افشای سر پیامبر اکرم توسط یکی از همسرانش
فارسی 4785 نمایش |پیامبر (ص) گاه که نزد "زینب بنت جحش" (یکى از همسرانش) مى رفت زینب او را نگاه مى داشت و از عسلى که تهیه کرده بود خدمت پیامبر (ص) مى آورد، این سخن به گوش "عایشه" رسید، و بر او گران آمد، مى گوید: «من با "حفصه" (یکى دیگر از همسران پیامبر) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر (ص) نزد یکى از ما آمد فورا بگوئیم آیا صمغ "مغافیر" خورده اى؟!» ("مغافیر" صمغى بود که یکى از درختان حجاز به نام "عرفط" (بر وزن هرمز) تراوش مى کرد و بوى نامناسبى داشت) و پیامبر (ص) مقید بود که هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود بلکه به عکس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزى پیامبر (ص) نزد "حفصه" آمد، او این سخن را به پیامبر (ص) گفت، حضرت فرمود: «من "مغافیر" نخورده ام، بلکه عسلى نزد زینب بنت جحش نوشیدم، و من سوگند یاد مى کنم که دیگر از آن عسل ننوشم (نکند زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولى این سخن را به کسى مگو.» (مبادا به گوش مردم برسد، و به گویند چرا پیامبر غذاى حلالى را بر خود تحریم کرده؟ و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دل شکسته شود.)
ولى سرانجام او این راز را افشا کرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه اى بوده است، پیامبر (ص) سخت ناراحت شد و آیات سوره ی تحریم نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر (ص) تکرار نشود. در بعضى از روایات نیز آمده است که پیامبر (ص) بعد از این ماجرا یک ماه از همسران خود کناره گیرى کرد و حتى شایعه تصمیم آن حضرت (ص) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى که سخت به وحشت افتادند و از کار خود پشیمان شدند.
بدون شک مرد بزرگى همچون پیغمبر اسلام (ص) تنها به خودش تعلق ندارد، بلکه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشریت متعلق است، بنابراین اگر در داخل خانه او توطئه هایى بر ضد وى، هر چند به ظاهر کوچک و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگى از کنار آن گذشت، حیثیت او نباید نعوذ بالله بازیچه دست این و آن گردد، و اگر چنین برنامه اى پیش آید باید با قاطعیت با آن برخورد کرد. آیات ابتدایی سوره ی تحریم در حقیقت قاطعیتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه اى، و براى حفظ حیثیت پیامبرش. نخست روى سخن را به خود پیامبر (ص) کرده مى گوید: «یا أیها النبی لم تحرم ما أحل الله لک تبتغی مرضات أزواجک؛ اى پیامبر! چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود تحریم مى کنى؟!» (تحریم/ 1)
معلوم است که این تحریم، تحریم شرعى نبود، بلکه به طورى که از آیات بعد استفاده مى شود سوگندى از ناحیه پیامبر (ص) یاد شده بود و مى دانیم که قسم خوردن بر ترک بعضى از مباحات گناهى ندارد. بنابراین جمله "لم تحرم" (چرا بر خود تحریم مى کنى؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست بلکه نوعى دلسوزى و شفقت است. درست مثل این که ما به کسى که زحمت زیاد براى تحصیل درآمد مى کشد و خود از آن بهره چندانى نمى گیرد، مى گوئیم چرا اینقدر به خود زحمت مى دهى، و از نتیجه این زحمت بهره نمى گیرى؟ سپس در پایان آیه مى افزاید: «و الله غفور رحیم؛ خداوند غفور و رحیم است.» این عفو و رحمت نسبت به همسرانى است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر راستى توبه کنند مشمول آن خواهند بود، یا اشاره به این است که اولى این بود که پیامبر (ص) چنین سوگندى یاد نمى کرد کارى که احتمالا موجب جرأت و جسارت بعضى از همسران حضرت (ص) مى شد.
در آیه بعد اضافه مى کند: «قد فرض الله لکم تحلة أیمانکم؛ خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته است.» (تحریم/ 2) و به این ترتیب که کفاره قسم را بدهید و خود را آزاد سازید. البته اگر سوگند در موردى باشد که ترک کارى رجحان دارد باید به سوگند عمل کرد، و شکستن آن گناه است، و کفاره دارد. اما اگر در مواردى باشد که ترک آن عمل مرجوح باشد (مانند آیه مورد بحث) در این صورت شکستن آن جایز است، اما براى حفظ احترام قسم بهتر است کفاره نیز داده شود. سپس مى افزاید: «و الله مولاکم و هو العلیم الحکیم؛ خداوند مولاى شما و حافظ و یاور شما است و او علیم و حکیم است.» (تحریم/ 2) لذا او راه نجات از این گونه سوگندها را براى شما هموار ساخته، و طبق علم و حکمتش مشکل را براى شما گشوده است. از روایات استفاده مى شود که پیامبر (ص) بعد از نزول این آیه برده اى آزاد کرده و آنچه را بر خود از طریق قسم حرام کرده بود حلال نمود.
در آیه بعد، شرح بیشترى پیرامون این ماجرا داده، مى فرماید: «و إذ أسر النبی إلى بعض أزواجه حدیثا فلما نبأت به و أظهره الله علیه عرف بعضه و أعرض عن بعض؛ به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبر (ص) یکى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى او رازدارى نکرد و به دیگران خبر داد، و خداوند پیامبرش را از این افشاى "سر" آگاه ساخت، او قسمتى از آن را براى همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگرى خوددارى نمود.» (تحریم/ 3)
این چه رازى بود که پیامبر (ص) به بعضى از همسران خود گفت که او رازدارى نکرد؟ مطابق آنچه در شأن نزول گفتیم و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یکى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود، و منظور از همسر غیر رازدارش در این آیه "حفصه" بود، که او این سخن را شنید و به "عایشه" بازگو کرد. پیامبر (ص) چون از طریق وحى، از این افشاى راز، آگاه شده بود، قسمتى از آن را به "حفصه" فرمود، و براى آنکه او زیاده شرمنده و خجل نشود از ذکر قسمت دیگرى خوددارى کرد (ممکن است قسمت اول، اصل نوشیدن عسل باشد و قسمت دوم تحریم آن بر خویشتن). به هر حال «فلما نبأها به قالت من أنبأک هذا؛ هنگامى که پیامبر (ص) این افشاى "سر" را به او (حفصه) خبر داد او گفت: چه کسى تو را از این موضوع آگاه کرد؟» «قال نبأنی العلیم الخبیر؛ گفت: خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت.» (تحریم/ 3)
از مجموع این آیه برمى آید که بعضى از همسران پیامبر (ص) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مى کردند، بلکه مساله رازدارى که از مهمترین شرائط یک همسر باوفا است نیز در آنها نبود، اما به عکس، رفتار پیامبر (ص) با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتى حضرت حاضر نشد تمام رازى که او افشا کرده بود به رخ او بکشد، تنها به قسمتى از آن اشاره کرده و لذا در حدیثى از امیر مؤمنان على (ع) آمده است: «ما استقصى کریم قط، لان الله یقول عرف بعضه و أعرض عن بعض؛ افراد کریم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حق شخصى خویش تا آخرین مرحله، پیش نمى روند، زیرا خداوند در اینجا براى پیامبر (ص) مى فرماید: او قسمتى را خبر داد و از قسمتى خوددارى کرد.»
سپس روى سخن را به این دو همسر که در توطئه بالا دست داشتند کرده مى گوید: «إن تتوبا إلى الله فقد صغت قلوبکما؛ اگر شما از کار خود توبه کنید، و دست از آزار پیامبر (ص) بردارید به سود شما است، زیرا دلهاى شما با این عمل از حق منحرف گشته، و به گناه آلوده شده.» (تحریم/ 4) منظور از این دو نفر به اتفاق مفسران شیعه و اهل سنت، "حفصه" و "عایشه" است که به ترتیب دختران "عمر" و "ابوبکر" بودند.
سپس اضافه مى کند: «و إن تظاهرا علیه فإن الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و الملائکة بعد ذلک ظهیر؛ اگر شما دو نفر بر ضد او دست به دست هم دهید کارى از پیش نخواهید برد، چرا که خداوند مولى و یاور او است، و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان نیز بعد از آنها پشتیبان او هستند.» (تحریم/ 4) این تعبیر، نشان مى دهد که تا چه حد این ماجرا در قلب پاک پیامبر (ص) و روح عظیم او تاثیر منفى گذاشت، تا آنجا که خداوند به دفاع از او پرداخته و با اینکه قدرت خودش از هر نظر کافى است، حمایت جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان دیگر را نیز اعلام مى دارد. قابل توجه اینکه در "صحیح بخارى" از "ابن عباس" نقل شده که مى گوید: «از عمر پرسیدم آن دو نفر از همسران پیامبر (ص) که بر ضد او دست به دست داده بودند چه کسانى بودند؟» عمر گفت: «حفصه و عایشه بودند.» سپس افزود: «به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت براى زنان چیزى قائل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتى را درباره آنان نازل کرد، و حقوقى براى آنان قرار داد، (و آنها جسور شدند).»
در تفسیر "درالمنثور" نیز همین معنى، ضمن حدیث مفصلى از ابن عباس نقل شده، و در آن حدیث آمده است که عمر مى گوید: «بعد از این ماجرا آگاه شدم که پیامبر (ص) از تمام همسرانش کناره گیرى کرده، و در محلى به نام "مشربه ام ابراهیم" اقامت گزیده، خدمتش رسیدم، و عرض کردم: اى رسول خدا! آیا همسرانت را طلاق گفتى؟ فرمود: نه، گفتم: الله اکبر، ما جمعیت قریش پیوسته بر زنانمان مسلط بودیم، اما هنگامى که به مدینه آمدیم جمعى را دیدیم که زنانشان بر آنان مسلطند زنان ما نیز از آنها یاد گرفتند! روزى دیدم همسرم با من مشاجره مى کند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم، گفت: چرا تعجب مى کنى؟ به خدا همسران پیامبر (ص) هم با پیامبر (ص) چنین مى کنند! حتى گاه از او قهر مى نمایند، و من به دخترم حفصه سفارش کردم که هرگز چنین کارى را نکند و گفتم اگر همسایه ات (منظور عایشه است) چنین مى کند تو نکن، زیرا شرائط او با تو متفاوت است.»
در آخرین آیه مورد بحث خداوند روى سخن را به تمام زنان پیامبر (ص) کرده، با لحنى که خالى از تهدید نیست مى فرماید: «عسى ربه إن طلقکن أن یبدله أزواجا خیرا منکن مسلمات مؤمنات قانتات تائبات عابدات سائحات ثیبات و أبکارا؛ هر گاه او شما را طلاق گوید امید مى رود که پروردگار به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عبادت کننده و مطیع فرمان خدا زنانى غیر باکره و باکره.» (تحریم/ 5)
به این ترتیب به آنها هشدار مى دهد تصور نکنند که پیامبر هرگز آنها را طلاق نخواهد داد، و نیز تصور نکنند که اگر آنها را طلاق دهد همسرانى بهتر از آنان جانشین آنها نمى شود، دست از توطئه و مشاجره و آزار بردارند، وگرنه از افتخار همسرى پیامبر براى همیشه محروم مى شوند. و زنانى بهتر و با فضیلت تر جاى آنها را خواهند گرفت!
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 24 صفحه 271
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها