دعوت به عبودیت پیامبر اکرم
فارسی 2907 نمایش |گروهی از «احبار» یهود و علمای نصاری به حضور پیامبر رسیدند تا از واقعیت آیین او آگاهی پیدا کنند. پیامبر آنان را به آیین اسلام دعوت نمود. برخی از مسیحیان حاضر در جلسه تصور کردند که او مردم را به پرستش خود دعوت می کند و لذا گفتند: «آیا ما را به پرستش خود دعوت می نمایی؟» و این گفتار به توجه اینکه آنان مسیح را می پرستیدند به زبان آنان جاری گردید.
رسول گرامی (ص) فرمود: «به خدا پناه می برم که غیر او را بپرستیم و یا کسی را به پرستش غیر او دعوت نمایم، خدا مرا بر این کار مبعوث نکرده است.» وحی الهی در این مورد نازل گردید و فرمود: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله و لکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون* و لا یأمرکم أن تتخذوا الملئکة و النبین أربابا أ یأمرکم بالکفر بعد إذ أنتم مسلمون؛ برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند به او کتاب و حکم و نبوت بدهد سپس به مردم بگوید، غیر خدا، مرا بندگی کنید (بلکه سزاوار این است) که بگوید دانشمندان الهی باشید به گونه ای که کتاب خدا را آموخته اید و درس آن را نیز خوانده اید نه این که شما را دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را به خدایى بگیرید. آیا او شما را پس از آن که مسلمان شده اید به کفر مى خواند؟» (آل عمران/ 79- 80)
این آیات هم چنان افکار باطل گروهى از اهل کتاب را نفى و اصلاح مى کند مخصوصا به مسیحیان گوشزد مى نماید که هرگز مسیح (ع) ادعاى الوهیت نکرد و آنچه درباره او در این زمینه گفته شده همه نسبتهاى ناروایى است که بعدا به او داده اند و نیز به درخواست کسانى که مى خواستند این گونه ادعاها را درباره پیامبر اسلام (ص) (به عللى که در شان نزول آمد) تکرار کنند صریحا پاسخ مى گوید مى فرماید: «ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوة ثم یقول للناس کونوا عبادا لی من دون الله؛ براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانى و حکم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگوید غیر از خدا مرا پرستش کنید.» (آل عمران/ 79)
نه پیامبر اسلام و نه هیچ پیغمبر دیگرى حق ندارد چنین سخنى را بگوید و این گونه نسبتها که به انبیاء داده شده همه ساخته و پرداخته افراد ناآگاه و دور از تعلیمات آنها است چگونه ممکن است این مقامات بزرگ را از سوى خدا پیدا کنند و در عین حال به سوى شرک دعوت نمایند. سپس مى افزاید: بلکه (سزاوار مقام او این است که بگوید) افرادى باشید الهى آن گونه که تعلیم کتاب الهى به شما داده شده و درس خوانده اید و هرگز غیر خدا را پرستش نکنید «و لکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون». آرى فرستادگان الهى هیچگاه از مرحله بندگى و عبودیت تجاوز نکردند و همیشه بیش از هر کسى در برابر خداوند خاضع بودند بنابراین امکان ندارد از جاده توحید خارج شوند و مردم را به شرک دعوت کنند.
"ربانیین" جمع "ربانى" به کسى گفته مى شود که ارتباط او با "رب" (پروردگار) قوى باشد و از آنجا که واژه "رب" به کسى گفته مى شود که به اصلاح و تربیت دیگران پردازد مفهوم این واژه در آیه بالا آن است که هرگز سزاوار پیامبران نیست که مردم را به پرستش خویش دعوت کنند آنچه براى آنها سزاوار است این است که مردم را در پرتو تعلیم آیات الهى و تدریس حقایق دینى به صورت دانشمندان الهى و ربانى در آورند افرادى که جز خدا نپرستند و جز به سوى علم و دانش دعوت نکنند. از جمله مزبور استفاده مى شود که هدف انبیاء تنها پرورش افراد نبوده بلکه هدف تربیت معلمان و مربیان و رهبران مردم بوده است یعنى کسانى که بتوانند محیطى را با علم و ایمان خود روشن سازند.
در آیه فوق نخست به مساله تعلیم (یاد دادن) و سپس به مساله "تعلم" و "درس خواندن" اشاره شده تفاوت این دو کلمه از این نظر است که "تعلیم" معنى وسیع و گسترده اى دارد که هر گونه یاد دادن از طریق گفتار و کردار نسبت به افراد باسواد و بیسواد را شامل مى شود ولى درس خواندن به فراگیریهایى گفته مى شود که از روى کتاب و دفترى باشد و به اصطلاح نسبت میان این دو عموم و خصوص مطلق است. و به این ترتیب هدف انبیاء پرورش عالمان ربانى و مصلحان اجتماعى و افراد دانشمند و آگاه و مدیر و مدبر بوده است. آیه بعد تکمیلى است نسبت به آنچه در آیه قبل آمد مى گوید: همانطور که پیامبران مردم را به پرستش خویش دعوت نمى کردند، به پرستش فرشتگان و سایر پیامبران هم دعوت نمى نمودند مى فرماید: «و لا یأمرکم أن تتخذوا الملائکة و النبیین أربابا؛ و سزاوار نیست اینکه به شما دستور دهد فرشتگان و پیامبران را پروردگار خود انتخاب کنید.» (آل عمران/ 80)
این جمله از یک سو پاسخى است به مشرکان عرب که فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند و نوعى ربوبیت براى آنها قایل بودند و با این حال خود را پیرو آیین ابراهیم (ع) معرفى مى کردند. و از سوى دیگر پاسخى است به صائبان که خود را پیرو یحیى (ع) مى دانستند ولى مقام فرشتگان را تا سر حد پرستش بالا مى بردند. و نیز پاسخى است به یهود و نصارا که عزیر (ع) یا مسیح (ع) را فرزند خدا معرفى مى کردند و سهمى از ربوبیت را براى آنها قایل بودند. آیه در پاسخ همه آنها مى گوید: هرگز ممکن نیست پیامبرى با آن علم و آگاهى الهى مردم را به ربوبیت غیر خدا دعوت کند. و در پایان آیه براى تاکید بیشتر مى افزاید: آیا شما را به کفر دعوت مى کند پس از آنکه مسلمان شدید؟ «أ یأمرکم بالکفر بعد إذ أنتم مسلمون».
آیا ممکن است پیامبر خدا به کفر دعوت کند و به شما اجازه دهد او را پرستش کنید. ناگفته پیدا است که اسلام در اینجا مانند بسیارى از موارد دیگر به معنى وسیع کلمه یعنى تسلیم در برابر فرمان خدا و ایمان و توحید به کار رفته است، یعنى چگونه ممکن است پیامبرى پیدا شود و نخست مردم را به ایمان و توحید دعوت کند سپس راه شرک را به آنها نشان دهد و یا اینکه چگونه ممکن است پیامبرى نتایج زحمات پیامبران دیگر را که به اسلام دعوت کرده اند بر باد دهد و آنها را متوجه کفر و شرک سازد؟! آیه ضمنا اشاره سربسته اى به معصوم بودن پیامبران و عدم انحراف آنها از مسیر فرمان خدا مى کند.
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 298
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 2 صفحه 632
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها