حضرت نوح (ع) «ابوالبشر ثانی» حساب می شود. از زمان آدم علیه السلام تا زمان ایشان بشر روی زمین تا طوفان آمد همه از بین رفتند. تنها نوح علیه السلام و فرزندان او و جمع قلیلی از افراد مومن باقی ماندند. این نسل بشر فعلی منتهی به فرزندان نوح علیه السلام، آدم دوم و ابوالبشر ثانی حساب می شود. در قرآن نیز آمده است: «وجعلنا ذریته هم الباقین»(صافات/77)، «ما ذریه ی او ]نوح[ را باقی ماندگان قرار دادیم»، یعنی بشر باقی مانده ی در روی زمین پس از طوفان، از ذریه ی نوح علیه السلام هستند.
نقل شده که جناب نوح علیه السلام علاوه بر پسر غرق شده اش به نام کنعان، سه پسر دیگر داشت به نام های سام و حام و یافث. سفیدپوستان از نسل سام هستند و سیاه پوستان از نسل حام و سرخ پوستان و دیگر نژاد از نسل یافت. از جمله آیاتی که علی الظاهر دلالت بر جهانی بودن طوفان دارد این آیات است که حضرت نوح علیه السلام از خدا خواست: «رب لاتدر علی الارض من الکافرین دیارا» (نوح/26)، «خدایا احدی از کافران را در روی زمین باقی نگذارد». این نفرین مستجاب شد و طوفان، دیاری را روی زمین باقی نگذاشت. آیه ی دیگر اینکه وقتی کشتی ساخته شد، دستور رسید: «قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین» (هود/40)، «از هر نوع حیوانی یک جفت نر و ماده در کشتی جا بده» تا پس از طوفان، نسل حیوانات در روی زمین باقی باشد. از این معلوم می شود که بر اثر طوفان، نسل حیوانات از تمام مناطق زمین نابود خواهد شد و لذا برای ابقاء نسلشان لازم بود از هر نوع حیوانی یک جفت نر و ماده در کشتی جا بدهند و اگر طوفان منطقه ای بود، احتیاجی به این عمل نبود و در عین حال راه توجیه هم باز است.
پاسخ به یک شبهه!!
شبهه ای که در برخی از ذهن ها ممکن است پیدا شود این است که وقتی یک بلای فراگیر از زلزله و سیل و طوفان و جنگ و... بر قوم و ملتی وارد می شود قهرا هزارها و بلکه میلیون ها انسان از زنان و مردان و کودکان نابود می شوند و حیوانات از بین می روند. فرضا که این بلا عذاب الهی و کیفر گنهکاران باشد، ولی بدیهی است که همه آن نابود شده ها اعم از مردان و زنان و کودکان و حیوانات گنهکار مستحقق کیفر نمی باشند، لذا این جریان با توجه به عدل و فضل و رحمت الهی چگونه قابل توجیه است؟! در جواب عرض می شود: مگر مردن نشان عذاب و قهر و غضب خداست؟! مرگ یک سنت جاری و همیشگی در عالم خلق است، منتها انحاء مختلف دارد: در خانه، در بیمارستان، در میدان جنگ، فردی، جمعی، زیر آوار، میان دریا... که بسته به تقدیر خداوند است. هرگونه که ذات اقدس او براساس مصلحت حکیمانه اش درباره ی بندگان و مخلوقاتش مقدر فرموده است تحقق می یابد. انسان ها در کودکی، جوانی و پیری می میرند. حیوانات تلف می شوند. آبادی ها ویران می گردند. این یک سنت حتمی الهی است و هیچ ارتباطی به قهر و غضب و عذاب خدا ندارد. انبیاء و اولیا علیهم السلام مرده اند و دیگران هم می میرند. خدا خطاب به پیامبرش فرموده: «انک میت و انهم میتون» (زمر/30)، «به یقین تو می میری و مردم هم می میرند».پس مردن، به هر کیفیتی که تحقق یابد، نه نشان سعادت انسان است و نه نشان شقاوت! بلکه سعادت و شقاوت انسان مربوط به وضع و حال او پس از مرگ است که نتیجه ی اخلاق و اعمال دنیویش می باشد و لذا آن مرگی سعادتمندانه است که دنبالش بهشت و رضوان خدا باشد و آن مرگی شقاوتمندانه است که دنبالش جهنم و نیروی الهی باشد. بنابراین ممکن است بر اثر عصیان و طغیان قومی، حکمت خدا مقتضی باشد که زلزله و سیل و صاعقه و طوفانی بر آن قوم هجوم آورد و یا جنگ ویرانگری به وقوع بپیوندد و هزارها و میلیون ها نفر بمیرند و در میانشان از بندگان صالح خدا از عابدان و زاهدان نیز باشند؛ در این صورت همه کیفیت مردنشان به یک کیفیت است؛ یعنی همگی مثلا زیرآوار رفته یا در آتش سوخته و یا در دریا غرق شده اند اما حال و وضع پس از مرگشان با هم متفاوت است: «ان تامتقین فی جناب ونهر* فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» (قمر/55-54)، «پرهیزکاران در میان باغ ها و کنار نهرهای بهشتی در جایگاه صدق و حق نزد خداوند مالک مقتدر آسایش یافته اند». اما آن گروه عاصی طاغی چه وضعی دارند؟! «ان المجرمین فی ضلال وسعر* یوم یسحبون فی النار علی وجوههم ذوقوامس شقر» (قمر/48-47)، «مجرمان و تبهکاران در گمراهی و شعله های آتشند. آن روز که در میان آتش جهنم به صوتشان کشیده می شوند ]و به آنها گفته می شود[ بچشید آتش دوزخ را». پس خود مردن، نه قهر است و نه لطف، نه عذاب است و نه رحمت، بلکه حساب، حساب پس از مرگ است. البته مرگ برای مردم عاشق دنیا و دل بسته ی به لذات دنیا که تمام سعادت و خوشبختی خود را زنده ماندن در دنیا و اشباع شهوات حیوانی می دانند، عذاب است که به فرموده ی قرآن: «وئحیل بینهم وبین ما یشتهون» (سبأ /54)، «میان آنها و آنچه می خواستند جدایی انداخته می شود» و آتش حسرت در جانشان شعله ور می گردد. به خاطر از دست دادن سلطنت و عزت و شخصیت اجتماعی که به قیمت یک عمر تلاش و کوشش به دست آورده اند، در میان مردم ذلیل و خوار و رسوا می شوند. از این جهت به راستی مرگ برای آنها عذاب است، همچنان که خدا می فرماید: «لهم فی الدنیا خزی ولهم فی الاخره عذاب عظیم» (بقره/114)، «در دنیا برای آنان خواری و رسوایی و در آخرت عذاب عظیم است». فرعون اگرچه در دنیا تا دم مردن رنج و دردی نکشید و با چند قطره آب که در گلویش ریختند خفه شد؛ ولی به خاطر از دست دادن آن علو و کبریای عظیم به ذلت و خواری افتاد و در همان چند لحظه ی آخر آتش حسرت در جانش شعله ور گردید و پس از آب به عذاب الیم برزخ مبتلا شد تا به عذاب محشرش برسد.
ثواب شهید برای غرق شدگان
حاصل آنکه در بلاهای عمومی که براساس مصلحت بینی خداوند حکیم واقع می شود، اگر فرضا افراد بی گناهی هم از زنان و کودکان و صالحان از دنیا می روند، نه جریانی برخلاف سنت طبیعی عالم خلق پیش آمده و نه (العیاذبالله) کاری برخلاف عدل و فضل و احسان خدا انجام شده است، بلکه مرگ که یک سنت همگانی و همیشگی است، در موقع خود که خدا مقرر فرموده بود به سراغشان آمده است که پس از آن به دامن رحمت حضرت خالق رحیم کریم افتاده و غرق در الطاف و عنایات بی پایان او گشته اند، و چه بسا بر حسب بعض روایات، آنان که زیر آوار رفته و یا در آتش سوخته و یا در دریا غرق شده اند ثواب شهید در میدان جهاد به آنها داده می شود. دیگران هم که زنده اند با کمک رساندن به یتیمان و مستمندان از بازماندگان آنها و ترمیم ویرانی ها به ثواب های بزرگ در نزد خدا می رسند. بنابراین قرار گرفتن بی گناهان و صالحان در دامن بلاهای عمومی نشان قهر و عذاب خدا برای آنان نیست؛ بلکه گذرگاهی است برای رسیدن به فضای بسیار وسیع رحمت خالق مهرباناشان که باید گفت خوشا به حالشان. البته بدا به حال آنها که احیانا بر اثر طغیان و عصیانشان زمینه ی نزول بلاهای عمومی را فراهم می آورند و نتیجتا در دنیا به عذاب خزی و در آخرت به عذاب الیم مبتلا می گردند. حال، کسانی هم که به خاطر کودکان بی گناه قوم نوح علیه السلام احساس نگرانی می کنند برای آرامش خاطر آنان عرض می شود: در بعض روایات آمده که از چهل سال پیش از وقوع طوفان، خداوند زنانشان را به بیماری خاصی مبتلا کرد که عقیم شدند و از این رو در موقع طوفان هیچ کودکی در میانشان نبود! اما درباره ی حیوانات که در طوفان تلف شدند آنها خودشان درک و شعور غصه خوردن ندارند؛ شما چرا غصه ی آنها را می خورید؟! اگر ما در مقابل مقدرات حکیمانه ی خدا تسلیم باشیم، برای همیشه آسوده و راحتیم.