داستان استخبار حذیفه، نمونه ای از وجود دستگاه اطلاعاتی برای حکومت اسلامی

سرمایه اصلی هرکس را در جامعه آبروی او تشکیل می دهد و مسائل دیگر همه تحت الشعاع آن است و بدون شک سوءظن و تجسس و غیبت این سرمایه گرانقدر را به مخاطره می افکند، یا به باد فناء می دهد،ولی با این حال مواردی پیش می آید که اگر با حسن ظن با آن برخورد شود و اقدام به تجسس نکنند و اسرار نهانی آشکار نشود، خطراتی برای جامعه اسلامی بوجود می آید، خواه این خطر، توطئه ای باشد از سوی منافقان داخلی یا نقشه های شومی از سوی دشمنان خارج که به دست مزدورانشان در داخل انجام می گیرد. در چنین مواردی باید حسن ظن را کنار گذاشت و با سوءظن به مسائل نگریست و برای حفظ اهداف مهمتر و والاتر به تجسس پرداخت. این همان فلسفه تشکیل دستگاههای اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی است، فلسفه ای معقول و منطقی و موافق عقل و شرع، هر چند دنیا پرستان و دولتهای خودکامه و استکباری از آن سوء استفاده کرده و می کنند، ولی سوء استفاده آنها هرگز از منطقی بودن اصل موضوع نمی کاهد و ضروری بودنش را در جای خودکامه که در بالا اشاره شد زیر سوال نمی برد، کدام قانون مقدس است که از آن سوء استفاده نشده باشد؟!

کوتاه سخن اینکه: عدم تجسس در کارهای دیگران و زندگی خصوصی آنها یک «اصل» است که باید حفظ شود، ولی تجسس در موارد خاص یک «استثناء» است که آن هم باید با حفظ حدود و شرایطی به عنوان یک وظیفه الهی و اجتماعی دنبال گردد، و در واقع این استثناء از قانون اهم و مهم سرچشمه می گیرد و تحت عنوان ثانوی واقع می شود. حفظ آبروی افراد، بسیار مهم است، اما حفظ موجودیت جامعه اسلامی و نظام حکومت و امنیت و آرامش، از آن مهمتر و لازمتر است، به همین دلیل در موارد خاصی، دومی فدای اولی می شود. از آنچه در بالا گفته شد روشن می شود که همیشه تجسس و تفتیش در حال دیگران نیاز به دلیل کافی دارد و اقدام خودسرانه در این مورد مجاز نیست. آنچه گفته شد مربوط به تجسس در درون جامعه اسلامی است. در بیرون جامعه اسلامی، مساله روشنتر و آشکارتر است. مسلمانان همیشه باید از آنچه در ظاهر و باطن جوامع بیگانه می گذرد  که ممکن است با سرنوشت مسلمین ارتباط داشته باشد با خبر باشند، توطئه ها را در نطفه بشناسند و خفه کنند، وگرنه زمانی با خبر می شوند که از عهده خنثی کردن آن برنمی آیند، یا باید بهای گزافی برای آن بپردازند!

نوع دیگری از تجسس نیز در حکومت اسلامی (و همه حکومتهای جهان) وجود دارد و آن تجسس در کار ماموران و کارگزاران حکومت اسلامی است تا اطمینان حاصل شود آنها وظایف خود را خوب انجام می دهند، اجحاف و تعدی بر مسلمین روا نمی دارند، و از مقام خود سوء استفاده نمی کنند. به هرحال از آیات قرآن استفاده می شود که مساله تجسس و جاسوسی در آن اعصار نیز وجود داشته است و در برابر جاسوسیهای دشمنان اسلام پیامبر (ص) دستگاه ضد جاسوسی داشته است، تا به وسیله آن تحرکات دشمن را در این زمینه خنثی کند. در آیه 47 سوره توبه به مسلمانان هشدار می دهد که مراقب تحرکات جاسوسی منافقان باشند می فرماید: «اگر آنها همراه شما (به سوی میدان تبوک) خارج می شدند، چیزی جز اضطراب و تردید به شما نمی افزودند، و به سرعت در میان شما به فتنه انگیزی می پرداختند و در میان شما جاسوسانی برای آنها وجود دارد، و خداوند نسبت به ظالمان آگاه است» (لو خرجوا فیکم مازادوکم الا خبالا- ولا وضعوا خلالک یبغونکم الفتنه وفیکم سماعون لهم والله علیم  بالظالمین)، (توبه/47). «سماع» ممکن است به معنی «جاسوسی» باشد، یا کسی که حالت پذیرش و شنوایی او زیاد است، ولی احتمال اول با موارد آیه مناسبتر است. این در حالی است که در چند آیه قبل از آن به پیامبر (ص) دستور می دهد که تلاش کند و منافقان را بشناسد، می فرماید: «خداوند تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادی که از شرکت در میدان جهاد خودداری کنند، چرا نگذاشتی آنها که راست می گویند از آنها که دروغ می گویند شناخته شوند؟» (عفی الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین  لک الذین صدقوا وتعلم الکاذبین) (توبه/43).

ماجرای استخبار حذیفه

نمونه ای از کارهای اطلاعاتی که در عصر پیامبر (ص) انجام گرفت، ماجرای «حذیفه» در جنگ احزاب است. در بسیاری از تواریخ آمده است که دریکی از شبهای جنگ احزاب بعد از آنکه میان لشکر احزاب اختلاف افتاده بود، پیامبر (ص) فرمود: «آیا کسی از شما هست که در این تاریکی به لشکرگاه دشمن برود تا خبری از آنها بیاورد، هرکس چنین کند رفیق من در بهشت خواهد بود؟» حذیفه یکی از اصحاب رسول خدا (ص) می گوید: هیچکس به خاطر شدت خستگی و گرسنگی و وحشت از جا برنخاست، پیامبر(ص) چشمش به من افتاد و مرا صدا زد و فرمود: «برو و خبری از آنها برای من بیاور، اما هیچ کار دیگری در آنجا انجام نده تا بازگردی!» او می گوید: من به سوی لشکرگاه قریش آمدم، درحالی که طوفان سختی می وزید و همه چیز آنها را درهم می ریخت، ناگهان شبح «ابوسفیان» را دیدم که در میان آن ظلمت و تاریکی فریاد می زند، ای قریش! (سخن با شما دارم) هر کدام دقت کنید و کنار دستی خود را بشناسید بیگانه ای در اینجا نباشد!، «حذیفه» می گوید: من پیشدستی کردم و فورا به کسی که در کنارم بود گفتم تو کیستی؟ گفت: من فلانی هستم، گفتم بسیار خوب. سپس ابوسفیان گفت به خدا سوگند اینجا جای توقف نیست، شترها و اسبهای من از دست رفتند و یهود بنی قریظه پیمان خود را شکستند، و این باد و  طوفان شدید چیزی برای ما باقی نگذاشت، برخیزید و حرکت کنید که من آماده حرکتم، سپس شتابزده به سراغ مرکب خود رفت، من فکر کردم با یک تیر حساب او را برسم همین که خواستم تیر را رها کنم به یاد سخن پیامبر (ص) افتادم که فرمود: دست از پا خطا نکن و برگرد و فقط خبری برای من بیاور. من باز گشتم و ماجرا را عرض کردم.

از آیات قرآن مجید استفاده می شود که داشتن دستگاههای اطلاعاتی در زمان انبیاء پیشین نیز معمول بوده و حتی از پرندگان نیز احیانا استفاده می شد، همان گونه که در داستان سلیمان و هدهد آمد که خبر مناطق دور دست را برای او می آورد، سپس پیام سلیمان را که سر فصل تازه ای در مناسبات حکومت او با یک کشور دیگر بود به انجام می رسانید.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 10 – از صفحه 404 تا 406 و صفحه 408 و 410

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402845