خیر و شر در جهان

فارسی 2680 نمایش |

مقدمه

موجودات جهان از جهت کمال و خیرى که دارند متعلق محبت و اراده الهى قرار مى گیرند و حکمت و عنایت الهى اقتضاء دارد که جهان با نظام احسن و با بیشترین خیرات و کمالات به وجود بیاید با توجه به این مطلب چنین سؤالى مطرح مى شود که منشأ شرور و جهات نقص در جهان چیست و آیا بهتر این نبود که جهان خالى از شرور و نقایص باشد چه شرورى که در اثر عوامل طبیعى پدید مى آید مانند زلزله ها و سیلها و امراض و آفات و چه شرورى که به وسیله انسانهاى تبهکار به وجود مى آید مانند انواع ظلم و جنایات.
و از همین جا است که بعضى از مذاهب شرک آمیز قائل به دو مبدأ براى جهان شده اند یکى مبدأ خیرات و دیگرى مبدأ شرور و نیز گروهى وجود شرور را نشانه عدم تدبیر حکیمانه براى جهان پنداشته اند و در دره کفر و الحاد فرو غلطیده اند و به همین دلیل است که حکماى الهى عنایت خاصى به مسأله خیر و شر مبذول داشته اند و شرور را به جهات عدمى برگردانده اند. براى حل این مسأله لازم است نخست توضیحى پیرامون مفهوم عرفى خیر و شر بدهیم و سپس به تحلیل فلسفى آنها بپردازیم.

مفهوم خیر و شر

براى دریافتن معناى خیر و شر در محاورات عرفى مى توان از دقت در ویژگیهاى مشترک میان مصادیق واضح آنها سود جست مثلا سلامتى و علم و امنیت از مصادیق واضح خیر و بیمارى و جهل و ناامنى از مصادیق واضح شر به شمار مى رود بدون شک آنچه موجب این مى شود که انسان چیزى را براى خودش خیر یا شر بداند مطلوبیت و عدم مطلوبیت است یعنى هر چه را موافق خواسته هاى فطرى خودش یافت آن را خیر و هر چه را مخالف با خواسته هاى فطریش یافت آن را شر مى نامد به دیگر سخن براى انتزاع مفهوم خیر و شر در وهله اول مقایسه اى بین رغبت خودش با اشیاء انجام مى دهد و هر جا رابطه مثبت وجود داشت آن شى ء را خیر و هر جا رابطه منفى بود آن شى ء را شر به حساب مى آورد.
در وهله دوم ویژگى انسان از یک طرف اضافه و مقایسه حذف مى شود و رابطه بین هر موجودى ذى شعور و صاحب میل و رغبتى با اشیاء دیگر لحاظ مى گردد و بدین ترتیب خیر مساوى با مطلوب براى هر موجود ذى شعور و شر مساوى با نامطلوب براى هر موجود ذى شعورى خواهد بود. در اینجا اشکالى پیش مى آید و آن این است که گاهى چیزى براى یک نوع از موجودات ذى شعور مطلوب و براى نوع دیگرى نامطلوب است چنین چیزى را باید خیر بدانیم یا شر. ولى این اشکال جواب ساده اى دارد و آن این است که شى ء مفروض براى اولى خیر و براى دومى شر است این تعدد حیثیت در مورد دو فرد از یک نوع و حتى در مورد دو قوه از یک فرد نیز صادق است مثلا ممکن است غذائى براى یک فرد مطلوب و براى دیگرى نامطلوب باشد یا نسبت به یکى از قواى بدن خیر و نسبت به دیگرى شر باشد.
در وهله سوم ویژگى شعور هم از طرف اضافه و مقایسه حذف مى شود و مثلا سرسبزى و خرمى و باردارى خیر درخت و پژمردگى و خشکیدگى و بى بارى شر آن محسوب مى شود در این جا است که بعضى گمان کرده اند که چنین تعمیمى در مفهوم خیر و شر برخاسته از نوعى انسان انگارى طبیعت انتروپومورفیزم است و بعضى دیگر پنداشته اند که ملاک آن نفع و ضرر اشیاء براى انسان است یعنى میوه دارى درخت در واقع براى انسان خیر است نه براى درخت ولى از نظر ما این تعمیم نکته دیگرى دارد که به آن اشاره خواهد شد.
استعمال خیر و شر در محاورات عرفى منحصر به ذوات و اعیان نمى شود بلکه در مورد افعال هم جریان مى یابد و بعضى از کارها خیر و بعضى دیگر شر تلقى مى گردد و بدین ترتیب مفهوم خیر و شر و خوب و بد در زمینه اخلاق و ارزشها مطرح مى شود و در این جا است که معرکه آرائى بین فلاسفه اخلاق در تبیین مفاهیم ارزشى و تعیین ملاک خیر و شر اخلاقى برپا مى گردد و تفصیل مطلب را باید از فلسفه اخلاق جستجو کرد.

تحلیل فلسفى خیر و شر

براى اینکه تحلیل دقیقى درباره خیر و شر از دیدگاه فلسفى داشته باشیم باید به چند نکته توجه کنیم امورى که متصف به خیر و شر مى شوند از یک نظر قابل تقسیم به دو دسته هستند یک دسته امورى که خیریت و شریت آنها قابل تعلیل به چیز دیگرى نیست مانند خیر بودن حیات و شر بودن فناء و دسته دیگر امورى که خیریت و شریت آنها معلول امور دیگرى است مانند خیر بودن آنچه در ادامه حیات مؤثر است و شر بودن آنچه موجب فناء مى گردد. در واقع خیریت افعال هم از قبیل دسته دوم است زیرا مطلوبیت آنها تابع مطلوبیت غایات و نتایج آنها است و اگر غایات آنها هم وسیله اى براى تحقق اهداف بالاترى باشند نسبت به اهداف نهائى حکم فعل را نسبت به نتیجه خواهند داشت.
2- همه میل ها و رغبت هاى فطرى شاخه ها و فروعى از حب ذات هستند و هر موجود ذى شعورى چون خودش را دوست مى دارد بقاء خودش و کمالات خودش را دوست مى دارد و از این جهت میل به چیزهایى پیدا مى کند که در ادامه حیات یا در تکاملش مؤثر هستند و به دیگر سخن نیازى از نیازهاى بدنى یا روانى او را تأمین مى کنند و در حقیقت این میلها و رغبتها وسایلى هستند که دست آفرینش در نهاد هر موجود ذى شعورى قرار داده است تا او را به سوى چیزهایى که مورد نیازش هست سوق دهند. بنابراین مطلوب بالاصاله خود ذات و به دنبال آن بقاء ذات و کمالات ذات است و مطلوبیت اشیاء دیگر به جهت تأثیرى است که در تأمین این مطلوبهاى اصیل دارند و همچنین منفور بالذات فناء و نقص وجود خودش مى باشد و منفوریت اشیاء دیگر به جهت تأثیرى است که در منفور بالذات دارند.
بدین ترتیب وجه روشنى براى تعمیم خیر و شر به کمال و نقص و سپس به وجود و عدم به دست مى آید یعنى با قرار دادن مصداق مطلوب و نامطلوب کمال و نقص وجود به جاى این عنوانها در یک طرف اضافه و حذف ویژگى شعور و میل از طرف دیگر تعمیم به کمال و نقص حاصل مى شود سپس با توجه به اینکه مطلوبیت کمال وجود تابع مطلوبیت اصل وجود است و کمال شى ء هم چیزى جز مرتبه اى از وجود آن نیست نتیجه گرفته مى شود که اصیلترین خیر براى هر موجودى وجود آن و اصیلترین شر براى هر موجودى عدم آن خواهد بود. این تعمیم اگر با نظر عرف هم موافق نباشد از نظر فلسفى صحیح بلکه لازم است زیرا فلسفه از حقایق نفس الامرى بحث مى کند صرف نظر از اینکه مورد میل و رغبت کسى باشد یا نباشد.
3- هر گاه به کمال رسیدن موجودى متوقف بر شرط عدمى عدم مانع باشد مى توان آن امر عدمى را به یک معنى از اجزاء علت تامه براى حصول کمال مفروض شمرد و از این جهت آن را خیرى براى چنین موجودى محسوب داشت و بر عکس هر گاه نقض موجودى معلول مزاحمت موجود دیگرى باشد مى توان موجود مزاحم را شرى براى آن تلقى کرد ولى از نظر دقیق فلسفى اتصاف امر عدمى به خیر و همچنین اتصاف امر وجودى به شر بالعرض است زیرا امر عدمى از آن جهت که کمال موجود دیگرى به نوعى استناد به آن پیدا کرده متصف به خیر شده است و همچنین امر وجودى از این نظر که نقص موجود دیگرى به آن استناد یافته متصف به شر شده است پس خیر بالذات همان کمال وجودى و شر بالذات همان نقص عدمى است مثلا سلامتى خیر بالذات و نبودن میکروب بیمارى زا خیر بالعرض است و ضعف و بیمارى شر بالذات و سموم و میکروبها شر بالعرض مى باشد.
4- در موجوداتى که داراى ابعاد و شؤون مختلف یا اجزاء و قواى متعدد هستند ممکن است تزاحمى بین کمالاتشان یا اسباب حصول آنها پدید بیاید البته تزاحم فقط در مورد مادیات قابل فرض است در این صورت کمال هر جزء یا هر قوه اى نسبت به خودش خیر است و از آن جهت که با کمال قوه دیگرى مزاحم مى شود براى این قوه شر خواهد بود و برآیند کمالات و نقایص اجزاء و قوى خیر یا شر براى خود آن موجود به شمار مى رود این بیان درباره مجموع جهان مادى که مشتمل بر موجودات متزاحمى هست نیز جارى مى شود یعنى خیر بودن کل جهان به این است که مجموعا واجد کمالات بیشتر و بالاترى باشد هر چند بعضى از موجودات به کمال مورد نیازشان نائل نشوند و همچنین شر بودن آن به غلبه کمى یا کیفى جهات نقص و فقدان است.
با توجه به نکات فوق مى توان نتیجه گرفت که اولا خیر و شر از قبیل معقولات ثانیه فلسفى است و همانگونه که هیچ موجود عینى نیست که ماهیت آن علیت یا معلولیت باشد هیچ موجود عینى هم یافت نمى شود که ماهیت آن خیریت یا شریت باشد. ثانیا همانگونه که علیت و معلولیت و سایر مفاهیم فلسفى قابل جعل و ایجاد نیستند بلکه عناوینى هستند که عقل از دیدگاههاى معینى از وجودهاى خاصى انتزاع مى کند خیریت و شریت هم عناوینى است انتزاعى که تنها منشأ انتزاع آنها را باید در عالم خارج جستجو کرد و نه ما به ازاء عینى آنها را.
ثالثا وجود هیچ چیزى براى خودش شر نیست و همچنین بقاء و کمال هر موجودى براى خودش خیر است و شر بودن موجودى براى موجود دیگر هم بالعرض است پس هیچ موجودى نه از نظر ماهیت شر است و نه مى توان آن را منشأ انتزاع ذاتى براى مفهوم شر دانست. پس آنچه ذاتا منشا انتزاع شر به شمار مى رود جهت نقصى است که در موجودى لحاظ مى شود که شأنیت کمال مقابل آن را داشته باشد و به دیگر سخن شر بالذات عدم ملکه خیر است مانند کرى و کورى و بیمارى و نادانى و ناتوانى در برابر شنوایى و بینایى و سلامتى و دانایى و توانایى بنابر این ناقص بودن هر یک از مجردات تام نسبت به مجرد بالاتر یا فاقد بودن هر یک از مجردات هم عرض نسبت به کمالات دیگران را نمى توان شرى براى آن به حساب آورد زیرا شأنیت واجد شد آن کمال را ندارد. حاصل آنکه هیچ موجودى نیست که وجودش ذاتا متصف به شر شود و از این روى شر نیاز به مبدا و آفریننده اى نخواهد داشت زیرا ایجاد و آفرینش اختصاص به وجود دارد و این پاسخ نخستین سؤالى است که در مقدمه مطرح شد.

راز شرور جهان

سؤال دیگر این است که چرا جهان به گونه اى آفریده شده که داراى این همه شرور و نقایص باشد این سؤال حتى بعد از پذیرفتن اینکه منشا انتزاع شر عدم است نیز مطرح مى شود زیرا مى توان گفت چرا جهان به صورتى آفریده نشده که جاى این اعدام را وجودات گرفته باشند. پاسخ به این سؤال از دقت در ویژگیهاى ذاتى جهان طبیعت به دست مى آید توضیح آنکه تأثیر و تأثر موجودات مادى در یکدیگر و تغییر و تحول و تضاد و تزاحم از ویژگیهاى ذاتى جهان مادى است به گونه اى که اگر این ویژگیها نمى بود چیزى به نام جهان مادى وجود نمى داشت به دیگر سخن نظام على و معلولى خاص در میان موجودات مادى نظامى است ذاتى که لازمه سنخ وجودهاى مادى مى باشد پس یا باید جهان مادى با همین نظام به وجود بیاید و یا اصلا به وجود نیاید اما علاوه بر اینکه فیاضیت مطلقه الهى اقتضاى ایجاد آن را دارد ترک ایجاد آن خلاف حکمت نیز هست زیرا خیرات آن به مراتب بیش از شرور بالعرضش مى باشد بلکه تنها کمالات وجودى انسانهاى کامل بر همه شرور جهان برترى دارد.
از یک سوى پدید آمدن پدیده هاى نوین در گرو نابود شدن پدیده هاى پیشین است و همچنین بقاء موجودات زنده به وسیله ارتزاق از نباتات و حیوانات دیگر تأمین مى شود و از سوى دیگر کمالات نفسانى انسانها در سایه تحمل سختیها و ناگواریها حاصل مى گردد و نیز وجود بلاها و مصیبتها مایه بیدارى از غفلتها و پى بردن به ماهیت این جهان و عبرت گرفتن از حوادث مى شود.
اندیشیدن درباره تدبیر نوع انسان کافى است که به حکیمانه بودن این نظام پى ببریم بلکه اندیشیدن پیرامون یکى از شؤون تدبیر وى یعنى موت و حیاتش نیز کفایت مى کند زیرا اگر قانون مرگ و میر بر انسانها حاکم نبود علاوه بر اینکه به سعادتهاى اخروى نائل نمى شدند و نیز از مشاهده مرگ دیگران عبرت نمى گرفتند اساسا آسایش دنیوى هم به هیچ وجه براى آنان میسر نمى گشت مثلا اگر همه انسانهاى پیشین امروز زنده بودند پهنه زمین براى مسکن آنان هم کفایت نمى کرد چه رسد به تأمین مواد غذائى و سایر لوازم زندگیشان پس براى تحقق چنین خیراتى چنان شرورى ضرورت دارد.
حاصل آنکه؛ اولا: شرور و نقایص این جهان لازمه لاینفک نظام على و معلولى آن است و حیثیت شریت آنها که بازگشت به جهات عدمى مى کند ذاتا متعلق محبت و اراده الهى قرار نمى گیرد و تنها آنها را مى توان بالعرض متعلق اراده و ایجاد و قضاء و قدر قلمداد کرد. ثانیا: خیرات جهان بر همین شرور بالعرض غالب است و ترک خیر کثیر براى پدید نیامدن شر قلیل خلاف حکمت و نقض غرض است. ثالثا: همین شرور قلیل و نسبى و بالعرض هم فوائد زیادى دارد که به بعضى از آنها اشاره شد و هر قدر بر دانش بشر افزوده شود از حکمتها و اسرار این جهان بیشتر آگاه مى گردد.

منـابـع

محمدتقی مصباح يزدی- آموزش ‏فلسفه- انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی- 1366

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها