شکست اعتصاب در تبوک
فارسی 2489 نمایش |مدت اعتصاب مؤمنینی که در پیوستن به رسول خدا (ص) برای جنگ تبوک تأخیر نمودند، پنجاه روز تمام بود، چهل روز در مدینه بودند و ده روز در اطراف مدینه در بیابانها، سه روز آخر را روزه گرفتند هرکدام در گوشه ی بیابان مشغول عبادت بودند.
پس از سه روز یعنى در شب سوم رسول خدا (ص) در خانه ام سلمه بود که آیه توبه و مژده مغفرت ایشان نازل شد، و آن آیه «و على الثلاثة الذین خلفوا حتى إذا ضاقت علیهم الأرض بما رحبت و ضاقت علیهم أنفسهم و ظنوا أن لا ملجأ من الله إلا إلیه ثم تاب علیهم لیتوبوا إن الله هو التواب الرحیم؛ و نیز بر آن سه تن [عنایت کرد] که [از جهاد] واپس نهاده شدند [و مردم از آنها بریدند] تا بدانجا که زمین با همه فراخى بر آنها تنگ شد و از خود به تنگ آمدند و دانستند که از خدا، جز به سوى او پناهى نیست. آنگاه خدا به آنها بازگشت تا توبه کنند. بى تردید خدا توبه پذیر مهربان است.» (توبه/ 118) بود.
امام صادق (ع) فرمود: «آیه شریفه اینطور نازل شده، و مقصود از مهاجرین و انصار ابوذر، ابوخیثمه و عمیر بن وهب بود که از رسول خدا (ص) تخلف ورزیده، بعد به وى ملحق شدند.»
آن گاه راوى درباره آن سه نفرى که آیه «و على الثلاثة الذین خلفوا» در حقشان نازل شده گفته: عالم فرمود آیه اینطور نازل شده: "و على الثلاثة الذین خالفوا" زیرا کلمه "خلفوا" به معناى تخلف قهرى است که مرتکبش تقصیرى نداشته و سزاوار ملامت نیست، "حتى إذا ضاقت علیهم الأرض بما رحبت" از این رو زمین با همه فراخیش بر آنان تنگ شد که نه رسول خدا (ص) با ایشان همکلام مى شد و نه برادران دینى و نه زن و فرزندانشان، و به همین جهت، مدینه بر آنان تنگ شد، و ناگزیر از مدینه تار و مار شدند، و وقتى خداوند دید به راستى نادم شده اند توبه ایشان را قبول کرد.
مبارزه ی منفی از بی دردسرترین مبارزه ها است
سیاستی که جزء دین اسلام است، یکی از ابعاد آن همین سیاست معقولانه رسول اکرم (ص) است، اداره ی یک خانواده، بدون تدبیر رئیس خانه امکان پذیر نیست، یک شرکت تجاری بدون تدبیر مدیر عامل و هیأت مدیره با شکست روبرو می گردد آیا اداره یک کشور پهناور که تحت نظر صاحب رسالت و جانشینان او اداره خواهد شد، ممکن است نقشه ی سیاسی نداشته باشد.
آیه فوق علاوه بر اینکه درسهای آموزنده ای به زمامداران مسلمان می دهد، هر فردی از افراد ملت نیز می تواند یک سلسله نتایج جزئی از این آیه بگیرد. ما دایره ی اجرای دین سیاست اسلامی را کوچکتر می گیریم، روی سخن با یک عده مسلمان است که سراسر اجتماع ما را فرا گرفته است، در فامیل همه ی ما افرادی پیدا می شوند که عملا به احکام دین ما از خود بی اعتنایی نشان می دهند تکلیف ما با چنین افراد چیست؟
آیا لازم نیست پس از تذکرات مفید و سودمند و اعتراضات زبانی، روابط خود را با آنها محدودتر کنیم؟ و روی خوش به کسانی که از نصایح مشفقانه ی ما پند نمی گیرند، نشان ندهیم، تا لااقل از این راه آنها را به سوی ترک گناه و پیروی از تعالیم عالیه ی اسلام بکشانیم. البته این قسم امر به معروف و یا مبارزه با فساد پس از طی مراحلی است که اگر آن مراحل درباره ی شخص آلوده مؤثر واقع نشد، در این هنگام باید دست به مبارزه منفی به صورت اعتصاب زد، در این جا برای تکمیل مطلب به نقل یک حدیث اکتفا می کنیم. «أدنی الانکار أن تلقی أهل المعاصی بوجوه مکفهرة». امیر مؤمنان می فرماید: «کمترین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر این است که مردم مسلمان با مردم مسلمان گنهکار با چهره های درهم کشیده روبرو شوند.»
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 91
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 9 صفحه 406
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها