نقش ولایت در خلوص
فارسی 3470 نمایش |ابان بن تغلب در روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «وقتی خدای سبحان در قیامت همه را جمع کرد، منادی حق ندا می دهد: "من شهد لاإله إلا الله فلیدخل الجنة؛ هر کس به وحدانیت خدا شهادت داد، وارد بهشت شود." این فرمان عمومی و بار عام است.» مفسر و متمم این روایت، حدیث شریف دیگری است که برابر آن امام صادق (ع) به ابان ابن تغلب فرمود: «برو در مرکز علمی کوفه و این حدیث را برای مردم نقل کن که هر کس در قیامت بگوید: "لا إله إلا الله" وارد بهشت می شود.»
ابان بن تغلب عرض کرد: «اصناف گوناگونی در کوفه هستند، بعضی امامت و ولایت شما را پذیرفته و بعضی نپذیرفته اند ولی همگان این کلمه را می پذیرند؛ چگونه در قیامت هر گوینده ی "لا إله إلا الله" اهل بهشت است؟» آن حضرت فرمود: «این سخـن را در کوفه منتـشر کن، ولی بدان که در قیامت جـز شیعیان ما کسی قادر به گفـتن "لا إله إلا الله" نیست.» "إذ جمع الله الأولین و الآخرین یسلب منهم لاإله إلا الله إلا من کان علی هذا الأمر". قیامت، عالم خلوص و حق است اگر کسی موحد ناب و خالص نبود، در نشئه خلوص به گفتن این کلمه ی خالص موفق نیست. آنجا همانند دنیا نیست که لفظ و زبان در اختیار انسان باشد، خواه مطابق قلب او باشد یا نباشد و خواه عمل، آن را تأیید کند و یا نکند بلکه آن روز انسان سخنی را می گوید که قلب و عمل وی به او بسته اند. آن روز زبان انسان در اختیار ملکات نفسانی اوست، نه در اختیار خود آدمی که هر چه خواست بگوید.
غرض آن که آن روز برای غیر اهل ولایت مقدور نیست کلمه ی توحید را بگویند، اصلا این کلمه را به یاد ندارند، زیرا آنجا نشئه عمل و تحصیل کمال جدید عملی نیست بلکه در آن نشئه هر کسی محصول کار خود را می بیند و در کنار سفره ی عمل خود می نشیند و اگر به چیزی در دنیا عمل کرد، بهره ی آن را می برد. بنابراین کسی که در دنیا کلمه توحید را با شرط ولایت معتقد نشد مقدورش نیست که این کلمه را در قیامت بگوید و یا اینکه اولا ولایت را تحصیل کند آنگاه کلمه توحید را بگوید. پس سیره ی توحیدی، تنها، گفتن "لا إله إلا الله" نیست بلکه پذیرفتن "لا إله إلا الله" است با همه ی مظاهر آن و همه آنچه را که خدای سبحان به عنوان اسمای حسنای خود ذکر کرد و فرمود: اشراف و افاضه من نسبت به بندگانم از راه اسمای حسنی است و بندگان من اگر بخواهند به فیض خاص من بار یابند از راه اسمای حسنی خواهد بود: «و لله الأسماء الحسنی فادعوه بها؛ نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد پس او را با آنها بخوانيد.» (اعراف/ 180) اسمای حسنی مجاری فیض ذات اقدس الهیند، و امام صادق (ع) فرمود: "نحن والله الأسماء الحسنی". امامان معصوم (ع) شئون، اشعه و درجات فیضند. خداوند آنان را مجرای فیض قرار داد، نه اینکه فیض خدای سبحان محدود به آنها باشد.
نبی اکرم (ص) مثل اعلای اسمای حسنی، بلکه مظهر اسم اعظم است، از این رو سیره ی آن حضرت، کاملترین سیره ی توحیدی است. سایر ائمه هم از راه عبودیت صالح و خالص، مظهر اسم اعظم الهی شده، دارای چنان سیره ای هستند. بنابراین کسی که از طریق این مظاهر خاص الهی سیر نکند سیره ی او سیره ی توحیدی نخواهد بود.
در حدیثی دیگر، امام صادق (ع) فرمود: «من قال لاإله إلا الله مخلصا دخل الجنة؛ هر کس از روی اخلاص، "لا إله إلا الله" بگوید وارد بهشت می شود.» و اخلاص را چنین توضیح داد: «و إخلاصه أن تحجزه لا إله إلا الله عما حرم الله؛ اخلاص کلمه توحید این است که این کلمه بین او و گناه حاجز و مانع و حائل باشد و نگذارد انسان تن به تباهی دهد.» این همان معنای قلعه ی امن است. یعنی دیوار توحید باید چنان بلند و مستحکم باشد که نه شیطان بتواند از بالای آن بیاید و نه بتواند آن را نقب بزند، نظیر آن دیوار فلزی و ستبری که ذوالقرنین در مقابل دشمن ظاهری و خارجی ساخت: «فما اسطاعوا أن یظهروه وما اسطاعوا له نقبا؛ پس نتوانستند از آن سد بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند.» (کهف/ 97)
این حدیث شریف با احادیث دیگری که در آنها اخلاص توحید به ولایت و محبت اهل بیت تفسیر شد معارض نیست بلکه همه ی این روایات، تحلیل عمیقی از حصن حصین بودن مفاد کلمه مزبور می باشند. توحید ناب آن است که انسان در عقیده، خلق و عمل موحد باشد، نه اینکه تنها لفظ "لا إله إلا الله" را بر زبان رانده و یا در عمل به ظواهر دینی از رهنمود اهل بیت عصمت و طهارت (ع) که ثانی قرآن کریم و ثقل دیگرند تبعیت نکند.
حاصل آن که سیره ی رسول اکرم (ص) چون بر اساس توحید است بهترین سیره هاست، و وقتی انسان می تواند این سیره را اسوه خود قرار دهد که موحد به توحید ناب باشد و توحید ناب آن است که هم بین انسان و معاصی، حائل و مانع باشد و هم انسان نسبت به ولایت و امامت ائمه (ع) خاضع و مطیع باشد.
باید توجه داشت آنچه در برخی احادیث قدسی آمده است که: «ولایة علی بن أبی طالب حصنی ومن دخل حصنی أمن من عذابی.» مقصود ولایت شخصی حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیست بلکه ولایت نوعی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است و این بدان معنا نیست که ولایت آن ذوات نورانی قلعه ای است در قبال حصن حصین توحید الهی، چون دو قلعه بالذات و مستقل امکان ندارد، فقط یک دژ امن ذاتی وجود دارد و به تعبیر رسول اکرم (ص) ولایت، مایه ی خلوص قلعه ی توحید است و به تعبیر امام رضا (ع) ولایت شرط قلعه ی امن بودن توحید است. یعنی قلعه ی توحید وقتی قلعه ی امن و ناب است که از راه اسمای حسنی و مظاهر کامل آنها و از راه پذیرش ولایت و امامت آنان ظهور کند و انسان از راه هدایت معصومین، خدای سبحان را اطاعت کند، زیرا آنان عبد و اصل پروردگارند و تنها عبد واصل می تواند راهنما و اسوهی دیگر سالکان باشد. از این رو خدای سبحان اهل بیت پیامبر گرامی (ص) را از هر گزندی مصون کرد و آنان را الگوی دیگران قرار داد.
نکته: اینکه گفته می شود: «همه انبیا و اولیای خدا، ولایت اهل بیت (ع) را در عالم اخذ میثاق پذیرفته اند» بدین معناست که آنان شرط توحید ناب را پذیرفته اند؛ و اگر گفته می شود: «هر موجود حقیقی ولایت خاندان عصمت را پذیرفته است»، یعنی توحید ناب را قبول کرد؛ چون اهل بیت رسول گرامی (ص) مظاهر اسمای حسنای الهیند و از آنها بیگانه نیستند و اعتقاد به آنان از اعتقاد به اسمای حسنای خدا جدا نیست تا کسی بگوید: توحید، شرک بردار نیست. بنابراین همه ی انبیا (ع) توحید مشروط (مسمی با اسمای حسنای خاص خدا) را آورده اند لیکن آن را به صورتهای گوناگون بیان کرده اند.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 286
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها