نفس انسان در نظام های اخلاق باستانی

نفس انسان بدون قانونی که او را مقید و محدود نماید به سوی منافع و لذایذ شخصی جلب شده و از ناگواری ها و ناملایمات شخصی فرار می کند. این اصل همچنان که در دوران گذشته قابل درک قطعی بوده در دوران های بعدی نیز کاملا مورد قبول واقع شده است. این اصل همین امروز هم به بقای خود ادامه می دهد تا جایی که حقوقدانانی مانند بنتام و غیره این اصل را زیربنای تمام رفتار انسانی قرار داه و به تحقیقات درباره انسانها پرداخته است.

در کتاب منور هرماس استرا چنین تذکر داده شده است: کسی که به نفس خود پیروز می شود به حواسی که فرمانده او است پیروز گشته است. نفس به بدیها فرمان می دهد و نفس سیر نمی شود.

مضمون این عبارت از همان اصل فوق کاملا حکایت می کند و این که انسان بایستی بکوشد این طبیعت سرکش را رام نماید. در همین جملات و سایر موارد فقه هندی مشاهده می گردد.

در مواد اعترافی بیست و چهارگانه مصر باستان مسوولیت در برابر قوانینی که از رها بودن نفس به سوی تبهکاری ها جلوگیری می کند رسمیت داشته است. در روش اخلاقی چین باستانی می بینیم که می گوید: محبت و علاقه کامل ما بین دو کس هنگامی صورت پذیر است که زمام نفس در اختیار بوده باشد. و نیز می گوید: برای کسب آرامش روحی دامن آرزوها را طولانی نکنید.

باز روشن است که طولانی شدن آرزوها در طبیعت انسانی به جهت همان پدیده لذت جویی است که همواره وجود دارد. در ایده قوم یهود نیز این مطلب بدین شکل ادا می گردد که: چون امر شهوات بالا می گیرد و در مقابل خود ضمیر پاک را مغلوب می سازد لذا خداوند پیغمبرانی می فرستد.

در دوران ابتدایی تفکرات اخلاقی یونان باستان چنین مشاهده می شود که: عفت و پاکدامنی نتیجه جهادی است که عقل یا شهوات انجام داده و پیروز گشته است.

در دوران دوم ارسطو با یک عبارت زیبا این اصل را چنین بیان می کند: برای نیکو شدن یک راه است ولی برای تبهکار بودن هزار راه وجود دارد.

واجب است که بدانیم چرا با فضیلت شدن دشوار است. برای این که دریافتن حد وسط در هر چیزی امر بسیار دشواری است. چنان که کشف مرکز حقیقی دایره برای همه مردم ممکن نیست و برای حل نظریه مرکز دایره ضرورت دارد. تسلیم شدن انسان به غضب بسیار آسان است و در دسترس همه مردم می باشد و روی همین علت است که نیکوکاری نادر و ممدوح می باشد. در این مورد می توان نصیحت کالبسو تطبیق نمود.

از میان این سنگ های بزرگ و دودها کشتی خود را رهبری نما....

بزرگ ترین خطری که بایستی دائما از آن اجتناب ورزید همان چیزی است که ما را خشنود می کند. چیزی که ما را خشنود می کند لذت است زیرا ما می توانیم در این باره یک قاضی که رشوه نمی گیرد بوده باشیم.

از رواقیون اپیکتاتوس چنان که در اصل مکتب رواقی وجود دارد پدیده های انسانی را دو دسته نموده است. حرکات و امیال و رغبت های ما به سوی لذایذ و کراهت از اضداد امور مزبور را دسته اول می شمارد و می گوید این پدیده ها بسیار آسان و بدون زحمت ما برای ما حاصل می شود. از این کلمات و امثال آنها می توان چنین نتیجه گرفت که طبیعت انسانی همانند امروز برای آنان تلقی شده بود. عنان گسیختگی نه به صلاح فرد است و نه به صلاح جامعه.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری –اخلاق و مذهب – صفحه 41-44

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402765