین دل محجوبی می تابد کسیکه مبغوض است یعنی راهی در این درگاه ندارد. تا بتوانی معده را تثلیت کن یعنی یک سوم آنرا  برای خوراک و یک سوم آنرا برای آب و یک سوم برای تنفس و استراحتش بگذار.

حال قرب در گرسنگی و روزه

در حال گرسنگی قرب به خدا پیدا می شود و در روایتی که در قواعد شهید نیز ذکر فرموده «روزه برای من است و من آنرا پاداش میدهم»، و بنابر قرائت مجهول (اجزی) یعنی و من پاداش آن هستم شرح لطیفی هم شهید در این باره ذکر می فرماید که چگونه جزای گرسنگی روزه، لقاء خدا است، شهود است؛ با شکم پر شهود میسر نیست چون ادراک خفه میشود. تجربه کرده اید روزهائی که روزه اید خصوصا تابستان بویژه طرف عصر، ادراک قویتر است و حال خوشی به انسان دست میدهد که قرب خدا را بهتر درک می کند. سه سفارش هم در حلم می فرماید: «هرکس بتو نزاع کند بگوید اگر یک کلمه بگوئی ده کلمه پاسخت میدهم تو هم بگو اگر ده فحش و ناسزا هم بمن بدهی من یکی هم پاسخت نمیدهم». چنان بر نفسش حاکم باشد که تلافی بمثل  نکند. اگر من هم فحش بدهم مثل او شده ام بلکه پاسخ فحش نصیحت است یا بی اعتنائی. آنگاه می فرماید: دوم آنکه اگر کسی ترا سب و دشنام دهد تو چنین و چنانی بگو اگر در آنچه میگوئی راستگو هستی از خداوند میخواهم که مرا بیامرزد و اگر دروغ میگوئی از خدا میخواهم ترا بیامرزد به این تهمتی که به من زدی. یکنفر از بیخردان نامه بسیار زننده ای که تمام فحش و ناسزا بود به جناب خواجه نصیرالدین طوسی مینویسد، از آن جمله با این عبارات شروع می کند که تو سگی هستی که.... مرحوم خواجه در پاسخش می نویسد پس از سلام و احوالپرسی، اما آنچه شما نوشته اید من سگ هستم آنچه در خودم ملاحظه کردم این معنی را نفهمیدم. سگ چهار پا دارد در حالیکه من دو پا دارم، سگ دم دارد و من ندارم، سگ پشم دارد و من ندارم و...... مردان خدا همیشه هستند که به وصیت امام (ع) عمل می کنند. سوم آنکه اگر کسی وعده خیانت و جسارت بتو داد با تو چنین و چنان خواهم کرد، اذیتت می کنم، تو هم در پاسخش بگو من هم بتو خیر میرسانم، خیرخواه توام، اگر کاری داشتی برایت انجام میدهم و کمکت میکنم، تو وعده خیر باو بده. روایات هم در این باره زیاد است. برای نمونه: یکی از بنی اعمام حضرت سجاد(ع) در حضور اصحابش به حضرت کلمات تند و اهانت آمیزی گفت. حضرت سجاد علیه السلام در مقابلش سکوت فرمود و اصحاب هم به ملاحظه امام(ع) ساکت بودند. فردا حضرت فرمود برخیزید درب خانه پسر عمویم برویم، تا حضرت با عده ای از یارانش آمدند، نخست ترسید مبادا به او اذیت کنند، حضرت به او فرمود پسرعمو آنچه را که دیروز به من گفتی اگر در من است خدا از من درگذرد و اگر در من نبوده از خدا میخواهم در برابر آنچه گفتی ترا  بیامرزد. آن علوی دست و صورت حضرت را می بوسد و از کرده خودش عذر می خواهد. این است راه بندگی هر که خواست بپیماید. راه ریاضت اینست نه ریاضتهای باطله شیطانی. آدمی اگر میخواهد مرد خدا شود اینطور ریاضت که فحش بخورد در برابرش خوبی بگوید، از بس عمل بزرگ و پر ارجی است گاهی با همین یک عمل از خاک بلند میشود. کف نفس خیلی ارزش دارد، حجاب را رقیق میکند. سه سفارش هم در باب کسب علم میفرماید: اول چیزی که نمی دانی از دانایان بپرس- به حال جهل نمان. بعضی اوقات شخص بواسطه نادانی و نپرسیدن در جهل می ماند و گاهی جهلش در عقاید است. در شبهه هایی می ماند که خدای نکرده در ایمانش تأثیر می گذارد و اصل اعتقادش خراب میشود. خلاصه شرم و حیا در پرسیدن ناپسند است و «لا حیاء فی الدین» نیز رسیده است. دوم: سوال استفها می باشد یعنی بخواهی چیزی بفهمی. بعضی اوقات چیزی در ذهنش آمده، نزد عالمی می آید، می خواهد او را امتحان کند، اشکالتراشی کند، اظهار علم کند، اینطور نباشد بلکه بپرسد که بفهمد. سوم- مبادا برای خودت عمل کنی آنچه بنظرت رسید، در هر چیزی به گمانت عمل کنی مخصوصا در عقائد اسلامی، بلکه باید تا بتوانی احتیاط کنی و از فتوی دادن بگریز مانند گریختنت از شیر- و گردنت را پل عبور برای مردم قرار مده، در فتوا دادن تا بتواند باید احتیاط  کند- چه در فتوا و چه در حکم - در برابر حکم حاکم مبسوطالید با شرائطش نباید کسی بگوید رأی من – کسی حق اعمال نظر ندارد و عمل برای موجب هلاکت خود و دیگران میشود- نظیر ابلیس که در برابر حکم خدا به سجده به آدم اظهار رأی کرد که من از آدم برترم چون مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. حدیث در اینجا خاتمه یافت خداوند ما را به عمل کردن به آن موفق بدارد.


منابع :

  1. شهید آیت الله عبدالحسین دستغیب – توحید – از صفحه 189 تا 194

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402644