تأویل ناروا
فارسی 2933 نمایش |یکی از نویسندگان اسلامی تحت تأثیر «شرق شناسان» خارجی قرار گرفته، در رساله ای اصرار ورزیده است که پیامبر گرامی (ص)، به خواندن و نوشتن آشنا بودن است و با اتخاذ چنین موضع، کوشیده است که آیه را به نادرست تأویل کند، اینک برای آشنا شدن خوانندگان به نقل تأویل، آنگاه به نقد آن می پردازیم.
در «قرآن» کتاب به معنای هر نوع کتابت و نوشته نیست، بلکه به معنای نوشته های مذهبی و مقدس تورات و انجیل می باشد که در زبان عربی که زبان پیامبر بود، ناشناس بوده است واقعیت این است که یهودیان می گفتند: «حضرت اظهارات خود را از روی کتابهای مقدس ایشان نقل می کند.» لذا آیه ی 48 از سوره ی عنکبوت نازل گردید و فرمود که پیامبر زبان این نوشته های مقدس را که پیش از قرآن بوده، نمی دانسته است، نه آن که پیامبر نمی توانست به زبان عربی که زبان مادری وی بود (و قرآن نیز به همان زبان نازل گردیده) بخواند و بنویسد؛ «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک إذا لارتاب المبطلون؛ و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى خواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمى نوشتى وگرنه باطل انديشان قطعا به شك مى افتادند.»
رد تأویل ناروا
این تصرف و تأویل از جهاتی مردود است:
الف: «کتاب» در آیه به صورت نکره و بدون «الف و لام» آمده است و نکره پس از جمله ی نفی «ما کنت تتلوا» برای نفی جنس کتاب، اعم از عربی و عبری و فارسی و سریانی، خواهد بود نه برای نفی یک نوع خاص، (کتابهای مقدس)، چنانکه تأویل گر تصور نموده است و این دستور هرگز استثنا ندارد و در قرآن جمله هایی مانند جمله ی فوق، فراوان است مانند «و من یهن الله فما له من مکرم إن الله یفعل ما یشاء؛ هر کس را خدا خوار سازد هیچ کس نمی تواند او را گرامی سازد.» (حج/ 18)
گواه ما بر اینکه مقصود از «کتاب» در آیه مطلق کتاب است (خواه عبری خواه عربی) این است که در آیه ی قبل، موقعی که درباره ی انجیل و تورات سخن می گوید، لفظ کتاب را با الف ولام که اشاره به معروفیت و معهودیت آنها است، به کار می برد چنانکه می فرماید: «وکذلک أنزلنا إلیک الکتاب فالذین آتیناهم الکتاب یؤمنون به ومن هؤلاء من یؤمن به وما یجحد بآیاتنا إلا الکافرین؛ همچنین برای تو کتاب (قرآن) فرو فرستادیم و کسانی که به آنها کتاب (انجیل و تورات) داده ایم، به آن ایمان می آورند و آیات خدا را کسی جز گروه کافران انکار نمی کند.» (عنکبوت/ 47)
در آیه ی مورد بحث، لفظ کتاب به طور نکره و بدون الف ولام به کار رفته است چنانکه می فرماید: «وما کنت تتلوا من قبله من کتاب» (عنکبوت/ 48) و اگر مقصود از کتاب در آیه ی مورد بحث همان کتابهای عهدین باشد، لازم بود مانند ما قبل، کتاب را به طور معرفه، توأم با الف و لام به کار ببرد، و بفرماید: «وما کنت تتلوا من قبله الکتاب».
ب: اینکه ادعا می کنند در قرآن، کتاب اصولا به معنای هر نوع کتاب و نوشته نیست بلکه به معنی همان نوشته های مذهبی و مقدس تورات و انجیل است، درست روشن نیست. ما اکنون آیاتی را در این جا می آوریم، که مقصود از آن کتب عهدین نیست بلکه کتاب علاوه بر کتب مقدسه، در مصادیق مختلفی به کار رفته است:
1- کتاب یعنی قرآن مجید: «ذلک الکتاب لا ریب فیه؛ اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست.» (بقره/ 2)
2- کتاب یعنی فرض و آنچه خدا بر ما نوشته و واجب کرده است. «والمحصنات من النساء إلا ما ملکت أیمانکم کتاب الله علیکم؛ حرام است که زنان شوهردار را بگیرید، مگر زنان مشرکی که اسیر شما گردند، مفروض و مکتوب خدا در حق شما همین است.» (نساء/ 24) کتاب در آیه 235 از سوره بقره هم به همان معنی آمده است.
1- کتاب به معنای هستی و رمز تکوین: «و ما من دابة فی الأرض و لا طائر یطیر بجناحیه إلا أمم أمثالکم ما فرطنا فی الکتاب من شی ء ثم إلى ربهم یحشرون؛ جنبدگان روی زمین، و مرغانی که در هوا به پرواز در می آیند، مانند شما امتهایی هستند، ما چیزی را در جهان آفرینش ترک نکردیم، سپس به سوی پروردگار خود باز می گردند.» (انعام/ 38)
2- کتاب یعنی لوح محفوظ: «قال علمها عند ربی فی کتاب لا یضل ربی و لا ینسی؛ علم حوادث گذشته، پیش پروردگارم موجود است نه گم می کند و نه فراموش می نماید.» (طه/ 52) و همچنین آیه های 3 سباء و 11 فاطر و 75 از سوره نحل به آن معناست.
3- کتاب به معنای نامه ی اعمال: «ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ چه شده که این نامه، تمام اعمال کوچک و بزرگ را شمرده است.» (کهف/ 49) به این معناست کتاب در آیه های 62 مؤمنون و 30 سباء و 69 زمر و...
3- کتاب یعنی نامه ی شخصی: «ألقی إلی کتاب کریم؛ نامه ای به من رسیده است.» (نمل/ 29) از این موارد و موارد دیگر آیاتی که لفظ کتاب در آنها وارد شده است روشن می شود که لفظ کتاب در مصادیق مختلف به کار رفته که غیر کتب عهدین است و با بودن چنین آیات زیاد، چگونه آقای نویسنده (عبداللطیف هندی) ادعا دارد که کتاب در قرآن به معنای انجیل و تورات و امثال آنها می باشد.
اگر آیه به این معنی باشد که پیامبر قبل از بعثت، کتابهای مقدس انجیل و تورات را نخوانده است هدف تأمین نمی شود زیرا در این صورت جای این احتمال باقی می ماند که پیامبر از آنجا که مدتها با خواندن و نوشتن کتابهای عربی سر و کار داشته، به کمک برخی از نصاری و یهود (که آشنا به زبان کتاب خود بودند) مطالب قرآن را از آنها استخراج کرده و در قالب انشاء عربی ریخته است و آنها را از حفظ می خواند، چنانکه در سوره ی فرقان آیه ی 4 این احتمال را از مشرکان نقل می کند: «و قال الذین کفروا إن هذا إلا إفک افتراه و أعانه علیه قوم آخرون فقد جاؤ ظلما و زورا؛ کافران می گویند این قرآن دروغی است که به خدا بسته است و گروهی دیگر او را در این قسمت یاری نموده اند، به راستی که آنها در این نسبت ستم کرده و سخن باطل می گویند.»
قرآن برای رفع چنین احتمالی در آیه مورد بحث می گوید: «تو هرگز با خواندن و نوشتن سر و کاری نداشتی، تو هیچ گاه کتابی را نخوانده ای و قلم روی کاغذ نگذاشته ای زیرا در این صورت، خرده گیران در آیین تو تردید می کردند.»
خلاصه این که اگر شما این آیه را به دست هر عرب و یا آشنا به زبان عربی بدهید می گوید نظر آیه این است که پیامبر اصلا با خواندن و نوشتن سر و کار نداشته است. وانگهی هر گاه مراد از کتاب، همان کتابهای مقدس باشد در این صورت جمله ی «ولا تخطه» زائد خواهد بود زیرا هر گاه پیامبر گرامی (ص)، قدرت خواندن کتابهای فوق را داشت، به طور واضح قدرت بر نوشتن آنها نیز خواهد داشت و دیگر لازم نبود بفرماید: «لا تخطه» (دقت کنید که ضمیر تخطه به کتاب برمی گردد) ولی به طوری که ما معنی کردیم، که ما معنی کردیم، آوردن آن مفید و سودمند خواهد بود، زیرا مفاد آیه در این صورت، یک کلام ساده و عمومی می باشد، فلانی به طور کلی با خواندن و نوشتن سر و کاری ندارد و با خواندن و نوشتن آشنا نیست.
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 260
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها