با مراجعه به «دلایل عقلی» و منطق خرد، ضرورت حکومت برای جامعه انسانی و دلائل آن را می توان فهمید. این دلائل از دیدگاه یک فرد خداپرست عنوان می شود، و گاه از دیدگاه غیر خداپرستان، زیرا هر دو در ضرورت حکومت برای جامعه مشترکند، هر چند دلائل آنها در پاره ای از جهات ممکن است متفاوت باشد. دلایلی که از دیدگاه عموم می توان برای این موضوع ذکر کرد این است که:
اولا: زندگی انسان یک زندگی اجتماعی است، به گونه ای که اگر حیات انسانی از این ویژگی خالی شود به پایین ترین مراحل جاهلیت و بهیمیت سقوط می کند، چرا که تمام منافع و آثار مفید و سازنده در زندگی بشری، تمدنها و پیشرفت و تکاملها، و علوم و فنون و صنایع گوناگون، همه از برکات زندگی اجتماعی و همکاری و تعاون در جهات مختلف است. تا نیروهای کوچک فکری و بدنی به هم ضمیمه نشود حرکتها و جنبشهای عظیم اجتماعی در هیچ قسمت صورت نمی گیرد. به تعبیر ساده تر: انسان اگر از اجتماع جدا شود، همردیف حیوانات خواهد شد، و این تمایل و خواست درونی و حیات اجتماعی است که به او همه قدرت و امکان پیشرفت و برتری بخشیده است، این از یک سو. از سوی دیگر واضح است که حیات انسان در درون جامعه علی رغم آن همه برکات و منافع مهمی که در بردارد خالی از کشمکشها و تنازعها و تصادم منافع نیست، نه تنها به خاطر غلبه خودخواهی و خودپرستی، بلکه به خاطر اینکه بسیار می شود که افراد جامعه در تشخیص «حدود» و «حقوق» خود گرفتار اختلاف و اشتباه می شوند، اینجا است که قواینی لازم است تا حقوق هرکس را مشخص کند، و راه را بر تعدی و تجاوز و منازعات ببندد. از سویی مسلم است که این قوانین به تنهایی اثری در رفع تجاوز و تنازع ندارد، بلکه در صورتی مفید و موثر است که افراد مورد قبول جامعه آن را به اجرا در آورند، و به تعبیر دیگر تنها بوسیله ایجاد حکومت است که نظم در جامعه برقرار می شود و جلو فساد و خونریزی و غصب حقوق –هر چند به طور نسبی –گرفته می شود. به همین دلیل از قدیمترین ایام اقوام بشری هر کدام حکومتی برای خود داشتند.
ثانیا: به فرض که مردم بدون حکومت بتوانند با هم زندگی سالم داشته باشند (امری که محال است) ولی پیشرفت و تکامل در علوم و دانشها و صنایع و شئون مختلف اجتماعی تنها در سایه برنامه ریزی دقیق و مدیریت آگاه، امکان پذیر است و برنامه ریزی و مدیریت عبارت دیگری از تشکیل حکومت است. از این رو تمام عقلای جهان تاکید بر ضرورت تشکیل حکومت برای جوامع بشری می کنند، جز چیزی که احیانا در کلمات بعضی طرفداران کمونیسم دیده می شود که اگر «کمون کامل» برای انسانها حاصل شود یعنی نظام طبقاتی کاملا میان برود، دیگر ضرورتی برای وجود حکومت نخواهد بود، چرا که به اعتقاد آنان، دولتها و حکومتها همیشه حافظ منافع طبقه و قشر سرمایه دار هستند، هنگامی که نظام طبقاتی برچیده شود دیگر دلیلی به لزوم حکومت باقی نخواهد بود! ولی پیداست اینها اوهام و خیالاتی است که در ترازوی عقل و منطق وزن و ارزشی ندارد، چرا که رسیدن به مرحله ای که نظام طبقاتی از جهان برچیده شود، یا به تعبیر دیگر همه انسانها در یک سطح قرار گیرند، حداقل در شرایط کنونی جامعه بشری خواب و خیالی بیش نیست. و به فرض که به چنان جامعه ای برسیم و جنگ طبقاتی و حکومتی که حافظ آن است برچیده شود، باز هم برای پیشرفت علوم و صنایع و حفظ سلامت مردم و حفظ نظم و آزادی و تامین مواد غذایی و مسکن و سایر نیازمندیها، برنامه ریزی و مدیریت لازم است، آیا می توان مثلا بدون وزرات علوم و آموزش و پرورش، برنامه صحیحی جهت تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان داشت؟ و آیا بدون وزارت صنایع ممکن است به مسائل صنعتی سرو سامان بخشید؟ آیا بدون وزارت دفاع می توان ارتش نیرومندی برای جلوگیری از تهاجمهای بیگانه به وجود آورد؟ و به فرض که در جهان هیچ جنگی نباشد آیا بدون نیروی انتظامی می توان نظم مطلوبی به جوامع بشری داد؟ به هر حال این نکته از بدیهیات است که هیچ گاه جامعه بشری حتی برای یک روز بدون حکومت نمی تواند زندگی سالمی داشته باشد، و منکران این امر نیز هرگز به آن نرسیدند، و از وسط راه با دستپاچگی و شتاب به صورت شرم آوری بازگشتند! درست است که حکومتهای خودکامه و ظالم و ستمگر، مفاسد بیشماری به وجود می آورند، و سرچشمه بدبختی های فراوانی در تمام طول تاریخ برای انسانها بوده و هستند، ولی اگر لحظاتی را که نظام همین حکومتها به هم می ریخته و به طور موقت یک یا چند روز پیش از آنکه حکومت دیگری جایگزین شود در نوعی بی حکومتی به سر می بردند در نظر بگیریم و هرج و مرج عجیب و ناامنی شدید و درهم ریختن همه چیز و گسترش آشوب در تمام سطوح جامعه را به خاطر بیاوریم، باز ملاحظه می کنیم که آن حکومت ظالم نیز از بی حکومتی بهتر بود. و اما از دیدگاه خداپرستان یعنی آنها که معتقد به ارسال رسل و انزال کتب از سوی خداوند می باشد، ضرورت حکومت واضحتر و آشکارتر است: زیرا از یک سو اهدافی که برای بعثت انبیاء در منابع دینی آمده و دلایلی عقلی نیز آن را تایید می کند، بدون تشکیل حکومت غیرممکن خواهد بود، مثلا تعلیم و تربیت صحیح و تزکیه نفوس بدون تشکیل حکومت بسیار مشکل یا غیرممکن است. فکر کنید اگر تمام مدارس و دانشگاهها در عصر و زمان ما در اختیار یک حکومت ضد مذهبی یا بی تفاوت در برابر مذهب باشد، و وسائل ارتباط جمعی از قبیل رادیو و تلویزیون و مطبوعات نیز به همین شکل اداره شوند، و ما بخواهیم تنها با نصیحت و اندرز مردم و یا حداکثر، استفاده کردن از مساجد و منابر آنها را به اهداف انبیاء و تعلیم و تربیت الهی نزدیک کنیم مطمئنا به جائی نمی رسیم، و تنها شعله ضعیفی از ایمان و تقوا در نفوس اقلیتی باقی و برقرار خواهد بود، ولی هرگاه حکومتی بر مبنای ایمان و توحید و اعتقاد به خدا و مقدسات تشکیل شود، و تمام این مراکز حساس را در اختیار بگیرد آنگاه مساله شکل دیگری به خود خواهد گرفت. در مورد «عدالت اجتماعی» و «قیام ناس به قسط» که هدف دیگری است باز مطلب همین گونه است، چگونه ممکن است با وجود یک حکومت ظالم و فاقد دین و ایمان، یا وابسته به مستکبران و استعمارگران اقامه قسط و عدل نمود؟ کوتاه سخن اینکه هیچ یک از اهداف مقدس پیامبران الهی بدون تشکیل حکومت جز در مقیاس محدود، تحقق نمی یابد، به همین دلیل پیامبر اسلام تا تشکیل حکومت نداد به اهداف والای خود نرسید، در میان سایر پیامبران نیز آنها که موفق به تشکیل حکومت الهی شدند، به پیروزی و موفقیت چشمگیری نائل گشتند، ولی آنها که این توفیق نصیبشان نشد شدیدا از سوی قشرهای فاسد مفسد در محاصره قرار گرفتند. و نیز به همین دلیل در آخر زمان، نیز گسترش توحید و عدل تنها از طریق تشکیل حکومت جهانی مهدی(ع) صورت می گیرد. اینها همه از یک سو، از سوی دیگر احکام اسلام منحصر به «عبادات» نیست، بلکه احکام فراوانی داریم که به شئون سیاسی و اجتماعی مسلمین مربوط است، مانند احمام حدود و دیات و خمس و زکات و انفال و مانند آنها. آیا بدون تشکیل حکومت می توان حقوق نیازمندان را به عنوان زکات از همه اغنیاء گرفت؟ و یا قضاوت اسلامی را در تمام سطوح پیاده کرد؟ چه تضمینی برای اجرای حدود، و جلوگیری از فاسدان در دست داریم؟ و اگر دشمنی به کشور اسلام هجوم آورد چگونه بدون تشکیل حکومت و بسیج لشگرهای کارآزموده و تهیه سلاحهای مختلف، دفاع از حوزه اسلام و دفع هجوم خارجی امکان پذیر است؟!
کوتاه سخن اینکه: تا حکومتی عادلانه و مردمی براساس اعتقادات الهی تشکیل نشود قسمت عمده احکام اسلامی زمین می ماند، چرا که از بخشهای سه گانه احکام، «سیاسات» برنامه حکومت است و در متن حکومت قرار گرفته، و «معاملات» بدون پشتوانه حکومت صالح هرگز سامان نمی پذیرد، حتی «عبادات» مانند حج و نماز جمعه و جماعت، نیز در سایه حکومت الهی عظمت شکوه دارد.