قلمرو دین

فارسی 4319 نمایش |

قلمرو دین تا کجاست؟

دین از جمله الفاظی است که بسیار بر زبانها جاری می باشد و معمولا به کسی دیندار گفته می شود که خدایی برای جهان اثبات کند و برای خشنودی او اعمال مخصوصی را انجام دهد. ممکن است در هر اجتماعی و ملتی که به موجب قانون، وظائف هر فرد در اجتماع معین شده و به آن عمل می کنند، تصور شود که دیگر احتیاجی به دین نخواهد بود. ولی با دقت و تامل در احکام و مقررات اسلامی خلاف این معنی ثابت می شود، زیرا دین اسلام تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان دستورهای جامع و مقررات مخصوصی وضع کرده است و جهان پهناور بشریت را به صورت حیرت آوری بررسی نموده و نسبت به هر حرکت و سکون فردی و اجتماعی انسان، برنامه های مناسب قرار داده است. بنابراین دین همان روش زندگی است که انسان گریزی از آن ندارد و فرقی که میان دین حق و یک قانون اجتماعی می توان یافت این است که دین از ناحیه خدای متعال است و قانون اجتماعی مولود افکار مردم.
به عبارت دیگر دین میان زندگی اجتماعی مردم و پرستش خدای متعال و فرمانبرداری از وی پیوند می دهد، ولی در قانون اجتماعی اهتمامی به این پیوستگی نیست. و رسالت دین این است که در نتیجه پیوندی که میان زندگی اجتماعی انسان و پرستش خدای متعال ایجاد کرده است در همه اعمال فردی و اجتماعی برای انسان مسئولیت خدایی قرار داده و انسان را در همه حرکات و سکنات خود در مقابل خداوند مسئول می داند. چون خدای متعال با قدرت و علم بی پایان خویش از هر جهت به انسان احاطه دارد و به هرگونه که در سر بپروراند و رازی که در دل داشته باشد کاملا آگاه است و چیزی بر وی پوشیده نیست، به همین جهت دین در عین اینکه مانند قانون بشری برای حفظ انتظامات و اجرای صحیح برنامه ها مجریانی قرار داده و پاسبانانی گمارده و مقرراتی برای مجازات متخلفان و سرکشان وضع کرده، امتیاز دیگری نسبت به قانون بشری پیدا می کند و آن این است که دین زمام مراقبت و نگهداری انسان را به دست یک نگهبان درونی می سپارد که در کار خود هرگز غفلت و اشتباه نمی کند و از پاداش و کیفر آن نمی توان رهایی یافته و فرار نمود.
خدای متعال در کلام خود می فرماید: «و هو معکم أین ما کنتم؛ هر کجا باشید او با شما است.» (حدید/ 4) و می فرماید: «و الله بما یعملون محیط؛ علم خدا به هر چه می کنند احاطه دارد.» (انفال/ 47) اگر با این حال کسی را که در محیط قانون بشری زندگی می کند با کسی که در محیطی زندگی می کند که در آنجا دین حاکم است، مقایسه کنیم، مزیت و برتری دین و رسالت آن در اجتماع کاملا روشن و مشخص خواهد شد. زیرا جامعه ای که همه افراد آن متدین باشند و وظائف دینی خویش را انجام دهند چون در همه حال خدا را ناظر کارهای خویش می دانند؛ از هرگونه بداندیشی نسبت به یکدیگر در امان هستند. بنابراین عموم افرادی که در محیطی زندگی می کنند که در آن واقعا به دین عمل می شود؛ از دست و زبان یکدیگر آسوده بوده و به همدیگر اطمینان کامل دارند.
ارتباط بین آنان یک ارتباط عاطفی و عمیق و مستحکم خواهد بود و چنین افرادی عمری را در نهایت خوشی و راحتی به سر خواهند برد و به سعادت جاویدان نائل خواهند شد. اما در جامعه ای که فقط قانون بشری حکفرما باشد هر گاه مأمور ناظر کار باشد فرد از کار خلاف خودداری می کند و در غیر این صورت ممکن است به عمل خلافی دست بزند. البته گاهی ممکن است در برخی از جوامع غیر دینی برخی افراد به خاطر وطن پرستی، رعایت مسائل عقلی و وجدان و یا سایر انگیزه ها به مسؤلیت های خود عمل کند اما انصاف این است که هیچ گاه نمی تواند چیزی جای خداوند نظارت آن را در زندگی بگیرد و در انسان اراده حرکت به سوی نیکیها را برانگیزد. پس دین یک سلسله عقاید و دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند و رسالت دین، علاوه بر عرضه یک قانون مدون برای سعادت انسان و جامعه، ایجاد یک نیروی باطنی قوی برای اجرای آن قانون می باشد که در صورت عمل به آن خوشبختی انسان در هر دو جهان تامین خواهد شد.
در اینجا فقط به نمونه ای کوچک از عواقب زیانبار بی دینی در جوامعی که از مکتب های الهی به دور مانده اند و به علم و صنعت و تکنولوژی پیشرفته دل خوش کرده اند اشاره می کنیم. در عصر تکنولوژی، مکتب های غیر الهی، بشریت را به سمتی برده اند که بسیاری از مردم خود را در بن بست احساس کرده و زندگی جاودانه و آینده خود را در هاله ای از ابهام می بینند، به گونه ای که در جوامع پیشرفته و مرفه، برخی دنبال وسائل خودکشی می گردند تا از این راه بتوانند خود را از زندگی وحشتناک دنیای صنعت بدون معنویت نجات دهند. یکی از معروفترین تحلیل گران آمریکایی «آلوین تافلر» است. وی سیمای جوامع غربی را در یکی از آثار خود این چنین ترسیم می کند: «در سراسر کشورهای مرفه فریاد عجز و لابه ای آشنا به گوش می رسد و میزان خودکشی نوجوانان رو به افزایش است، الکلیسم بیداد می کند، افسردگی روانی همه گیر شده و بربریت و جنایت مدروز گردیده است، در ایالات متحده آمریکا اتاقهای اورژانس بیمارستان ها مملو از معتادان به ماری جوانا، دیوانه های سرعت، دسته های اراذل و اوباش، معتادان به کوکائین، هروئینیها و سرانجام افرادی است که گرفتار بحران شدید عصبی شده اند.»
یک روانشناس مؤسسه ملی بهداشت روانی اعلام می کند که «روان پریشی، جامعه امریکا را که آشفته، پریشان، متفرق و نگران آینده است فراگرفته است. زندگی روزمره واقعا بر طرز افتضاح آمیزی کیفیت خود را از دست داده است میلیون ها نفر دیوانه وار در جستجوی هویتی برای خود هستند.» ژاپن پیشرفته ترین کشور صنعتی جهان در اثر فقدان معنویت و دین و اخلاق با بحران هویت روبروست.

قلمرو دین با توجه به آیات و روایات

از قرآن و کلام معصومین (ع) استفاده می شود که دین، پدیده ای فراگیر است که همه ابعاد فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی و بالاخره دنیا و آخرت انسان را در بر می گیرد. شریعت عبارت است از مجموعه ای از احکام ثابت و متغیر که بر اصول اعتقادی تردید ناپذیر و یقینی مبتنی است. آن اصول اعتقادی زیربنای اخلاق و احکام دین را تشکیل می دهد. دستیابی بدان اصول هم از راه عقل نظری و علم حصولی ممکن است و هم از راه شهود و علم حضوری. بدین سان، ایمان بدان باورها و اصول اعتقادی بر یقین مبتنی است و دستیابی به یقین هم از راه استدلال و عقل و هم از راه کشف و قلب امکان پذیر است. به نظر حضرت امام خمینی و قاطبه فقهای اسلامی تقلید در اصول اعتقادی راه ندارد. هر کسی خود باید به اجتهاد بپردازد و عقاید اسلامی را بر اساس منطقی درست انتخاب کند؛ تقلید از پیشینیان و پیروی کورکورانه از اندیشه ورزان در مسائل اصلی اعتقادی اصلا پذیرفته نیست.
با اثبات باورهای اساسی دین، عقل دست بشر را در دست معصومین (ع) می نهد و او برنامه ای همه جانبه برای رستگاری و نیکبختی انسان در دنیا و آخرت در اختیارش می نهد. دین اسلام خاتم أدیان و پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) آخرین پیامبران الهی است «و لکن رسول الله و خاتم النبیین؛ محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، و لیکن فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» (احزاب/ 40) دین او کامل است «الیوم اکملت لکم دینکم؛ امروز دین شما را براى شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را براى شما پسندیدم.» (مائده/ 3) و تنها دین برگزیده و مورد رضایت خداوند متعال از زمان پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) تا قیامت می باشد و «رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده/ 3) است.
هر کس به جز آن دینی داشته باشد از وی پذیرفته نیست: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین؛ و هر که دینى غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نشود و او در آخرت از زیانکاران است.» (آل عمران/ 85) خداوند تمام برنامه های لازم را برای سعادت انسان در دنیا و آخرت فرو فرستاده و هر آنچه بشر بدان نیاز دارد در کتاب آسمانی، قرآن، بیان کرده است: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء؛ و این کتاب را که بیانگر همه چیز و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتى است بر تو نازل کردیم.» (نحل/ 89) آن کتاب از هیچ چیز فروگذار نکرده است: «و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین؛ و هیچ دانه اى در تاریکى هاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر این که در کتابى روشن [درج] است.» (انعام/ 59)
انسان به مقتدا و راهبر پیامبر و امام معصوم نیاز دارد تا آن برنامه ها را برای وی تبیین کند: «و یعلمهم الکتاب و الحکمه؛ و کتاب و حکمتشان مى آموزد.» (جمعه/ 3) حکومت از آن خداست، هیچ کس بر دیگری حق اطاعت ندارد مگر آنان که خداوند اختیار دهد: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و کاردارانى که از شما هستند فرمان برید.» (نساء/ 59)
پیامبر و ائمه معصومین (ع) بر تمام شؤون انسان به اذن خداوند حکومت و ولایت تشریعی و تکوینی دارند، «ألست اولی بکم من انفسکم؟» (حدیث غدیر) اگر در مورد شأنی از شؤون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و غیر آن حکمی نمایند، دیگران حق سرپیچی ندارند. «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم؛ و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و رسولش به کارى حکم دهند، براى آنها در کارشان اختیارى باشد.» (احزاب/ 36) آنان که از احکام و قوانین الهی سرپیچی کنند فاسق و یا کافرند «من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون؛ و هر که مطابق آیات الهى حکم نکند، آنها قطعا از اطاعت خدا بیرون رفته اند.» (مائده/ 47) پیامبر و امیرالمؤمنین و امام حسن (ع)، حکومت تشکیل دادند و دیگر امامان معصوم (ع) اگر می توانستند حکومت به پا می داشتند. اصول فوق، علاوه بر اینکه آیات قرآن و کلمات معصومین (ع) بر آن دلالت دارد، میان همه مسلمانان ضروری است.
تنها در کلیت اصل اخیر و شمول آن در مورد امامان، اهل سنت تشکیک دارند ولی آن اصل نیز در میان شیعیان ضروری است. بدین سان، قلمرو دین هم در بعد معرفتی و نظری و هم در بعد اجتماعی و سیاسی، شخصی نیست. تنها راه تحقیق در دین و اثبات باورهای اساسی دین شیوه عقلانی است. تشکیک هایی که در این مورد شده تا آنجا که نگارنده مطلع است، بر تمسک به شیوه تجربی برای تحقیق در دین و اثبات عقاید دینی مبتنی است. شیوه تجربی گرچه در علوم تجربی کاراست و موفقیت های ارزشمندی را در صنعت و فنون به ارمغان آورده و قدرت بشر را برای تسخیر طبیعت افزون کرده است ولی برای تحقیق در دین (دست کم در عقاید دینی) فلسفه، اخلاق و معرفت شناسی نتیجه بخش و مفید نیست. افزون بر آن، دین بر یقین مبتنی است ولی شیوه تجربی احتمالی است و آن شیوه حتی در علوم تجربی ما را به یقین و قانونی قطعی نمی رساند. تغییر و اصلاح مداوم فرضیه های علمی گویاترین شاهد بر ادعای مزبور است. چگونه با توسل به چنین رهیافت ها و دستاوردهایی می توان دین، اخلاق و فلسفه را نسبی تلقی کرد و دستیابی به یقین باور جازم مطابق با واقع و غیر قابل زوال را ناممکن دانست؟

لیبرالیسم دینی

بدین ترتیب، ادعای شخصی بودن دین بر اساس نگرش لیبرالیسم دینی با شکست مواجه می شود چرا که عقل و شیوه عقلانی از تحقیق و اثبات عقاید دینی ناتوان نیستند. شخصی تلقی کردن دین، محدود نمودن آن به باور و ایمان شخصی و ـ حداکثر ـ انجام مناسک و آیین های عبادی فردی و قطع ارتباط میان برنامه ها و تعالیم اجتماعی و سیاسی وحی و مناسک شخصی آن بر این امر مبتنی است که عقل انسان از دستیابی به وحی و اثبات عقاید دینی ناتوان باشد. با شکست آن مبنای موهوم که دین عقلانی نیست و عقل از اثبات عقاید دینی ناتوان است به این نتیجه رهنمون می شویم که عقل با اثبات اصول عقاید دینی، به ویژه مسأله وجود خداوند و نبوت و بعثت پیامبران، انسان را به اطاعت از انبیای الهی و پیروی از برنامه های همه جانبه آنها فرا می خواند. پس از تصدیق و اذعان به اینکه حضرت محمد (ص) پیامبر خداست و آدمیان و دیگر مخلوقات از معارضه با معجزات وی، خصوصا قرآن، ناتوانند.
خداوند می فرماید: «ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله وادعوا شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین فان لم تفعلوا و لن تفعلوا؛ و اگر در آنچه بر بنده خویش نازل کرده ایم شک دارید، سوره اى مانند آن بیاورید و شاهدان خود را غیر از خدا فراخوانید اگر راست مى گویید. پس اگر نکردید و هرگز نخواهید کرد، از آتشى که هیمه آن مردمان و سنگ هاست بر حذر باشید که براى کفار مهیا شده است.» (بقره/ 23- 24 و نیز آیات دیگر: یونس/ 37- 39، هود/ 13، اسراء/ 88) عقل همگان را به پیروی از وی دعوت می کند: «ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو: اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید تا او نیز دوستتان بدارد.» (آل عمران/ 31)
از سوی دیگر، دین بر تمام ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و سیاسی زندگی انسان و تمام دوره های آن، دنیا و آخرت، حکومت دارد. دین هیچ بعدی از ابعاد انسان یا دوره ای از دوره های حیات او را مهمل نگذارده و فراموش نکرده است بلکه برای همه شؤون و دوره های حیات او (به منظور دستیابی وی به سعادت و نیکبختی دنیا و آخرت) حتی برای قبل از تولد، در زمانی که جنین است و بلکه برای قبل از آن، برنامه های دقیق و تحسین برانگیزی دارد. می توان ادعا کرد که بشر در مسائلی نظیر بهداشت نیز وامدار انبیاست. انسان هایی که از تعالیم وحی و انبیای الهی فاصله گرفته اند از بهداشت فردی یا عمومی به همان میزان محروم بوده اند. به تاریخ بنگرید، زمان ساخته شدن نظافت خانه ها را در اروپا و کشورهای اسلامی با یکدیگر مقایسه کنید به چه نتیجه ای می رسید؟!
بدین سان، قلمرو دین، گسترده است و به حوزه شخصی اختصاص ندارد. واضح است که این سخن بدین معنا نیست که قلمرو دین شامل حوزه طبیعت، تاریخ، علوم تجربی و معارف ریاضی و مانند آن می شود چرا که کتاب آسمانی، قرآن، یا احادیث معصومان (ع) کتاب هدایت است نه کتاب فرضیه های علوم تجربی، قوانین و فرمول های ریاضی؛ گو اینکه دین و مأثورات دینی سهم به سزایی در رشد علوم، شیوه های پژوهش، پیشرفت فرهنگ و بهداشت فردی و عمومی داشته اند؛ تأثیر ژرف آن را نمی توان انکار نمود بلکه می توان پاره ای از نظریات یقینی عملی را از متون دینی استفاده کرد. نظیر حرکت ستارگان «و کل فی فلک یسبحون؛ و هر کدام در مدارى شناورند.» (یس/ 40) برای مدرنیزه کردن صنعت و کشاورزی و پیشرفت در میدان های طبیعت، دین عنصر دست و پاگیری نیست بلکه می توان به اطمینان تصریح کرد علت عقب ماندگی مسلمین از کاروان علم تجربی جدایی و فاصله گرفتن از دین است.
این ماجراجویان عقب افتادن خودشان را از ملل دنیا و بازماندن از تمدن امروزه فرهنگ اروپا را عقیده به دین و پیشوایان آن حساب می کنند و افسار گسیختگی و ترک مرام دینی را اسباب تعالی و تمدن می شمارند. به تعبیر دقیق تر موضع ما در قبال مسأله قلمرو دین این است که حوزه و قلمرو دین صرفا افعال اختیاری انسان را در بر می گیرد؛ از این رو، شامل افعال غیر انسان و افعال غیر اختیاری انسان نمی شود. دین مجموعه ای از باورها و ارزشهای اخلاقی و احکام است و این مجموعه به افعال اختیاری انسان اختصاص دارد. در بخش عقاید، سه دسته هست ها (اعتقاد به هستی خداوند، هستی معاد و عالم آخرت و هستی نبوت) و توابع آن، همچون اعتقاد به صفات ثبوتیه و سلبیه خداوند، برزخ، سؤال و حساب، جانشینی پیامبر و امامت در قلمرو دین قرار دارد، نه اینکه دین همه هست ها را در برگیرد و هر چه وجود دارد در حوزه آن قرار داشته باشد.
در بخش اخلاق و احکام، ارزشها، بایدها و نبایدهایی در قلمرو دین قرار دارند که نقشی در سعادت و شقاوت انسان داشته باشند؛ افعال غیر اختیاری انسان، همچون عملیات دستگاه گوارش یا گردش خون، از حوزه دین خارجند. باید توجه داشت که هر یک از اعتقادات و ارزشهای اخلاقی و احکام نیز آنگاه از دین به حساب می آید که به عنوان بخشی از این نظام اعتقادی یا ارزشی مطرح گردد. بدون انتساب به این نظام، دین نخواهند بود. اگر فیلسوف ملحدی برهانهای عقلی را در مورد تجرد نفس و بقای نفس پس از مرگ تمام بداند، بر چنین نگرشی دین صادق نیست؛ همچنانکه اگر دانشمندی با آزمایشات خود مشروبات الکلی را زیان آور تلقی کند و صرفا برای رعایت بهداشت (و نه به این دلیل که استعمال آن کیفر اخروی دارد و خداوند متعال آن را نمی پسندد) به تحریم آن حکم نماید، از قلمرو دین محسوب نمی شود. در معرفت های دیگر نیز چنین است.
اگر قطعه ای جدا شده از بدن انسان را به آزمایشگاه ببرید و آن را مورد آزمایش قرار دهید، اگر انگیزه شما از این آزمایش این است که ببینید این جسم از چه عناصری تشکیل شده است، بدون اینکه از بدن انسان بودن در نظر شما خصوصیتی داشته باشد، این بررسی انسان شناسی زیستی نخواهد بود. آنگاه انسان شناسی زیستی محسوب می شود که به عنوان زیر مجموعه ای از تمام نظام بدن انسان مورد بررسی قرار گیرد. بدین ترتیب، هر آنچه با دلیل عقلی یا با ابزار علوم تجربی اثبات می شود در حوزه دین قرار ندارد؛ قلمرو دین تنها به اصول بنیادین اعتقادی و توابع آنها و ارزشهای اخلاقی و احکام اختصاص دارد که برخی از آنها با عقل و برخی با حس و برخی با دلیل نقلی و برخی، همچون معاد، هم با دلیل عقلی و هم با دلیل نقلی اثبات می شوند. به علاوه، بخش هایی که با دلیل عقلی یا حس اثبات می شوند در صورتی از دین و قلمرو دین به حساب می آیند که به عنوان بخشی از نظام اعتقادی یا ارزشی مطرح شده و حاکی از اراده خداوند متعال و پاداش و کیفر اخروی باشند.

نتیجه

حاصل مبحث قلمرو دین در مغرب زمین این است که این مبحث نتیجه و پیامد لیبرالیسم است که ویژگی برجسته آن سکولاریسم جدایی دین از سیاست می باشد. لیبرالیسم سیاسی، به عنوان فلسفه سیاسی، واکنشی در قبال تعصب بود که در دو قرن قبل رخ نمود. ریشه های این مکتب تا رنسانس امتداد دارد. لیبرالیسم دینی که محصول لیبرالیسم سیاسی است، در قرن نوزدهم به منظور دفاع و توجیه فلسفی و کلامی چنین موضعی بنیان نهاده شد و بانیان آن بعضی از متکلمان مغرب زمین بودند. نتیجه منطقی چنین نگرشی، جداسازی حوزه امور شخصی از قلمرو امور عمومی بود. می توان گفت نیت بنیانگذاران این نوع تفکر در حقیقت، دفاع و پاسداری از دین که وجهه نظر غالب آنها مسیحیت و یهودیت می باشد، بوده است. در هر صورت، مبحث قلمرو دین پیامد لیبرالیسم سیاسی و دینی است که قلمرو دین را به حوزه امور شخصی محدود می کند.
پیشتر در میان مسلمانان (به ویژه در ایران اسلامی) تنها لیبرالیسم سیاسی مطرح شده که تا مشروطیت و شاید کمی قبل تر قابل رهگیری است، ولی توجیه و دفاع کلامی و فلسفی آن (لیبرالیسم دینی) سابقه چندان طولانی ندارد. اندیشمندان اسلامی به دلیل مصون ماندن اسلام از خرافات عقیدتی و از تعارض با دستاوردهای علوم تجربی و اموری دیگر در طرح این گونه مباحث نیازی احساس نمی کرده اند. قلمرو دین گسترده است و تمام ابعاد حیات انسان را در بر می گیرد. اسلام برای حیات فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و اقتصادی و همه شؤون انسان برنامه دارد. «افحکم الجاهلیه یبغون؛ آيا خواستار حكم جاهليت‏ند.» (مائده/ 50) شیوه تحقیق در دین، عقلانی است و به احساس شخصی وابسته نیست. عقل دست بشر را در دست انبیا می نهد چرا که عقل در نگرش اسلامی حجت باطنی تلقی می شود.

منـابـع

محمد حسين زاده- کتاب دين شناسي- صفحه 37- قسمت قلمرو دین

محمدتقی مصباح یزدی- کتاب آموزش دین- صفحه 8

پرسش ها و پاسخ های روز- صفحه 118

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد