تاثیر متقابل عبودیت و یاد معاد
فارسی 3016 نمایش |محور اصلی عبادت، تأمین سعادت آخرت است چنانکه هدف اصیل آفرینش بشر، بندگی او نسبت به آفریدگاراست. نتیجه آنکه هرکس عبودیتش بیشتر باشد توجهش به معاد افزونتر از دیگران است پس کثرت یاد معاد در تقویت عبودیت مؤثر است. رسول اکرم (ص) که خود را "بنده" می دانست و به این علم خود نیز علم داشت و این علم هم دائمی بود و غفلتی در آن راه نداشت، اثر بندگی خدا کاملا در او ظهور کرد.
رسول خدا (ص) در همه شئون متذکر و متوجه عبودیت خود و ربوبیت خدای سبحان بود و چون توجه به عبودیت بدون توجه به معاد و هدف آفرینش میسر نیست، پس توجه مستمر آن حضرت به عبودیت نشانه توجه مستمر وی به حقیقت معاد و قیامت است. از این رو در اکثر سخنان آن حضرت یکی از مشاهد و مواقف قیامت مطرح است، مانند: «القبر روضة من ریاض الجنة أو حفرة من حفر النار؛ قبر (برزخ) یا بوستانی از بوستانهای بهشت است و یا گودالی از گودالهای آتش.» با توجه به آثار مثبت و سازندهی چنان باوری، به دیگران توصیه می فرمود که بسیار به یاد مرگ باشید، چون مرگ در فرهنگ دین انتقال از دنیا به برزخ است و به یاد مرگ بودن یعنی به یاد عالم بعد از دنیا بودن و برای آن سرای جاودانی توشه اندوختن؛ آن حضرت می فرمود: به یاد چیزی باشد که لذتها را منهدم و عیش و نوش را تیره و تباه می سازد: «أکثروا ذکر الموت فإنه هادم اللذات، حائل بینکم وبین الشهوات» همچنین به شخصی که در تشییع جنازه ای لبخند می زد، فرمود: «کأن الموت فی هذه الدنیا علی غیرهم؛ چرا اینان غافلند، مگر مرگ برای همه نیست؟»
در این زمینه ام سلمه، همسر رسول خدا نقل می کند که نیمه شبی آن حضرت را در بسترش نیافتم و به جستجوی او برخاستم، تا اینکه او را در گوشه ی اطاق در حال تضرع و لابه دیدم که به خدا عرض می کند: «اللهم لا تنزع منی صالح ما أعطیتنی أبدا، اللهم لا تشمت بی عدوا ولا حاسدا أبدا، اللهم ولا تردنی فی سوء استنقذتنی منه أبدا، اللهم ولا تکلنی إلی نفسی طرفة عین أبدا؛ خدایا لحظه ای مرا به حال خودم وامگذار، زیرا موجودی که فقر محض است اگر به حال خود رها شود، سقوط می کند. خدایا نعمتهای خاصی که به من دادی، از من مگیر و رذایلی که مرا از آنها رهایی بخشیدی برنگردان. یعنی خدایا وجدانهای این موجود فقیر را که ذاتا فاقد کمالات است، به فقدانها مبدل مگردان و مرا به فقدانها مبتلا مکن.»
همسر رسول خدا عرض کرد: «یا رسول الله! خدای سبحان فرمود: "لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر؛ تا خدا گناه گذشته و اخیرت را [که به تو نسبت مى دادند] برطرف سازد." (فتح/ 2) غرض سائل این بود که گناه دینی که اصلا وجود نداشت و گناه موهوم دشمنان هم که با گذشت و فتوت شما بخشوده شد، پس چرا چنین تضرع و ناله می کنید؟»
رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: «چون حضرت یونس (ع) لحظه ای به حال خود رها شد، به آن رنج و گرفتاری در شکم ماهی مبتلا گردید: "فساهم فکان من المدحضین* فالتقمه الحوت و هو ملیم* فلولا أنه کان من المسبحین* للبث فی بطنه إلی یوم یبعثون؛ پس [یونس با سرنشینان کشتى] قرعه انداخت و خود از باختگان شد. [او را به دریا افکندند] و ماهى او را لقمه کرد، در حالى که او ملامتگر [خویش ] بود. پس اگر او از تسبیح گویان نبود قطعا تا روزى که برانگیخته مى شوند، در شکم آن [ماهى] مى ماند." (صافات/ 141- 144)»
مقصود رسول گرامی (ص) این بود که این ابتهال و ناله برای دفع خطر است نه رفع آن. البته در سیره ی حضرت یونس بازگو شد که چنان وقایعی، لطف خاصی است که گاهی از طرف خدای سبحان نصیب انبیا شده است.
به هر تقدیر این گونه حالات، نشانه ی آن است که رسول اکرم (ص) همواره به یاد معاد بود. نمونه ی دیگری که بیانگر تأثیر متقابل بندگی (رجوع إلی الله) و یاد معاد است. اینکه خدای سبحان، مکرر به پیامبر اکرم دستور استغفار می دهد، خواه برای خود، مانند: «إذا جاء نصر الله والفتح* ورأیت الناس یدخلون فی دین الله أفواجا* فسبح بحمد ربک و استغفره إنه کان توابا؛ آن گاه که یارى خدا و پیروزى فرا رسید. و دیدى که مردم گروه گروه در دین خدا داخل مى شوند. پس به ستایش پروردگارت تسبیح گوى و آمرزش خواه که او قطعا توبه پذیر است.» (نصر/ 1- 3) و خواه برای خود و دیگران، مانند: «فاعلم أنه لا إله إلا الله و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات و الله یعلم متقلبکم و مثویکم؛ پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست، و براى گناه خویش و براى مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه، و خداست که آمد و شد و جایگاه [و وابستگى هاى فکرى و عملى] شما را مى داند.» (محمد/ 19) روح همه این دستورها، توجه دادن و هشدار نسبت به معاد است و هشدار و تذکر معاد گاهی به نحو وصف ثبوتی است، چنانکه گذشت، و گاهی هم به طور وصف سلبی و نهی از غفلت است، مانند: «لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه و کان أمره فرطا؛ و از آن کس که قلبش را از یاد خودمان غافل ساخته ایم و از پى هواى نفس خود مى رود و اساس کارش بر تجاوز است اطاعت مکن.» (کهف/ 28)
به این نکته باید عنایت شود که امور یاد شده گرچه بی ارتباط با مبدأ آفرینش نیست ولی تذکر معاد هم در آن تعبیه شده است. زیرا انسانی بین خوف و رجا به سر می برد که به یاد مبدأ و معاد باشد و کسانی که به فکر آن نیستند خود را در امنیت کاذب می پندارند، چون گمان می کنند با مردن نابود می شوند: «فلا یأمن مکر الله إلا القوم الخاسرون؛ جز مردم زيانكار [كسى] خود را از مكر خدا ايمن نمى داند.» (اعراف/ 99) آنها نه تنها منکر ربوبیت خدایند، بلکه معاد را هم منکرند و به آینده ای موهوم معتقدند نه آینده ای محقق.
خدای سبحان درباره ی رابطه ی ایمان به مبدأ و یاد معاد و تأثیر آن می فرماید: «الذین امنوا ولم یلبسوا إیمانهم بظلم أولئک لهم الأمن وهم مهتدون؛ کسی که سرمایه هستی و ایمان خود را از دست داد، می پندارد که در امان است، اما وی هرگز در امان نیست و تنها خائفان درامانند.» (انعام/ 82) پس کسانی که دارای ایمان غیر مشوبند از معاد می ترسند و تنها آنان در امانند، نه کسانی که احساس امن کاذب می کنند.
درباره ی نقش روح مستعد در پذیرش تذکار الهی، به نقل یک حدیث بسنده می کنیم: شخصی از رسول اکرم (ص) خواست تا قرآن را به وی تعلیم دهد. یکی از صحابه مأمور تعلیم او شد. وقتی آیه ی «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ پس هر كه هموزن ذره اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد. و هر كه هموزن ذره اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.» (زلزال/ 7- 8) را آموخت، گفت: «همین کافی است.» دیگران تعجب کردند که چرا با آن اشتیاق، به یک آیه اکتفا کرد؟! حضرت رسول (ص) فرمود: «انصرف فقیها؛ او فقیه شد.» در واقع اگر کسی متوجه شود که هر عمل نیک یا بدی که انجام دهد، حقیقت آن را در معاد می بیند، فقیه است.
بر این اساس حضرت امیرالمؤمنین (ع) به عنوان مربی جامعه و مهذب نفوس، بعد از هر نماز عشاء با صدای رسا به نمازگزاران می فرمود: «تجهزوا رحمکم الله؛ بار سفر را ببندید، ره توشه برگیرید که مسافرت نزدیک است.» این هشدار از تعلیمات رسول خداست که همواره جانهای مستعد و آماده را مخاطب قرارداده، مرگ و قیامت را به آنان تذکر می داد.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 212
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها