خداوند متعال در آیه 77 سوره مبارکه نحل می فرماید: «ولله غیب السموات والارض و ما امرالساعه الا کلمح او هو اقرب ان الله علی کل شیء قدیر»، «و غیب آسمان ها و زمین از آن خداست ] و او از همه چیز آگاه است[ و امر قیامت ]برای خدا[ جز همانند چشم بر هم زدن نمی باشد، بلکه از آن هم نزدیکتر است، چه آنکه خدا بر هر چیزی تواناست.
پاسخ قاطع و روشن خداوند به تشکیک مشرکان
آیه ی «ولله غیب السماوات..» در مقام جواب به تشکیک مشرکان درباره ی معاد است. این تشکیکی است که همیشه در هر زمان داشته اند و امروز هم دارند و در آینده هم خواهند داشت و قرآن کریم نیز در مواضع متعدد، گفتار آنها را نقل می کند و جواب می دهد. آنها می گویند آیا ما وقتی مردیم و بدنمان در دل خاک پوسید و ذرات آن دستخوش امواج باد گشت و هر ذره اش در جایی افتاد و یا طعمه ی مار و مور گردید، آیا بار دیگر ما زنده می شویم و همان انسان اولی می گردیم؟ آنگاه اعمال و رفتار و گفتاری که در طول سالهای متمادی از ما صادر شده و از بین رفته است، تماما به ما باز می گردد و مورد کیفر و پاداش قرار می گیریم؟ این غیرقابل امکان و نشدنی است. قرآن در جواب آنها می فرماید: «ولله غیب السموات والارض و ما امرالساعه الا کلمح او هو اقرب ان الله علی کل شیء قدیر»، «غیب آسمان ها و زمین از آن خداست ]تمام کائنات اعم از آنچه که برای شما عیان و آنچه که از شما نهان است، جملگی برای خدا عیان است و خدا از همه چیز آگاه است[ و امر قیامت ]آنچنان برای خدا سهل و آسان است که[ همانند چشم بر هم زدن و یا از آن هم نزدیکتر است، چه آنکه خدا بر هر چیزی تواناست». با همین جمله ی کوتاه «ولله غیب السموات والارض» هر دو اشکال را حل کرده است: اشکال اول این بود که از ذرات بدن پوسیده ی انسان مرده که پراکنده شده و هر ذره اش به جایی رفته است، چه کسی ممکن است آگاه گردد و بداند که چه شده و به کجا رفته است. اشکال دوم اینکه اعمال و افعال صادر شده ی از انسان در طول عمر دنیایی اش که به کلی از بین رفته و نابوده شده است چگونه ممکن است ضبط شده باشد تا در معرض حساب قرار گیرد؟! آیه ی شریفه جواب می دهد آنکس که هم از ذرات بدن پوسیده ی انسان مرده آگاه است و هم از جزئیات اعمال و افعال وی مطلع، ذات اقدس الله است که خالق و آفریدگار انسان و غیب آسمان ها و زمین در احاطه ی اوست.
مراد از غیب در این آیه ی شریفه
الف: ملکوت
حال احتمالا ممکن است مراد از غیب، ملکوت آسمان و زمین باشد که از عالم حس ما، غایب است همان طور که ما خودمان یک قسمت محسوس داریم و آن همین بدن جسمانی ماست و یک قسمت نامحسوس و غایب از حس داریم و آن روح و روان ماست، آسمان و زمین هم یک قسمت محسوس دارد و آن همین است که با چشم خود می بینیم از کوه و دریا و صحرا، ماه و خورشید و ستارگان و..... یک قسمت نامحسوس و غایب از حس دارد و از آن، تعبیر به ملکوت می شود. در سوره ی یاسین می خوانیم: «فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء» (یس/83)، «منزه است خدایی که ملکوت هر چیزی به دست اوست».
ب: مشهود و عیان
احتمال این نیز هست که مقصود از «غیب السموات والارض» این باشد که: هر چه در داخل این نظام محسوس آسمان و زمین از شما آدمیان نهان است، برای خدا مشهود و عیان است. محسوس آسمان و زمین از شما آدمیان نهان است، برای خدا مشهود و عیان است چنانکه فرموده است:
«ما یعزب عن ربک من مثقال ذره فی الارض و لا فی السماء» (یونس/61)، «...به قدر ]سنگینی [ذره ای نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نمی باشد».
در آیه ی دیگر: «لا یعزب عنه مثقال ذره فی السماوات ولا فی الارض و لا اصغر من ذلک ولا اکبر الا فی کتاب مبین»، (سبا/3)، «به قدر ]سنگینی[ ذره ای نه در آسمان ها و نه در زمین از او پنهان نمی باشد و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی مبین ثبت است».
در مواعظی که از لقمان نقل کرده فرموده است: «یا بنی انها ان تک مثقال حبه من خردل فتکن فی صخره او فی السماوات او فی الارض یأت بها الله او إن الله لطیف خبیر» (لقمان/16)، «پسرم اگر به قدر سنگینی دانه ی خردلی ]عمل نیک یا بد[ باشد و در دل سنگی یا در گوشه ای از آسمانها یا در زمین قرار گیرد، خدا آن را ]روز قیامت برای حساب[ می آورد چه آنکه خدا دقیق و آگاه است!»
در آیه ی دیگر فرموده است: «و لقد خلقنا الانسان ونعلم ما توسوس به نفسه» (ق/16)، «ما انسان را خلق کرده ایم و آنچه را که در خاطرش می گذرد، می دانیم».
«و نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق/16)، «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» و در عین حال، ضبط کنندگانی از فرشتگان بر شما گماشته ایم.
«و إن علیکم لحافظین* کراما کاتبین* یعلمون ما تفعلون» (انفظار/12-10)، «به یقین نویسندگان بزرگواری بر شما گماشته ایم، آنچه را که انجام می دهد، آنها می دانند».
«إذ یتقلی المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید» (ق/17)، «دو گیرنده ] ی حرف و عمل[ از چپ و راست شما نشسته اند».
«ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» (ق/18)، «یک کلمه] از زبان کسی[ صادر نمی شود مگر اینکه نگهبانی آماده، آن را ضبط می کنند».
«وعندنا کتاب حفیظ» (ق/14)، «نزد ما کتابی نگهدارنده ]و دستگاه ضبط کننده ی دقیق[ هست».
شما بشر ناقص، توانسته اید دستگاه ضبط آنچنان دقیقی درست کنید که گوینده، مرده و در دل خاک پوسیده است، اما شما صدای تنفس او را که در نوار ضبط شده است می شنوید. در صفحه ی تلویزیون اعمال و افعال آدمی را که مرده و در دل خاک پوسیده است، به صورت فیلم که ضبط شده است مشاهده می کنید. حال آیا من که خالق شما هستم، نمی توانم مثل شما دستگاه ضبط صوت و فیلمبرداری بسازم و تمام اعمال از رفتار و گفتار شما را ضبط کنم و در عالم دیگری به نمایش بگذارم؟! آری: «وعندنا کتاب حفیظ»، آن روز به شما خواهم گفت: «انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون» (جاثیه/29)، «ما از تمام آنچه که شما انجام می دادید، استنساخ می کردیم و فیلم برمی داشتیم». اینک خودتان تماشا کنید و ببینید چه می کردید. «یوم ینظر المراء ما قدمت یداه و یقول الکافر یا لیتنی کنت ترابا» (نبا/40)، روزی که انسان تمام دستاوردهای خود را که از پیش فرستاده است می بیند و آدم کافر از شدت شرمندگی می گوید ای کاش من مشتی خاک بودم و زیر پا مالانده می شدم و امروز را نمی دیدم. «...مالهذا الکتاب لایغادر صغیره و لاکبیره الا احصاها ووجدوا ما عملوا حاضرا» (کهف/49)، «ای وای بر ما، این چه نامه ای است به دستم رسیده که از هیچ عمل کوچک و بزرگی ]از اعمالم[ فروگذار نکرده و همه را شماره کرده است، تمام اعمال خود را حاضر می یابند». پس اشکال اول مشرکان راجع به معاد جواب داده شد که می گویند: کیست که از ذرات بدن در دل خاک پوسیده ی انسان مرده و همچنین از جزئیات اعمال صادر شده ی از او در حال حیاتش آگاه باشد؟ جوابش این شد: «الله غیب السموات والارض»، او ذات اقدس الله – جل جلاله – است که تمام آنچه در آسمانها و زمین از عالم حس آدمیان نهان است، در نزد او عیان است. «الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر» (ملک /14)، «آیا آن کسی که آفریده است نمی داند ] آفریده اش چیست و در کجا و چگونه است[ در حالی که او از دقائق و لطائف اسرار مخلوقاتش آگاه است».
چگونگی جمع آوری ذرات بدن مرده، اشکال دیگر مشرکان
و اما اشکال دوم مشرکان در امر معاد راجع به قدرت و توانایی بر جمع آوری ذرات پراکنده ی بدن مرده و احصاء جزئیات اعمال دنیوی انسان پس از مرگ است که می گویند: کیست که بتواند ذرات پوسیده ی پراکنده ی در دل خاک را جمع آوری کند و تمام جزئیات اعمال آدمی را، نگاه ها و گفتارها و حرکات دست وپا و دیگر اعضاء و جوارح و افکار و خواطر را احصاء نماید و جز بجزء به حسابشان برسد؟
تحقق امر قیامت بر دو پایه ی علم و قدرت خداوند
درجواب این اشکال می فرماید: «و ما امر الساعة الا کلمح البصر او هو اقرب ان الله علی کل شیء قدیر»، امر ]قیامت و جمع آوری ذرات بدن اموات و احصاء اعمالشان، آنقدر برای خدای آفریدگار توانا سهل و ساده و آسان است که[ مانند چشم به هم زدن ] برای شما آدمیان[ و بلکه از آن نیز آسانتر است». ما به خوبی می دانیم که چشم به هم زدن برای ما چنان به سرعت و سهولت انجام می شود که خودمان آگاه نمی شویم که در هر ثانیه چند بار این پلک چشممان را پایین افکنده و بالا می بریم. نه زحمتی دارد و نه مدتی می طلبد. حال خدا می فرماید: تبدیل دنیا به قیامت برای من، مثل پایین و بالا کردن پلک چشم برای شماست که ساده و سهل ترین کار از نظر شماست و بلکه از آن هم برای من آسانتر است.
«ان الله علی کل شیء قدیر»، «چه آنکه خدا بر هر چیزی تواناست». قدرت او نامحدود است، حد و مروزی ندارد که بگوییم مثلا تا اینجا می تواند و از اینجا به بعد نمی تواند. آن کس که توانسته است این عالم را تدریجا به وجود آورد و تدریجا هم بمیراند، همانکس می تواند تمام عالم را یکجا بمیراند و مجددا همه را یکجا زنده گرداند. درباره ی برخی از اقوام گذشته فرموده است:
«و ما انزلنا علی قومه من بعده من جند من السماء و ما کنا منزلین» (یس/28)، «ما برای از بین بردن آنها، لشگری از آسمان نازل نکردیم و ما هیچگاه این کار را نمی کنیم».
«ان کانت الا صیحة واحدة فاذا هم خامدون» (یس/29)، «]کار ما[ جز یک صیحه و یک فریاد از آسمان چیزی نبود. ] یک نهیب و یک تشر که به آنها زدیم[ آنها را دفعتا خامد و خاموش ساختیم». وقتی صدای رعد از ابری برمی خیزد؛ ما وحشت می کنیم، ممکن است زن های باردار از هیبت آن، سقط جنین کنند، او بخواهد، آن صدا را شدیدتر می کند و قومی را با همان صدا می میراند.
«انما امراه اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» (یس/82)، «او اراده اش به هرچه تعلق بگیرد، تنها یک فرمان «کن» از جانبش صادر می شود و بی درنگ آنچه که خواسته است تحقق می یابد». یکی از بندگان ناتوانش به نام آصف بن برخیا، وزیر جناب سلیمان پیامبر علیه السلام در یک چشم به هم زدن، تخت ملکه ی سبأ را از کشوری به کشور دیگ منتقل کرد که قرآن نقل کرده است حضرت سلیمان علیه السلام به حاضران در مجلسش که از علماء و امرا بودند فرمود:
«یا ایها الملو ایکم یا تینی بعرشها قبل ان یاتونی مسلمین» (نمل/38)، «ای گروه بزرگان، کدام یک از شما توانایی دارید تخت او ]ملکه ی سبا[ را پیش از اینکه خودشان نزد من بیایند و تسلیم شوند برای من بیاورید».
«قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل قبل ان یرتد الیک طرفک» (نمل/37)، کسی که علم و دانشی از کتاب ]آسمانی[ داشت گفت: من تخت او را قبل از اینکه چشم به هم زنی، پیش تو حاضر می کنم و ]چنین کرد[».
«فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی لیبلونی أ اشکر أم اکفر» (نمل/40)، «همین که جناب سلیمان آن ]تخت[ را نزد خود حاضر دید، زبان به شکر خدا گشود و گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا شاکر در مقابل نعمتش خواهم بود یا کفران نعمت خواهم کرد...». منظور اینکه آصف بن برخیا- یک بنده از بندگان ناتوان خدا- به اذان خدا توانسته است در یک چشم به هم زدن، تخت سلطانی را از کشوری به کشور دیگر منتقل کند؛ آیا خالق او نمی تواند در یک چشم به هم زدن عالمی را معدوم و سپس موجود سازد؟ آری فرموده است: «و ما امر الساعه الا کلمح البصر او هو اقرب»، «امر قیامت ] برای من[ جز مانند یک چشم به هم زدن نمی باشد بلکه از آن هم نزدیکتر و آسانتر است». «ان الله علی کل شیء قدیر»، «چه آنکه خدا بر هر چیزی تواناست».
تحقق امر قیامت بردو رکن اصیل استوار است؛ یکی علم و دیگری قدرت، و لذا آیه ی مورد بحث با جمله ی آغازینش علم خدا را اثبات کرده که: «ولله غیب السموات والارض»، و با جمله ی پایانی اش قدرت خدا را که: «ان الله علی کل شیء قدیر»؛ آیه ی آخر سوره ی طلاق هم می فرماید: «الله الذی خلق سبع سماوات ومن الارض مثلهن یتزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شیء قدیر و ان الله قد احاط بکل شیء علما»، «خدا، آن کسی است که هفت آسمان و مانند آنها را از زمین آفریده است در حالی که فرمان ایجاد از جانب او در میان آسمان ها و زمین نازل می شود تا بدانید که خدا بر همه چیز قادر است و خدا از همه چیز آگاه است». پس وقتی دو رکن لازم «علم» و «قدرت» مسلم شد، تحقق امر قیامت دیگر لنگی نخواهد داشت و «کلمح البصر او هو اقرب» خواهد شد.