قرآن و احتجاج رسول اکرم
فارسی 3267 نمایش |در این مقاله قصد داریم سیره ی رسول اکرم (ص) را در استدلالها بر اساس توجه به قرآن کریم بررسی نماییم، هرچند همه ی استدلالهای نبی اکرم (ص) روح وحی و قرآنی دارد چون خود آن حضرت همتای قرآن کریم است هیچ گاه وحی نازل شده را کتمان ننموده است، اما ارتباط بعضی از این استدلالها با قرآن بیش از سایر استدلالهاست.
لازم است عنایت شود با توجه به این که عنوان ثقل اکبر درباره ی قرآن کریم و عنوان ثقل اصغر درباره ی اهل بیت رسول اکرم (ص) به کار رفته نه درباره ی خود رسول خدا (ص) از برخی تعابیر استفاده می شود حقیقت محمدیه (ص) که همان انسان کامل است اولین فیض، اولین ظهور حق و همتای کلام الله است، بنابراین از لحاظ درجه ی وجودی، نازلتر از قرآن نخواهد بود. پس حدیث: «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» در باره ی عترت رسول گرامی است که ثقل اصغرند نه درباره ی اعم از آنان و رسول گرامی (ص)، زیرا آن حضرت نفرمود من و عترتم ثقل اصغریم، بلکه فرمود: قرآن ثقل اکبر است و عترت من ثقل اصغر. ممکن است این فرق بدان جهت باشد که عترت دارای امامت و ولایت هستند و فاقد نبوت و رسالت، چنانکه این فرق از ادله دیگر نیز استفاده می شود.
پس با توجه به اینکه فیض نخست خداوند، وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) است، قرآن کریم که کلام خدا و ظهور حق است، اگر اولین ظهور هم باشد، همتای رسول اکرم خواهد بود، بنابراین انسان کامل و حقیقت محمدیه و وجود مبارک رسول اکرم (ص) مقامی دارد که آن مقام می تواند عدل قرآن کریم باشد. همه ی سیره های آن حضرت بر اساس قرآن کریم است لیکن ارتباط بعضی از آنها با آیات قرآن بیش از سایر سیره هاست؛ یا اثبات ارتباط آنها آسانتر است و یا ظهور پیوند آنها با قرآن کریم آشکارتر است. در هر حال از جهت ثبوت و از لحاظ اثبات، بین سیره ها فرق است. از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که احتجاجهای رسول خدا (ص) دو قسم است: قسم اول: احتجاجی که ارتباط مستقیم با آیات قرآنی دارد. قسم دوم: احتجاجی که محتوای قرآنی دارد، یعنی آیات قرآن کریم با صراحت درباره آنها نازل نشده است.
رسول گرامی (ص) در اثبات اصل وجود ذات اقدس اله و یکتایی ذات حق تعالی و صفات ذاتی واجب، که عین ذات اوست، و صفات فعلی و سایر امور مربوط به معارف الهی، چه در مبدأ چه در وحی و رسالت و چه در معاد، براهینی اقامه می کند که روح قرآنی دارد. تفاوت دو قسم مزبور، تأثیر اساسی در بحث ندارد، زیرا هر دو قسم آن بر اساس توجه به وحی الهی است. اصولا قرآن کریم، که کتاب برهان و نور است، رسول خدا را به نورانیت و برهان دعوت می کند: «ادع إلی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هی أحسن؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى.» (نحل/ 125) و از پذیرفتن سخنان بدون برهان نهی می نماید: «لاتقف ما لیس لک به علم إن السمع والبصر والفؤاد کل أولئک کان عنه مسؤلا؛ و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» (اسراء/ 36) به همین جهت روایاتی هم که در زمینه ی احتجاجهای نبی اکرم (ص) وارد شده به خوبی گویاست که آن حضرت هم، اهل استدلال و مناظره بود و هم محور استدلال و احتجاجهای او معارف قرآن کریم بود.
دینی که بر پایه علم و عقل استوار است، همواره از مبانی خویش دفاع می کند، زیرا اگر بخواهد بماند و گسترش پیدا کند، باید مردم را با مبانی خود آشنا کند، چنین دینی با گسترش عقل و علم در جامعه، گسترده خواهد شد یعنی هم ظهور چنین مکتبی با ظهور فرهنگ علمی و عقلی، هماهنگ است و هم دوام و گسترش آن به دوام و گستردگی این آمیخته است، لذا خدای سبحان به رسول اکرم (ص) دستور می دهد که علم و عقل را گسترش دهد و این گسترش گاهی به عنوان «یعلمهم الکتاب والحکمة؛ كتاب و حكمت به آنان بياموزد.» (بقره/ 129) و گاهی به عنوان «جادلهم بالتی هی أحسن» (نحل/ 125) و گاهی هم به عنوان «فلله الحجة البالغة؛ بگو برهان رسا ويژه خداست.» (انعام/ 149) در دفع شبهات بیگانگان متجلی می شود، گاهی به صورت نیایش برای افزایش دانش الهی متبلور می گردد: «رب زدنی علما؛ پروردگارا علمم را زیاد کن.» (طه/ 114) و گاهی با رهنمود، طلوع خورشید علم از مشرق دل، در پرتو تقوی ظهور می کند، مانند: «إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر از خدا پروا داريد براى شما [نيروى] تشخيص [حق از باطل] قرار مى دهد.» (انفال/ 29) و گاهی نیز به صورتهای دیگر طرح می گردد.
به هر تقدیر، حمایت از تعلیم و تعلم، جانبداری از تعقل، در تمام شئون دینی به ویژه قرآن کریم ساطع است. پی بردن و تشریح سخنان گروههای مختلف که دارای آرا و عقاید متنوعند، کار آسانی نیست زیرا بررسی صحت و سقم استدلالهای آنان و کیفیت نقض و ابرام آنها محتاج احاطه به همه معارف است. در بعضی روایات آمده که خدای سبحان برای تحکیم عقاید اسلام و هدم شبهات ملحدان، به رسولش دستور استدلال و اقامه برهان و جدال داد و امیرالمؤمنین (ع) هم فرمود: «صاحبان ملل و نحل به حضور رسول اکرم (ص) شرفیاب می شدند هر کدام داعیه ای داشتند، رسول خدا داعیه ی آنان را می شنید، آنگاه به تحکیم مبانی اسلام و هدم اساس خلاف آن به انحای مختلف استدلال، اعم از حکمت و جدال مبادرت می ورزید.»
حضرت علی (ع) بعد از ذکر اجمالی آرای پنج گروه فرمود: «رسول خدا با همه ی این مذاهب به استدلال و احتجاج پرداخت و همه ی آنان را مجاب کرد لیکن بعضی حق را پذیرفتند و بعضی آن را انکار کردند. خدای سبحان پیامبرش را به جدال احسن امر فرمود، چنانکه به حکمت (برهان) و موعظت دستور داد، ممکن نیست خدای سبحان پیامبرش را به چیزی امر کند و او مؤتمر و ممتثل آن نباشد، از چیزی نهی کند و آن حضرت متناهی نباشد.»
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 80
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها