موانع تمایلات بشر

ما نمی توانیم تمام تمایلات خود را آزادانه به کار بندیم، موانع زیادی در سر راه است که منافی با آزادی ما است و به ما چنین اجازه ای را نمی دهد. برای نمونه به بعضی از آنها که خیلی روشن و قابل فهم است اشاره می کنم:

1- یک کبوتر بالای بام عمارت چهار طبقه خیابانی نشسته است. شما نیز نزدیک او روی بام ایستاده اید. کبوتر تصمیم می گیرد که از این طرف خیابان به آن طرف برود و روی بام عمارت مقابل بنشیند به یک لحظه بال خود را می گشاید و می پرد. شما نیز مایلید مانند او طیران کنید ولی اسباب طیران و قدرت مقاومت در برابر قوه جاذبه زمین ندارید و قانون خلقت، شما را از این تصمیم منع می کند. اگر به منع طبیعت اعتنا نکنید و از قانون او سر پیچی نمائید به محض اینکه خود را از عمارت به قصد رفتن به عمارت روبرو پرت کنید هنوز به قدر یک متر از عمارت جدا نشده اید که قوه جاذبه با کمال شدت و خشونت شما را به زمین می کشد و کیفر تخلف شما را فورا عملی می کند و با شکستن استخوان سر، مغز و خون شما را روی گل و لای زمین پخش می نماید و به حیات شما خاتمه می دهد و به زبان گویای قانون تکوینی می گوید: این است مجازات کسی که گناهکار باشد و از قوانین کون تخلف کند. در این امر همه مردم یکسانند، با ایمان و بی ایمان، روزه دار و روزه خوار، کمونیست و ضد کمونیست. مردم عاقل برای اینکه از قوانین خلقت سرپیچی نکنند از شصت پله عمارت قدم به زیر آمده و از پله های عمارت مقابل بالا می روند و خود را سالم به بام عمارت مقابل می رساند و عملا  اطاعت خود را از قانون اجتناب ناپذیر کون ابراز می دارند. کودک بالفطره میل به حرکت و فعالیت آزادانه دارد، می خواهد هر چیزی را بگیرد، به هر چیزی دست بزند، هر طور مایل است عمل کند ولی خیلی زود می فهمد آزاد مطلق نیست. یکی از لذت های کودک وقتی است که انگشتانش باز می شود و قدرت گرفتن اشیاء را پیدا می کند، می خواهد هر چیز را بگیرد، سیب را می گیرد، نان را می گیرد. چون فاصله را درک نمی کند گاهی دست خود را از گهواره دراز می کند که چراغ را از سقف یا ماه را از آسمان بگیرد. گاهی دست می برد به آتش که گل های قشنگ  آن را بگیرد. می سوزد، شیون می زند. در این موقع نیز بچه خیلی زود می فهمد که آزاد مطلق نیست و هرچه را بخواهد نمی تواند عمل کند. کودک، قدری بزرگتر می شود، به راه می افتد، کنار حوض آب می رود، می بیند ماهی ها در آب شنا می کنند. به حکم  طبع آزاد، کودکی می خواهد مانند ماهی در آب برود و مثل او گردش کند. به آب می افتد، نفسش بند آمده نزدیک است بمیرد. مادر می رسد، بچه نیمه جان خود را از آب می گیرد. وقتی به حال می آید و قدری بهتر می شود به آب نگاه می کند، می فهمد آزاد نیست و نمی تواند مثل ماهی شنا کند. در هر حال بشر از اول کودکی قدم به قدم با موانع طبیعت روبرو می شود و هر روز بیش از روز قبل به محدودیت خود پی می برد و درک می کند که تمایلاتش با موانع گوناگون روبرو می شود و نمی تواند به خواسته های خود آزادانه جامه عمل بپوشد.

2- دومین مانعی که در سر راه تمایلات آدمی است قوانین بهداشتی و پرهیزهای طبی است که خود یکی از شاخه های شجره طبیعت است. مریض میوه می بیند، شیرینی و غذاهای گوناگون می بیند، میل دارد بخورد ولی مرض قند دارد. اگر بخواهد از تمایلاتش پیروی کند و شیرینی و میوه های قندی بخورد دچار انواع بدبختی و ناراحتی می شود. یا آنکه عوارض کبدی دارد و از بسیاری از غذاهای مطبوع باید خودداری کند زیرا طبیب منع کرده است. گاهی چنان ناخوشی ها دست به دست هم داده اند که مریض ناچار باید تمام تمایلات خود را بکشد و فقط قناعت کند به خوردن چند برگ سبزی و میوه پخته و بس. چاره ای نیست یا باید به تمایلات  خود پشت پا بزند و به آنها اعتنا نکند و سلامت و حیات خود را حفظ نماید، یا آنکه از تمایلات مضره خویش پیروی کند و گفتار طبیب را ناشنیده انگارد و پرهیز را بشکند و در نتیجه با تشدید مرض و افتادن در بستر و احیانا مردن، کیفر تخلف خود را ببیند و بدین وسیله مجازات شود.

3- قوانین مملکتی یکی از موانع بزرگ تمایلات بشر است. اگر مملکتی بخواهد زندگی کند و اجتماع منظمی داشته باشد باید قوانین وضع نماید و حدود هرکس را به موجب قانون تعیین کند و اعمال تمایلات هرکس را در حدود قانون اجازه بدهد و خارج از مرز قانون را جلوگیری کند و این خود معنی محدود کردن تمایلات و خواسته های افراد است. گاهی کسانی در مقابل قوانین ناراحت می شوند و از اینکه مقررات آنها را محدود نموده طغیان می کنند، ولی قدرت اجرائی قانون آنها را مجبور به اطاعت و تمکین می نماید. یکی از عربی ها می گوید: قانون مانند دهنه ای است که بر دهان اسب وحشی زده باشند، گاهی بر ضد آن سرکشی می کند با این تفاوت که بر سر اسب وحشی انسان دهنه می زند ولی دهنه قانون را خود انسان بر دهان خود گذارده و خود گاهی بر ضد آن طغیان می کند. یک رهگذر گرسنه خیلی مائل است آزادانه از شیرینی ها و میوه های دکان داران بخورد و خود را سیر کند، ولی قدرت قانون مراقب او است و شدیدا او را در مقابل اجراء خواهش های غیر قانونی مجازات می نماید. این سه مرحله که گفته شد در تمام جهان صرفنظر از شأن مذهب و نژاد، عملی است و مخالفت با هر یک از آنها گناه و تخلف شناخته  می شود. اسلام نیز به همه آنها توجه کرده و به پیروان خود تذکرات و تعالیم لازم را داده است.


منابع :

  1. محمدتقی فلسفی – کودک از نظر وراثت و تربیت، جلد 1 – از صفحه 7 تا 10

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402717