عشق و دوستی در شهر خدای سنت آگوستین
فارسی 6769 نمایش |ویژگی های رابطه ی عابد و معبود در نگاه دینی مسیحیان و همچنین آزار و اذیت هایی که مسیحیان برای اعتقاداتشان متحمل می شدند، آنها را بیش از پیش به مقوله ی عشق الهی که آنرا آگاپه (Agape) می نامیدند، علاقه مند نمود. در نتیجه دوستی میان آدمیان تا حدودی در سایه قرار گرفت و توجه به آن روز به روز کمتر شد.
• تقسیم بندی شهر بر اساس عشق
سنت آگوستین را می توان یکی از مهم ترین اندیشمندانی دانست که درباره ی مقوله ی دوستی، در چارچوب مباحث دینی خود، بحث نموده است. وی در کتاب شهر خدا، دو نوع عشق را معرفی می کند، عشق الهی و عشق زمینی. این دو عشق در شهرهایی مرتبط پدید می آیند و گسترش می یابند، اولی در شهر خدا و دومی در شهر زمینی. اما این تنها تفاوت میان این دو نوع عشق نیست. در واقع در نظر او، تنها کسانی که تصمیم به عشق خدا بگیرند، می توانند همسایگان خود را چون خود دوست بدارند و این ویژگی نیز ناشی از قابلیت های بشری آنها نیست، بلکه بر اساس تعالیم خداوند است و تنها چیزی که می تواند انسان را صاحب اراده ی نیک «good will» نماید، عشق او به خدا است، چرا که او فرزند خداوند است. در نتیجه عشق موجود میان اعضای شهر زمین عشق واقعی نیست و آنرا می توان متاثر از نفس گناهکار انسان هایی دانست که افتخار و شکوه در میان مردمان را هدف اصلی خود در نظر گرفته اند. در شهر خدا، اوضاع کاملا برعکس است و دوستی میان اعضای این شهر، فضیلتی است که از جانب خداوند به شهروندان هبه شده است و از اینرو از هر فساد و تباهی و هر میل ناشی از نفس گناهکار مبرا است.
• عشق مبنای روابط در شهر خدا
رابطه ی میان حاکم و اهالی شهر خدا، بر اساس عشق است و آنچه آنها را به خدمت به یکدیگر تشویق می کند، عشق میان آنهاست. حاکمان با فرمانروایی خود و اهالی شهر نیز با تبعیت خود از این فرامین، این عشق را نشان می دهند. این در مقابل، شهر زمینی است که در آن روابط میان اعضای شهر، بر پایه ی عطش قدرت در میان حاکمان و همچنین مردمی است که بر آنها حکومت می شود. هیچ کدام از اعضای این شهر از عطش قدرت برکنار نیستند و آنچه نمایانگر شکل روابط درون این شهر است، قدرت فرمانروایانی است که مردمان از آنها اطاعت می کنند. در حالیکه، در مقابل، شهر خدا، به خدای خود می گوید: من به تو عشق خواهم ورزید، مولای من، قوت من.
• افتخار مبنای روابط در شهر زمینی
در شهر زمینی، آنچه افتخار و عزت را به همراه دارد، شکوهی است که از جانب مردم شهر به افراد ارزانی می شود و حاکمان نیز در کلام خود، بر همین نکته صحه می گذارند و تنها انگیزه ی آنها از انجام کار خوب، به دست آوردن همین شکوه و افتخار است. در نتیجه مردمان خردمندی نیز که در این شهر زندگی می کنند نیز تنها به دنبال منافع بدن یا فکر خود و یا هر دوی آنها هستند و به چیز دیگری فکر نمی کنند. آنها حتی اگر هم لیاقت و توانایی شناخت خداوند را هم داشته باشند، چنان تحت سلطه ی غرور -که نقطه ی آغازین هر گناهی است- هستند که تبدیل به ابلهانی شده اند و شکوه جاودان الهی را با تصویر آن در مردمان میرا، یا پرندگان و حیوانات و خزندگان معاوضه کرده اند. آنها رهبران و یا تابعان عموم مردم هستند و مخلوق را به جای خالق، که همواره شایسته ی ستایش است، می پرستند. این افراد، پر از کینه و نفرت نسبت به شهر خدا هستند.
• تفاوت شهر خدای و زمینی
البته آگوستین، میان میل به غلبه و آرزوی جلال و افتخار، حتی در شهر زمینی تفاوت قایل است و معتقد است که حتی کسانی که به دنبال ستایش مردم هستند نیز دغدغه نظرات آنها را به عنوان قضاوت کنندگان دارند. اما لازم است که انسان نیک، جلال و شکوه میان مردمان را خوار بشمارد و تنها به این امید ببندد که این خداوند است که، فارغ از قضاوتهای مردم، کار نیک او را می بیند. تنها کسی که ستایش زمینی را خوار بشمارد و به قضاوت خداوند دل ببندد، می تواند دغدغه ی سعادت و رستگاری همشهریان خود را داشته باشد. او حتی دشمنان خود را نیز دوست می دارد، همان گونه که او حتی نسبت به کسانی که کینه ی او را به دل دارند و از وی نفرت دارند نیز عشق می ورزد و آرزوی اصلاح آنها را دارد، چنان که بتواند آنها را چون همشهریان خود، آن هم نه در شهر زمینی، که در شهر آسمانی، به همراه داشته باشد. البته علاقه انسان ها به شکوه زمینی فی نفسه بد نیست و حتی برای مسیحیان نیز لازم است. چرا که نشانگر علاقه انسان به سربلندی است. این علاقه، تنها هنگامی که انسان را تبدیل به بنده ی ستایش دیگران کند، عامل انحراف اوست و از این رو، حتی در شهر زمینی نیز باید از تبدیل شدن شکوه و افتخار به فضیلتی اجتماعی جلوگیری شود.
همان گونه که بیان شد، عشق میان اعضای یک شهر، تنها در میان ساکنان شهر خدا امکان پذیر است. این شهر، یک شهر جاودانی است که در آن، نه کسی زاده می شود و نه کسی می میرد، همه چیز در جای راستین خود است و از شیطان و بدی ها در آن خبری نیست. اما شهر زمینی، پایدار نخواهد بود. چرا که در آن همواره جنگ و نزاع برقرار است و در آن هیچ نوع برادری و دوستی برقرار نیست. البته آنچه منظور نظر این جنگ ها است، لزوما بد نیستند. بسیاری از این جنگ ها به امید دست یابی به صلح اتفاق می افتند، اما از آنجا که ساکنان این شهر، فضایل بالاتر چون عشق به خداوند را فراموش کرده اند، دستیابی آنها به فضایل زمینی نیز خیری برای آنها به ارمغان نخواهد آورد و هر آنچه در این شهر، نصیب ساکنان آن می شود، بدبختی است.
عشق به همشهریان، فضیلتی است که تنها در شهر خدا یافت می شود و این فضیلت نیز خود هدیه ی خداوند به ساکنان این شهر است و از انسانیت آنها برنمی خیزد. هر عشق و دوستی غیر از آنچه به ساکنان شهر خدا ارزانی شده است، فاسد و عامل بدبختی است. این امر را می توان به راحتی در اعترافات سنت آگوستین دید که در تمام مواردی که از دوستان خود نام می برد، آنها را عامل بدبختی و جهالت و دوری از عشق راستین خداوند می شناسد و همواره از خداوند و عشق او به عنوان ناجی خود در مقابل این دوستی های مفسده انگیز نام می برد.
منـابـع
محمد ایلخانی- تاریخ فلسفه در قرون وسطی- انتشارات سمت 1382
Augustin, St. Thomas (1961), Confessions, Trans. By R. S. Pine-Coffin, London, Penguin
(1972), City of God, Ed. By David Knowles, London, Penguin Books.
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها