علت شکست در جنگ احد
فارسی 4301 نمایش |قرآن علت شکست را ضعف ایمان می داند و اینکه اندیشه ی دنیا گرایی، بر فکر انضباط اسلامی و پیروزی از دستورات پیامبر غلبه کرد، آنگاه نوید می دهد که هر گاه به خط نخست باز گرداند، پیروزی از آن آنها است چنانکه می فرماید: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاغلون إن کنتم مؤمنین؛ مست مشوید و غمگین نباشید شماها برترید اگر مؤمن باشید.» (آل عمران/ 139) تمام نکته در جمله «إن کنتم مؤمنین» نهفته است.
کلمه ی "حزن" به معناى اندوه است، در مقابل کلمه "فرح" که به معناى سرور است، و حزن وقتى به انسان دست مى دهد که چیزى را که داشته از دست بدهد و یا دوست مى دارد داشته باشد ولى ندارد، و یا خود را مالک آن فرض کرده، و از دستش بدهد. و در اینکه فرمود: «و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین* إن یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله؛ غمگين مشويد كه شما برتريد .اگر به شما آسيبى رسيده آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد و ما اين روزها [ى شكست و پيروزى] را ميان مردم به نوبت مى گردانيم.» (آل عمران/ 139- 140) دلالتى هست بر اینکه علت وهن و اندوه مسلمانان آن روز این بوده که دیده اند عده اى مجروح شده اند، و کفار قوى تر از ایشان بوده و بر آنان مسلط بوده اند.
به خاطر دیدن این وضع بوده که مسلمانان آن روز دچار سستى و اندوه شدند، و از نظر واقعیت خارج هم همین طور بوده، چون مشرکین در آن روز هر چند که به تمام معنا بر لشکر اسلام غالب نشدند، و جنگ به نفع آنان و شکست مسلمین پایان نیافت، ولیکن شدیدترین صدمه را به مؤمنین زدند، چون هفتاد نفر از سران و شجاعان مسلمین کشته شد، و تازه همه این مصیبت ها در داخل سر زمینشان به ایشان وارد شد، و این خود باعث وهن و حزن آنان گردید.
و همین که جمله: «و أنتم الأعلون...» در مقام تعلیل مطلب واقع شده، خود شاهد بر این است که نهى از وهن و حزن، نهى از وهن و حزنى است که در خارج واقع شده بوده نه از وهن و حزن فرضى و مبادایى. و اگر این جمله را مطلق آورد، و بالادست بودن مسلمانان را مقید به هیچ قیدى به جز ایمان نکرد، براى این بود که به ما بفهماند شما مسلمانان اگر ایمان داشته باشید نباید در عزم خود سست شوید، و نباید به خاطر اینکه بر دشمنان ظفر نیافته اید و نتوانسته اید از آنان انتقام بگیرید اندوهناک گردید، براى اینکه ایمان امرى است که با علو شما قرین و توأم است، و به هیچ وجه ممکن نیست با حفظ ایمان خود زیر دست کفار واقع شوید، چون ایمان ملازم با تقوا و صبر است، و ملاک فتح و ظفر هم در همین دو است، و اما قرح و آسیب هایى که به شما رسیده، تنها به شما نرسیده بلکه طرف شما (مشرکین) هم این آسیب ها را دیده اند، و روى هم چیزى از شما جلوتر نیستند، تا باعث وهن و اندوه شما شود.
اگر علو مسلمانان را مشروط کرد به ایمان، با اینکه خطاب به مسلمانان با ایمان است، براى این بود که اشاره کند به اینکه هر چند مخاطبین مسلمان و مؤمن بودند، ولیکن به مقتضاى ایمانشان عمل نکردند و صفاتى چون صبر و تقوا که داشتن آن مقتضاى ایمان است نداشتند، وگرنه اثر خود را مى بخشید، و در این جنگ ضربه نمى خوردند و آن آسیب ها را نمى دیدند. و این حال هر جماعتى است که در داشتن ایمان مختلف باشند، یک عده ایمان حقیقى داشته باشند، عده اى دیگر ایمانشان سست باشد، جمعى دیگر منافق و بیمار دل باشند، به همین جهت مى توان گفت کلامى چون آیه مورد بحث به هر سه طایفه نظر دارد، هم تشویق مؤمنین حقیقى است، و هم اندرز به مؤمنین سست ایمان است و هم عتاب و توبیخ منافقین و بیماردلان آنان است.
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 392
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 4 صفحه 40
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها